رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حکمت 31 نهج البلاغه: ارکان ایمان و کفر و شک
(اخلاقى، سیاسى)

قسمت دوم حکمت

وَ سُئِلَ (علیه السلام)عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ:
..... وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِینَ

و درود خدا بر او، فرمود: (از ایمان پرسیدند، امام پاسخ فرمودند)
1- شناخت پایه هاى ایمان:

....... و یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانه واقعیّت ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. هر که از روى هوشمندى نگرد، حکمت بر وى آشکار شود و هر که از حکمت بر وى آشکار شود، آموخته است که چگونه از حوادث عبرت گیرد و هر که عبرت گرفتن را آموزد، گویى با گذشتگان در گذشته، زیسته است.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 31 نهج البلاغه: ارکان ایمان و کفر و شک
(اخلاقى، سیاسى)

قسمت اول حکمت

وَ سُئِلَ (علیه السلام)عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ: الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیرَاتِ

و درود خدا بر او، فرمود: (از ایمان پرسیدند، امام پاسخ فرمودند)
1- شناخت پایه هاى ایمان:

ایمان بر چهار پایه استوار است: بر «صبر» و «یقین» و «عدالت» و «جهاد». صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. بر اشتیاق (به بهشت) و ترس (از دوزخ)، پارسایى (بى اعتنایى به دنیا) و انتظار (انتظار مرگ). آن کس که مشتاق بهشت باشد، شهوات و تمایلات سرکش را به فراموشى مى سپارد و آن کس که از آتش جهنم بیمناک باشد از گناهان دورى مى گزیند و کسى که زاهد و بى اعتنا به دنیا باشد مصیبت ها را ناچیز مى شمرد و آن کس که انتظار مرگ را مى کشد براى انجام اعمال نیک سرعت مى گیرد.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد با سعادت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام جعفر صادق (علیه السلام) را خدمت همه سروران گرامی تبریک و تهنیت عرض میکنم.

من ادم خاطره بازی هستم تو فکر گذشته رمزحیات بودم یادم اومد بچه ها میگفتن مطالب دکتر از دید و زاویه جدید و قشنگی نوشته شده و کامل ارتباط آیات رو میشه فهمید فقط کمی روانتر و عامیانه تر بشه عالی میشه این بود که ما در این برهه ویراستاری هم تجربه کردیم و حتی المقدور مطالب دکتر رو به زبان محاوره ویرایش میکردم. از جمله ویژگی های خوب نوشتار دکتر این بود با مثالهایی محتوا و منظور ایات رو برام روشن تر میساخت و هر از چند گاهی یک مروری بر مجموع آیات گذشته میکرد و جمع بندی میکرد که فهم دقیق تری رو دست ادم میداد.

من داشتم مطالب قدیم رو میخوندم؛ این پست رو که در جواب یک سری از خواننده ها در مورد چرایی هدف ما از این مدل فعالیت ها بود، دیدم. خیلی این مطلب رو دوست دارم و خوندن مجددش خالی از لطف نیست.

با هم مطلب زیر رو که به قلم دکتر نوشته شده رو میخوانیم:

 

روزی از روزها به سه دوست و همکار مأموریتی می دهند. این سه دوست برای انجام وظیفه ی خود باید به مشهد سفر می کردند. یکی از این افراد به جای مشهد، سواحل مدیترانه را برای خود به عنوان مقصد انتخاب می کند. او وسایل خویش را برای این مقصد فراهم نموده و برای رسیدن به آن تلاش می کند. دیگری در اداره ی خود نشسته و از محاسن این مأموریت و فواید آن سخن ها گفته و به این واسطه سرخوش شده و غافل از انجام مأموریت. اما نفر آخر نه تنها به درستی مشهد را به عنوان مقصد خویش انتخاب می کند بلکه برای رسیدن به آن برنامه ریزی نموده و حرکت می نماید. این افراد اگر چه در ابتدا دوست و همکار بودند، اما به محض اعلام مأموریت راهشان از یکدیگر جدا می گردد.

 

شخصیت هر کدام از این افراد بیانگر سه اصطلاح پرکاربرد در جهان واقع است:

1. آرزو

انسان های با آرزوهای دور و دراز، در واقع جهت و مقصد خود را اشتباه انتخاب نموده اند. این افراد به جای رنگ و بوی خدایی گرفتن، رنگ و بوی دنیا می دهند. دغدغه ی اصلی اینها رسیدن به رفاه و آسایش دنیایی بدون در نظر گرفتن آخرت است. اینها مصداق آیه ی 200 در سوره ی مبارکه ی بقره هستند.

