حدیث شماره 12 باب اشاره و نص بر امامت امام جواد علیه السلام کتاب حجت اصول کافی
محمد بن حسن بن عمار گوید من دو سال نزد على بن جعفر بن محمد (عموى امام رضا علیهم السلام) بودم و هر خبرى که او از برادرش موسى بن جعفر (علیهماالسلام) شنیده بود، می نوشتم. روزى در مدینه خدمتش نشسته بودم که ابوجعفر محمد بن على الرضا (علیهماالسلام) در مسجد رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) بر او وارد شد. على بن جعفر (علیه السلام) برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابوجعفر (علیه السلام) به او فرمودند: «اى عمو! بنشین، خدا تو را رحمت کند» او گفت: آقاى من! چگونه من بنشینم و تو ایستاده باشى؟! چون على بن جعفر (علیه السلام) به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، می گفتند: شما عموى پدر او هستید و با او این گونه رفتار می کنید؟! او گفت: خاموش باشید، - در حالی که محاسنش را در دست گرفته بود - وقتی خداى عزوجل این ریش سفید را سزاوار (امامت) ندانست و این جوان (کودک) را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد، من فضیلت او را انکار کنم؟!! به خدا پناه می برم از آنچه شما می گویید. بلکه من بنده او هستم.