حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام می دانند که چه وقت می میرند و آنان جز به اختیار خودشان نمی میرند کتاب حجت اصول کافی
قسمت دوم
ادامه شرح:
چنانکه پیامبر و امیرالمؤمنین (صلى الله علیهما) منافقین را مى شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولى مکلف نمودند که از آنها دورى کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند یا آنها را بکشند و یا طرد کنند تا زمانى که عمل موجب قبل و طرد از آنها مشاهده نشود.
همچنین امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) با آنکه مى دانست که در ظاهر بر معاویه ظفر نمى کند و مى دانست که معاویه پس از وى خلافت مى کند، ولى از جنگیدن با او کوتاهى نفرمود، بلکه نهایت کوشش را بکار برد تا شهید گشت و خود آن حضرت خبر می داد که من کشته مى شوم و پس از من معاویه بر شیعیانم تسلط پیدا مى کند و همچنین امام حسین (علیه السلام) مى دانست که اهل عراق با او پیمان شکنى مى کنند و خود او با اولاد و اصحابش کشته مى شود و بارها از این مطلب خبر مى داد ولى از جانب خداوند متعال مکلف نبود که به عراق نرود و جان خود را حفظ کند.
سپس مجلسى علیه الرحمه از محقق سدید مرحوم شیخ مفید قدس الله روحه نقل مى کند که ایشان هم در جواب مسائل عکبریه از این اشکال جواب داده اند که در مذهب ما این مطلب مورد اتفاق نیست که امام (علیه السلام) تمام حوادث و وقایعى که پیش آمد مى کند با تفضیل و تشخیص مى داند (چنانچه در حدیث ۶۵۹ راجع به پنهان شدن کنیز امام صادق علیه السلام بیان کردیم) بلکه آنچه مورد اتفاق شیعه مى باشد این است که هر قضیه و حادثه اى که در روى زمین رخ دهد، امام (علیه السلام) حکم آن را مى داند و سپس مى گوید و اگر هم روایتى باشد که امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) قتل و شهادت خود را به تفضیل مى دانست مى گوئیم آن حضرت مأمور به تسلیم و صبر بر شهادت بود، تا به درجات بلندى که جز وسیله شهادت به آن نتوان رسید نائل آید، و سپس نسبت به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) نزدیک به همین بیان را مى فرماید و در حدیث ۶۷۵ راجع به این مطلب توضیح بیشترى داده مى شود.
آنگاه مرحوم مجلسى از علامه حلى طیب الله تربته پاسخ این اشکال را به همین مضمون نقل مى کند و خلاصه اش این است که تکلیف امام غیر از تکلیف ما مى باشد و رواست که امام علیه السلام با آنکه مى دانست در آن شب کشته مى شود، جان خود را در راه خدا بذل کرده باشد، چنانچه بر سرباز جبهه جهاد، لازم است پایدارى ورزد اگرچه کشته شود.
آنچه به نظر ما مى رسد کلام این بزرگان در نهایت متانت و استحکام است و احتمالى را که شیخ مفید درباره علم امام فرمود، سزاوار است مورد دقت و مطالعه قرار گیرد، زیرا وقتى چنین عالم بزرگى احتمال عدم تعمیم علم امام را نسبت به تمام وقایع و حوادث بدهد، ما حق نداریم که دایه دلسوزتر از مادر شده و شمول علم امام را به تمام وقایع و حوادث مورد اتفاق شیعه بدانیم.