2. شعار

گروه دوم مصداق آیه ی 44 سوره ی مبارکه ی بقره هستند. این ها به جای تلاش برای آماده نمودن حلوا و خوردن آن، سعی می کنند پیرامون شیرینی حلوا سخن گفته و از این صحبت احساس شیرینی را خیال کنند. این ها به جای تلاش برای ساختن خوشبختی، آن را برای خود خیال می کنند. به عبارت دیگر این ها هنگام نقد جامعه و دنیا، نیمه ی خالی آن را دیده و هنگام نقد خود، به نقاط قوت خود اشاره می مایند. دنیا و خلق دست در دست هم داده اند تا مانع خوشبختی این ها شوند. این ها به مرور زمان ظاهری بزرگ تر یافته و باطنی تهی تر. این ها غافلند از اینکه «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى(نجم39)»

3. آرمان

این ها یافته اند که خوشبختی نزد خالق خوشبختی هاست. این ها فهمیده اند که قوانین هستی نه تنها خوشبختی را از کسی صلب ننموده بلکه دست در دست یکدیگر داده اند تا به کسی که برای به دست آوردن خوشبختی تلاش می کند یاری رسانند. این ها نه تنها هدف و جهت درستی انتخاب نموده اند بلکه در این راستا قدم برداشته و برای رسیدن به خوشبختی تلاش می کنند.

 

با این توجه من و دوستانم سعی کردیم آرمان های خود را به درستی انتخاب نماییم. به همین خاطر نیاز داشتیم جهت درست را شناسایی نموده و برنامه ریزی صحیح را برای گام نهادن در این مسیر بیاموزیم. ابزارهای یادگیری خود را در سه دسته ی زیر یافتیم.

الف) تجربه: آموختن از وقایعی است که در طول زندگیمان رخ می دهد.

ب) عبرت: آموختن از رخدادهای زندگی اطرافیانمان است.

پ) مطالعه و شاگردی.

فرض کنید شخصی می خواهد مساحت زیر یک نمودار سینوسی را محاسبه نماید. اگر او با ابزاری به عنوان انتگرال آشنا نباشد، نمی تواند این مساحت را به دست آورد. نه تجربه و نه عبرت، هیچ کدام از این ها نمی توانند چنین ابزاری را آموزش دهند، اما مطالعه می تواند.

به عبارت دیگر از طریق مطالعه قوانین حاکم بر نفس و هستی یاد گرفته می شود. بنابراین مطالعه روشی به مراتب قدرتمندتر و سریع تر از دو روش دیگر است.

 

والعاقبة للمتقین

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و ادب خدمت همه خوانندگان عزیز و گرامی؛

حسب امر بزرگواری قصد دارم در این نوشتار توضیحی در مورد شکل گیری رمزحیات و روندی که طی کرده رو ارائه بدهم.

میشه گفت حدودا دوسال پیش بود یعنی پاییز 94 که من مشغول جمع آوری پایان نامه ارشدم بود و به حدی از مشکلات و سختی ها در روند انجام پایان نامه ام رسیده بودم که فوق العاده احساس خستگی و اشفتگی میکردم. خب از زمان کارشناسی ما یه وبلاگی داشتیم با بچه ها هم ورودیمون و اشناییت مختصری با وبلاگ داشتم و اون شب به سرم زد که وبلاگی بزنم و کمی بنویسم و با نوشتن خودمو خالی کنم. تو بلاگفا شروع کردم به نوشتن به آدرس afkarenagofteh.blogfa.com مدتی مینوشتیم و هرچه تو دلم بود رو میگفتم، از اذیتهایی که دانشگاه بهم میکرد از کمک نکردنای استادم و از آنچه که دوست داشتم که بیشتر مطالب مذهبی بود و به مناسبتهای ولادت و شهادت ائمه علیهم السلام بیشتر می نوشتم. با این که وبلاگ تازه تاسیسی داشتم اما همین مطالب مذهبی، خوب گل کرد و خواننده ها خوششون اومد و من هم بعد اون که دیدم بچه ها استقبال خوبی از این مدل مطالب دارند سعی کردم بیشتر در این زمینه ها بنویسم تا اینکه بلاگفا بهم خورد و کل مطالب من پاک شد و اومدیم با همون ادرس، وبلاگی تو بیان ایجاد کردیم که الان بعد اینکه دامین رمزحیات رو گذاشتم رو وب، کس دیگه ای که نمیشناسمش هم با ادرس afkarenagofteh.blog.ir رفت وبلاگ زد.

