حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی
حکم بن عتیبه گوید روزى خدمت على بن الحسین (علیهما السلام) رفتم. حضرت فرمودند: «ای حکم آیا آیه ای را که علی بن ابی طالب (علیه السّلام) با آن قاتلش را می شناخت و با آن درباره امور بزرگ (غیبی) با مردم سخن می گفت، بلدی؟» حکم گوید من با خود گفتم: رشته اى از علم على بن الحسین (علیهما السلام) بدستم آمد که من هم بوسیله آن امور بزرگ را بدانم. به حضرت عرض کردم نه. بخدا، نمی دانم و سپس گفتم: ای پسر پیغمبر! ممکن است آن آیه را به من بفرمائید؟ فرمودند: بخدا آن آیه قول خداى- عز ذکره- است، که مىفرماید: «پیش از تو هیچ رسول و پیغمبر (و محدثى) نفرستادیم. (52 حج)» (در قرآن کلمه محدث نیست.) و على بن ابى طالب (علیه السلام) محدث بود. مردی که نامش عبد اللَّه بن زید و برادر مادرى على بن الحسین بود، (زیرا امام چهارم از مادر او شیر خورده بود) مثل اینکه انکار کند، گفت: سبحان اللَّه! او محدث بود؟!! امام باقر علیه السلام (که در آن مجلس حاضر بود) به ما توجه کرد و فرمودند: «هان، به خدا، پسر مادر تو این را می داند.» چون چنین فرمود، آن مرد خاموش شد. امام فرمودند: «این همان است که ابوالخطّاب درباره اش به نابودی افتاد و معنای محدّث و پیامبر را ندانست.»
شرح:
ابو الخطاب، کنیه محمد بن مقلاص است که عقیده داشت ائمه علیهم السلام پیغمبرند زیرا شنیده بود که ایشان محدثند و خیال مىکرد هر محدثى پیغمبر است (فرق میان آنها در حدیث 436 گذشت) ابو الخطاب سپس غلو بیشترى کرد و گفت ائمه معبودند.
علامه مجلسى (ره) گوید: به عقیده من نویسندگان در این حدیث اشتباه کرده و صدر یک حدیث را بذیل حدیث دیگر چسبانیدهاند و آن دو حدیث را در مرآت ص 196 نقل می کند.