یکی از لطفهایی که خداوند در حق من کرد این بود که در دوران ارشد با چندین انسان وارسته و عالم آشنا شدم. افرادی که برام الگو شدن، دانشجویان دکترای مهندسی برق و عمران که جدایی از تبحر خاص خودشون در رشته تخصصی شون افراد مومن و باتقوایی بودند، در یک کلام آدمای فوق العاده ای بودند. یکی از این بزرگواران جناب دکتر م.ش بود که ایشون خودشون قرآن رو به همراه ترجمه و تفسیرش میخوندن و بعد آنچه که دستگیرش میشد رو یادداشت برمیداشتن و گاهی در سفرهای درون شهری که باهم داشتیم برای من نکات قرآنی که استخراج کرده بودند رو بیان میکردند که برام بسیار جالب و شیوا بودند. پس از اینکه دیدم خوانندگان از مطالب مذهبی استقبال خوبی کردن و مشتاق این جور مطالب هستند از دکتر تقاضا کردم تا آنچه که تاکنون یادداشت برداشته اند رو در اختیار من قرار بدهند تا در وبلاگم برا خواننده ها بذارم. نزدیک دو جز رو دکتر طی دوسال یادداشت برداشته بود و در اختیار من قرار داد و من هم هر روز به صورت مطالب تا حد امکان کوتاه در وبلاگ قرار میدادم. در این مدت خواننده ها باورشون نمیشد که یک دکتر برق این ها رو نوشته و سر هیمن موضوع با اشتیاق بیشتری مطالب رو دنبال میکردن و در هیمن حین من بنظرم رسید دیگه افکار ناگفته اسم برازنده ای برا اینجا نیست وبدلیل اینکه به این باور رسیده بودم قرآن برا همه شئون زندگی راهکار داده اسم رمزحیات رو برا اینجا انتخاب کردم و همزمان صفحه اینستاگرام و کانال رمزحیات هم با محوریت همین مطالب قرآنی نوشته شده توسط دکتر، با کمک محمدرضا دوست مشترک من و دکتر راه انداختیم. از برکات دیگه ای که اینجا داشت این بود وبلاگ یک روز بدون گناه رو با همکاری بچه های بیان تاسیس کردیم. خلاصه مطالب رمز حیات کم کم به اواخر جز دو رسید و من باید میرفتم خدمت سربازی و دو ماهی آموزشی بودم و به نت دسترسی نداشتم، برای اینکه رمزحیات نخوابه از یکی از بلاگرها، سرکار خانم شکیبا درخواست کردم که در این مدت ادامه مطالب رو قرار بدهند که ایشان نیز این زحمت را تقبل کردند. تا اینکه مطالب جز دوم تموم شد و دکتر هم هنوز جز سوم رو تموم نکرده بودن و برا همین با توجه به اینکه منم درگیری های خدمت سربازی رو داشتم رمز حیات برا مدتی به صورت تعطیل دراومد تا اینکه حدود 60 روز پیش دوستی درخواست کرد ازم تا روزانه حکمتهای نهج البلاغه رو در اختیارش قرار بدم که به نظرم رسید چقدر عالی هست که این حکمتها رو در رمزحیات قرار بدم و به این صورت مجددا رمز حیات شروع به فعالیت کردش و اینجوری شد که باز توفیق شد در خدمت شما بزرگواران باشیم.

در اینجا خداوند را بابت همه لطفهایی که در این زمینه بمن کرد و من نالایق رو وسیله ای برای نشر معارف قرآنی و نهج البلاغه قرار داد سپاسگزارم و همچنین از شما خواننده های عزیز که در این دوسال با ما همراه بودید تشکر میکنم. بر خودم لازم میدونم تا از همه دوستان و بزرگوارانی که در این مسیر به ما کمک کردند به ویژه جناب دکتر مراتب تقدیر و سپاس خودم رو ابراز بدارم و از خداوند متعال برای همه خیر همراه با عافیت مسئلت می نمایم.

اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اگر سعادت یار باشد و توفیق الهی نصیبمان شود عازم زیارت بارگاه منور امام رضا علیه السلام هستم.

لذا ضمن طلب حلالیت به اطلاع میرساتم تا هفته اینده اینجا به روزرسانی نمی شود.

ان شاءالله دعاگوی همه شعیان مرتضی علی خواهم بود.

یاعلی مدد

حکمت 30 نهج البلاغه: مغرور نشدن از ستارالعیوبی خداوند
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.

و درود خدا بر او، فرمود: از خشم خدا حذر کنید، از خشم خدا حذر کنید، که به خدا سوگند، هر آینه و به تحقیق او ، گناهان شما را چنان مى پوشاند که گویى آنها را آمرزیده است. (اما به هوش باشید، و در گناه کردن، اصرار نورزید)


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 29 نهج البلاغه: گذر عمر و نزدیک شدن مرگ
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى .

و درود خدا بر او، فرمود: زمانى که تو در حال پشت کردن به دنیا هستى (و رو به مرگ مى روى) و مرگ در حال رو کردن به تو است.پس چه شتابان است رسیدن تو و مرگ به یکدیگر.


شرح حکمت:
قرآن مجید خطاب به قوم یهود مى فرماید: «(قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ); بگو آن مرگى که (به پندار خود) از آن فرار مى کنید به یقین با شما ملاقات خواهد کرد سپس به سوى کسى باز مى گردید که از پنهان و آشکار باخبر است و شما را از آنچه انجام مى دادید باخبر مى سازد».
امام(علیه السلام) فرموده است: «نَفَس هاى انسان گام هاى او به سوى مرگ اوست».
در نامه 27 امام(علیه السلام) مى فرماید: «شما رانده شدگان و تعقیب شدگان مرگ هستید (و صید شدگان به وسیله آن) اگر بایستید شما را دستگیر خواهد کرد و اگر فرار کنید به شما خواهد رسید و مرگ از سایه شما به شما همراه تر است و با موى پیشانى شما گره خورده و دنیا در پشت سر شما به سرعت در هم پیچیده مى شود (و پایان عمر دور نیست)».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 28 نهج البلاغه: زهد واقعی
(اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ.

و درود خدا بر او، فرمود: برترین نوع پارسایى (زهد) مخفى داشتن پارسایى است.

شرح حکمت:
زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 32 از خطب نهج البلاغه مى فرماید: « بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانى اشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیده اند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبوده اند».

امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر زهد از آیه شریفه (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ) استفاده کرده است و مى فرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مى فرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».
امام(علیه السلام) در روایت دیگرى مى فرماید: «زهد و پارسایى کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مى ستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمى کنند».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 27: روش مقابله با بیماری ها

(بهداشتى، درمانى)


وَ قَالَ (علیه السلام): إمْشِ بِدَائِکَ مَا مَشَى بِک.
و درود خدا بر او، فرمود: با بیمارى ات همراهى کن مادامى که با تو همراهى مى کند.

شرح حکمت:
اشاره به این که تا زمانى که بیمارى فشار شدید نیاورده بگذار بدنت بدون نیاز طبیبان و دارو آن را دفع کند.
بعضى از شارحان، براى این حدیث به جاى این معناى طبى و درمانى مفهوم اخلاقى ذکر کرده اند و گفته اند: انسان باید در برابر حوادث و مشکلات و بیمارى ها خویشتن دار باشد و تا مى تواند با مشکلات بسازد و زبان به شکایت نگشاید که با روح رضا و تسلیم سازگار نیست.

در حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «هیچ دارویى نیست مگر این که دردى را تحریک مى کند و هیچ چیز در بدن سودمندتر از امساک (خودداری؛ نخوردن غذا) جز نسبت به چیزى که به آن نیاز دارد نیست».
همچنین از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: « از معالجه طبیبان پرهیز کنید تا زمانى که بیمارى به شما فشار نیاورده است».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 26 نهج البلاغه: رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ درون
(علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمى کند مگر این که در سخنان بى اندیشه اى که از او صادر مى شود و در صفحه صورتش، آشکار مى گردد.

شرح حکمت:
در قرآن مجید درباره منافقان مى خوانیم: « آیا کسانى که در دل هایشان بیمارى (نفاق) است گمان کردند خداوند کینه هایشان را آشکار نمى سازد * و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسى، هرچند مى توانى آنها را از طرز سخنانشان شناسایى کنى و خداوند اعمال شما را مى داند». (29 و 30 محمد)
از سوی دیگر قرآن درباره یاران صدیق پیامبر مى فرماید: (سیماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ) (29 فتح) این اثر سجده لازم نیست که حتما به صورت پینه هاى پیشانى باشد، بلکه نورانیت درون سبب نورانیت برون مى شود.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 25 نهج البلاغه: ترس از نافرمانی خدا در فزونی نعمت ها
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ.

و درود خدا بر او، فرمود: پسر آدم چون دیدى پروردگارت پى در پى نعمت هاى خود به تو مى رساند و تو او را نافرمانى مى کنى از او بترس.

شرح حکمت:
قرآن مجید درباره گروهى از امت هاى پیشین مى گوید: ما آنها را گرفتار رنج و ناراحتى ساختیم شاید بیدار شوند و تسلیم گردند... ؛ هنگامى که آنچه را به آنها تذکر داده شده بود به فراموشى سپردند درهاى همه چیز (از نعمت ها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و به آن دل بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) و در این هنگام همگى مأیوس شدند».
در سوره اعراف آیه 182 و 183 نیز می خوانیم:« و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایى که نمى دانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد * و به آنها مهلت مى دهیم (تا مجازاتشان دردناک تر باشد) زیرا تدبیر من قوى (و حساب شده) است».
امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: « هنگامى که خداوند نیکى بندگى را بخواهد، به هنگامى که گناهى انجام مى دهد او را گوشمالى مى دهد تا به یاد توبه بیفتد و هنگامى که بدى براى بنده اى (بر اثر اعمالش بخواهد) هنگامى که گناهى مى کند نعمتى به او مى بخشد تا استغفار را فراموش کند و به کار خود ادامه دهد و این همان چیزى است که خداوند متعال مى فرماید: « ما آنها را تدریجا از آنجا که نمى دانند (به سوى عذاب) مى بریم با بخشیدن نعمت به هنگام گناه».
در اینجا این سؤال پیش مى آید که کار خداوند هدایت و بیدار ساختن است نه غافل کردن و گرفتار نمودن. در پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که توفیقات الهى بر اثر لیاقت هاست; گاه افرادى چنان مست و مغرور و سرکش مى شوند که هر گونه شایستگى هدایت را از دست مى دهند و در واقع اعمال آنهاست که آنها را آن قدر از خدا دور کرده که حتى لیاقت هشدار ندارند، بلکه به عکس مستحق مجازات هاى سنگین اند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 24 تهج البلاغه: اهمیت رفع غم و گرفتاری از مردم
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.

و درود خدا بر او، فرمود: از جمله کفاره هاى گناهان بزرگ، به فریاد بیچاره و مظلوم رسیدن و تسلّى دادن به افراد غمگین است.

شرح حکمت:
کمک های مردمی،موجب برکت در زندگی و نیز سبب برطرف شدن بلاها و کفاره گناهان است‌.در کتاب تمام نهج البلاغه داریم: از جمله کفارات گناهان بزرگ کمک به مظلوم و از بهترین فضایل اخلاقی برطرف ساختن غم اندوهگین و پذیرایی از مهمانان و افضل فضایل نیکی کردن و نشر کارهای پسندیده است.امام صادق (علیه السلام) به نقل از پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرمایند: کسی که انسان باایمانی را یاری دهد خداوند هفتاد وسه اندوه او را زایل میکند ؛
یکی در دنیا و هفتاد و دو اندوه در قیامت در آنجا که همه مردم مشغول به خویشند.
در روایات اسلامى امور زیادى به عنوان کفاره گناه ذکر شده است; از جمله: فقر، بیمارى، ترس از حاکم ظالم، خسارات مالى، غم و اندوه، ترس و وحشت، سجده هاى طولانى، انجام حج و عمره، زیارت قبور معصومان(علیهم السلام) مخصوصاً زیارت امام حسین(علیه السلام) و صلوات بر محمد و آل محمد.
امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: کسی که توانایی ندارو کفاره ای برای گناهان خود فراهم سازد فراوان صلوات بفرستد که صلوات گناهان را نابود میکند.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 23 نهج البلاغه: اولویت عمل بر حسب و نسب
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ .

و درود خدا بر او، فرمود: کسى که عملش او را (از پیمودن مدارج کمال) کُند سازد، نَسَبش به او سرعت نخواهد بخشید.


شرح حکمت:
درست است که نسب عالى یکى از مزایاى اجتماعى افراد محسوب مى شود ولى در واقع جنبه تشریفاتى دارد; آنچه به حقیقت و واقعیت مقرون است اعمال خود انسان است و بسیار دیده ایم افرادى که از خانواده هاى پایین بودند به سبب جد و جهد و تلاش و کوشش به مقامات عالى رسیده اند در حالى که افراد دیگرى با نسب هاى عالى بر اثر سستى و تنبلى خوار و بى مقدار شدند.
از آنچه گفتیم روشن مى شود که عمل در اینجا ـ بر خلاف آنچه ابن ابى الحدید نگاشته ـ به معناى عبادت نیست بلکه هرگونه عمل مثبت معنوى و مادى را شامل مى شود.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 22 نهج البلاغه: روش گرفتن حق
(اخلاقى، سیاسى):
وَ قَالَ (علیه السلام): لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِینَاهُ وَ إِلَّا رَکِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى.

و درود خدا بر او، فرمود: برای ما حقی است، اگر آن را به ما ادا کردند می پذیریم وگرنه بر ترک شتران سوار می شویم و به حرکت خود ادامه می دهیم، اگر چه شبروی ما به طول انجامد.


شرح حکمت:
1. مفسران در این که منظور از این تشبیه چیست، احتمالاتى داده اند: مرحوم سیّد رضى مى گوید: «این کلام از سخنان لطیف و فصیح امام است و معناى آن این است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون افراد خوار و بى مقدار خواهیم بود و این بدان سبب است که کسى که پشت سر دیگرى سوار بر مرکب مى شود در قسمت عقب مرکب خواهد بود، همچون برده و اسیر و مانند آنها»;


2. تفسیر دیگر اینکه منظور این است اگر حق ما را به ما ندهند به زحمت و مشقت فراوان خواهیم افتاد همان گونه که شخص ردیف دوم به هنگام سوار شدن بر شتر چنین حالى را خواهد داشت.


3. تفسیر سوم این که اگر ما به حقمان نرسیم مخالفان ما براى مدتى طولانى ما را به عقب خواهند انداخت و ما هم طبق فرموده پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) صبر مى کنیم و براى گرفتن حق خویش دست به شمشیر نخواهیم برد.
این احتمال نیز بعید نیست که هر سه تفسیر در مفهوم کلام امام جمع باشد به این معنا که اگر ما را از حق خود محروم سازند هم ما را به خوارى مى کشانند و هم به زحمت و مشقت مى افکنند و هم مدت طولانى ما را از حقمان محروم مى دارند و به فرمان پیغمبر اکرم ناچاریم صبر کنیم.
هر یک از این تفسیرهاى سه گانه را انتخاب کنیم اشاره به این نکته است که مخالفان ما افراد بى رحمى هستند که تنها به غصب حق ما قناعت نمى کنند، بلکه اصرار دارند ما را به ذلت و زحمت بیفکنند و هرچه بیشتر رسیدن ما را به حقمان تأخیر بیندازند، همان گونه که تاریخ این واقعیت را نشان داد که دشمنان امام هفتاد سال بر فراز تمام منابر در سراسر جهان اسلام آن حضرت را لعن مى کردند و فرزندانش را در کربلا به خاک و خون کشیدند و خاندان او را به اسارت کشاندند و آنچه از دستشان بر مى آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولى آنها صبر کردند، تا این شب تاریک و سیاه و ظلمانى برطرف شود و البته باور ما این است که پایان این شب سیاه و ظلمانى همان ظهور مهدى موعود خواهد بود که در آن زمان حق به صاحب حق مى رسد و جهان دگرگون مى شود و عالم دیگرى جاى این عالم ظلمانى را خواهد گرفت. ان شاءالله
اللهم عجل لولبک الفرج


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 21 نهج البلاغه: ارزش ها و ضدّ ارزش ها
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ .

و درود خدا بر او، فرمود: ترس (نابجا) با نا امیدى مقرون است و کم رویى با محرومیت همراه، فرصت ها همچون ابر در گذرند; ازاین رو، فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید (و پیش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنید).

شرح حکمت:
حیاء مانند هیبت دو معناى باارزش و ضد ارزش دارد; حیاى ارزشمند آن است که انسان از هر کار زشت و گناه و آنچه مخالف عقل و شرع است بپرهیزد و حیاى ضد ارزش آن است که انسان از فراگرفتن علوم و دانش ها و یا سؤال کردن از چیزهایى که نمى داند یا احقاق حق در نزد قاضى و جز او اجتناب کند، همان چیزى که در عرف، از آن به کم رویىِ ناشى از ضعف نفس تعبیر مى شود. منظور امام(علیه السلام) در گفتار بالا همان معناى دوم است که انسان را گرفتار محرومیت ها مى سازد.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: « حیا بر دو گونه است قسمى از آن ضعف و ناتوانى و قسمى دیگر، قوت و اسلام و ایمان است».
امام علی (علیه السلام) مى فرمایند: « فرصت با سرعت از دست مى رود و به زحمت به دست مى آید».
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در وصایایش به امام حسن (علیه السلام) مى فرمایند: « به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد».
به هر حال تمام مواهب الهى که در دنیا نصیب انسان مى شود فرصت هاى زودگذرند; جوانى، تندرستى، امنیت، آمادگى روح و فکر، بلکه عمر و حیات انسان همگى فرصت هاى زودگذرى هستند

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 20 نهج البلاغه: روش برخورد با جوانمردان
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ یَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ.

و درود خدا بر او، فرمود: از خطا و لغزشهاى جوانمردان بگذرید که از آنان کسى نمى ‏لغزد مگر آنکه دست (لطف) خدا بدست او است که او را (از آن لغزش) بلند مى ‏نماید (موفّق مى‏ سازد تا از آن خطا و زشتى باز گردد، خلاصه خداوند نیکوکاران را توفیق عطا فرماید تا بر اصلاح خطاى خود بکوشند).


شرح حکمت:
اگر راه تقوا و نیکوکارى و جوانمردى را پیش گیریم خداوند به هنگام لغزش ها ما را تنها نمى گذارد و دست ما را مى گیرد و از زمین بلند مى کند و آبروى ما را حفظ مى نماید.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 19:نهج البلاغه نکوهش آرزوهاى دراز
(اخلاقی)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ جَرَى فِی عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ .

و درود خدا بر او، فرمود: هر که همراه با افسار آرزوهاى خود بشتابد، با فرا رسیدن مرگش، مى لغزد و به زمین مى خورد. (به آرزویش نرسیده مى میرد، پس در پى آرزوهاى دراز نروید و از مرگ غافل نباشید).

شرح حکمت:
أمل به معناى هر نوع آرزو است; خواه آرزوى معقول باشد یا نامعقول، امام سجاد در مناجات مفتقرین می خطاب به خداوند فرمایند: « اى نهایت آرزوى آرزومندان »
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله و سلم) نیز می فرمایند: « آرزو مایه رحمت براى امت من است و اگر آرزو نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى درختى نمى کاشت». زیرا آرزوهاست که انسان را به تلاش و کوشش براى رسیدن به اهداف برتر و بالاتر وا مى دارد.
ولى همین آرزو هرگاه به صورت نامعقول درآید و تبدیل به آرزوهاى دور و دراز و دست نیافتنى شود انسان را چنان به خود مشغول مى دارد که از همه چیز حتى خداوند و مرگ و معاد غافل مى شود و چنان سرگرم مى گردد که ناگهان مرگش فرا مى رسد در حالى که دستش از همه چیز تهى است.
امام على(علیه السلام) مى فرمایند: « آرزوهاى دراز اعمال انسان را تباه مى کند و مرگ را به فراموشى مى افکند» و همچنین می فرمایند: «آرزوى دور و دراز مایه سلطه شیاطین بر دل هاى غافلان است.» باز می فرمایند:«آرزوهاى دور و دراز همچون سراب است بیننده را مى فریبد و آن کس را که بر آن دل ببندد مأیوس مى سازد.»

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 18 نهج البلاغه: نکوهش یاری نکردن حق
(سیاسى، اخلاق نظامى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : فِی الَّذِینَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِلَ.

و درود خدا بر او، فرمود: (در مورد کسانى که از جنگ در رکاب حضرت کناره گیرى کردند) حق را خوار کرده، باطل را نیز یارى نکردند.


شرح حکمت:
این سخن حکیمانه امام مربوط به بعضى افراد سرشناس از مسلمانان مانند «سعد بن ابى وقاص» و «عبدالله بن عمر» است که در جنگ جمل و صفین با امام همراهى نکردند و به دشمنان او نیز نپیوستند، بلکه بى طرف ماندند و به عذرهاى واهى متوسل شدند.
این افراد به پیام قرآن که مى گوید: « به آن گروه ظالمى که بر ضد پیروان حق (و امام مسلمین) برخاسته بجنگید تا به فرمان گردن نهند (9 حجرات) » عمل نکردند و درخور هر گونه سرزنش و ملامتند.
در حدیثى نیز از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «کسى که نسبت به حق بى طرف و بى تفاوت بماند و سکوت اختیار کند شیطان گنگى است». به ویژه این که کناره گیرى این گونه افراد که به عنوان شخصیت هاى معروف جامعه اسلامى شناخته مى شدند ضربات شدیدترى بر پیکر حق وارد مى کرد.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 17 نهج البلاغه: تغییر حکم با تغییر شرایط
(بهداشتى، تجمّل و زیبایى)
وَ سُئِلَ ( علیه السلام ) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ( صلى الله علیه وآله ) غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ ، فَقَالَ ( علیه السلام ) : إِنَّمَا قَالَ ( صلى الله علیه وآله ) ذَلِکَ وَ الدِّینُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ .


و از امام (علیه السلام) پرسیدند که رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: موها را رنگ کنید، و خود را شبیه یهود نسازید یعنى چه؟
امام (علیه السلام) فرمودند: پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) این سخن را در روزگارى فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، امّا امروز که اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد.


شرح حکمت:
در آغاز اسلام که عدد مسلمانان کم بود و در میان آنها گروهى از پیران نیز وجود داشتند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اصرار داشت که پیران چهره جوان به خود بگیرند تا مایه ترس و وحشت دشمن شوند و نشانى از ضعف در آنها دیده نشود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این دستور را مستند به عدم شباهت با یهود کرد چون یهود و نصارا خضاب کردن را جایز نمی دانستند.
امام(علیه السلام) به این نکته دقیق اشاره مى کند که هر حکمى تابع موضوع خود است; اگر موضوع تغییر یابد آن حکم نیز عوض مى شود، همان گونه که اگر شراب سرکه شود و یا کافر مسلمان گردد حکم آن تغییر پیدا مى کند.
احکام شرع دو گونه است: احکامى که بر اساس موضوعات ثابت و فطرى تشریع شده مانند نماز و روزه و حج و... که تغییرپذیر نیست، همچون قوانین ثابتى که در جهان آفرینش حکمفرماست و احکامى که بر اساس موضوعات متغیر وارد شده است که با تغییر موضوع، حکم عوض مى شود; مثلا ما مى دانیم خرید و فروش خون و اعضاى بدن انسان در سابق جزء محرمات بود، زیرا هیچ فایده مباحى نداشت ولى امروز که براى نجات جان مصدومان یا پیوند اعضا آثار حیات بخش دارد کاملاً قابل خرید و فروش به قیمت هاى بالاست. امثال این احکام در میان احکام اسلامى کم نیست.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

 حکمت ١٦ نهج البلاغه: اولویت تقدیر خدا بر تدبیر انسان
(اعتقادى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِیرِ حَتَّى یَکُونَ الْحَتْفُ فِی التَّدْبِیرِ .

و درود خدا بر او، فرمود: کارها و چاره جوییها در برابر تقدیرات الهى، خوار مى گردد، تا آن حد که (گاهى) چاره جویى انسان موجب هلاک او مى شود.

شرح حکمت:
هرگز مفهوم این سخن آن نیست که انسان دست از تدبیر و دقت و بررسى لازم در کارها بردارد و همه چیز را به گمان خود به دست تقدیر بسپارد، بلکه شعار «(وَأَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى); بهره انسان تنها با سعى و تلاش او ارتباط دارد» را نباید هرگز فراموش کند و به تعبیر دیگر انسان نباید از اراده و تقدیرات الهى و این که همه چیز به دست اوست غافل شود و نیز نباید دست از تلاش و کوشش بردارد.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat