رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اللهم عجل لولیک الفرج» ثبت شده است

حدیث شماره 1 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 

قسمت پنجم

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «الیاس ایستاد و گفت: اى پسر پیامبر در این جا موضوعی روشن نیست به من بفرمایید اگر آنها گویند حجت خدا تنها قرآن است، (چه باید گفت؟)» امام فرمودند: «آنگاه من به آنها می گویم قرآن ناطق نیست که امر و نهى کند ولى قرآن اهلى دارد که آنها امر و نهى می کنند (و جزئیات‏ و مصادیق کلى قرآن را تفسیر و تعیین می کنند) و نیز می گویم گاهی برخی از اهل زمین به مصیبتی دچار می شوند که در سنّت (رسول خدا) و احکامی که اختلافی در آن ها نیست یافته نمی شوند و در قرآن هم نیست. و خدا به جهت علمى که به این فتنه و آزمایش دارد، ابا فرموده که چنین چیزى در زمین ظاهر شود، و در حکم خدا چیزى که آن را ردّ کند و اندوه را از اهل آن برطرف نماید، نباشد.» الیاس گفت: «در اینجا شما پیروز می شوید اى پسر پیغمبر، گواهى دهم که هر بلا و مصیبتى که در زمین به مخلوق رسد، یا نسبت به جان ایشان در موضوع دین یا غیر دین، پیش آمد کند، خداى- عز ذکره- می داند و قرآن را راهنماى آنها قرار داده است.» سپس گفت: ـاى پسر پیغمبر! می دانى که قرآن دلیل چیست؟» امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «آرى کلیات حدود خدا در قرآن است و تفسیر آنها نزد حاکم (حجت معصوم خدا) است.» الیاس گفت: «خدا امتناع دارد که بنده اى به مصیبتى نسبت به دین یا جان و یا مالش گرفتار شود و در روى زمینش حاکمى که نسبت به آن مصیبت به درستى قضاوت کند، وجود نداشته باشد.» آن مرد (الیاس) گفت: «در این موضوع شما به کمک برهان پیروزى دارید، مگر اینکه دشمن شما دروغى به خدا ببندد و گوید: براى خداى- جل ذکره- حجتى نیست. به من خبر دهید از تفسیر «تا براى آنچه از دستتان رفته غم مخورید. (23 حدید)» (امام باقر (علیه السلام) فرمودند:) این از مختصات على (علیه اسلام) است «و نسبت به آنچه به دستتان آمده شادى نکنید. (23 حدید)» در باره ابى فلان و یاران اوست. یکی مقدّمه است و دیگری مؤخّره. «براى آنچه از دستتان رفته غم مخورید» مخصوص على (علیه السلام) است و براى آنچه بدستتان آمده شادى نکنید، راجع به فتنه ای است که بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) پیش آمد،.» آن مرد (الیاس) گفت: «گواهى دهم که شما دارندگان همان حکمى هستید که در آن اختلاف نیست.» سپس آن مرد برخاست و رفت و من او را ندیدم.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

 امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: «از حتمی ترین حتمیات که خدا آن را تضمین کرده، قیام قائم ما می باشد پس هرکه در آنچه می گویم شک کند، خدا را ملاقت می کند در حالی که کافر است.»

 

واعظ: استاد علوی تهرانی


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: «کسانی که در دوره غیبت کبری زندگی می کنند، امامت حضرت ولیعصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) را قبول دارند و در دوره غیبت منتظر ایشان هستند، اینها برترین انسان ها از هر دوره ای هستند.»

 

واعظ: استاد علوی تهرانی



دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 1 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 

قسمت چهارم

اگر به تو بگویند: علم پیغمبر تنها از قرآن بود تو به آنها بگو: «حم. سوگند به این کتاب آشکار. که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذار کننده بوده‏ ایم. (سپس می فرماید: در آن شب هر امر محکم و درستى فیصل داده شود. فرمانی است از جانب ما، همانا ما فرستنده رسولانیم.) (1 – 5 دخان)» (این آیه دلالت دارد که علم پیغمبر و جانشینانش در شب هاى قدر زیاد می شود، زیرا فیصل دادن هر امر محکم به آنها ابلاغ می ‏شود) اگر به تو بگویند: خداى عزوجل این امر را جز به سوى پیغمبر نفرستد. تو بگو: آیا این امر محکم که فیصل داده می شود و توسط فرشتگان و روح فرود می آید، آنها از آسمانى به آسمانى نزول کنند یا از آسمان به زمین؟ اگر گویند: تنها از آسمانى به آسمانى نزول کنند، (درست نیست) زیرا در آسمان کسى نیست که از اطاعت به معصیت گراید (و فیصل دادن در مورد گناه و طغیان و اختلاف است) و اگر بگویند: از آسمان به زمین آیند و اهل زمین به فیصل دادن احتیاج زیادى دارند، تو بگو: و آیا آنان (اهل زمین) از داشتن بزرگی که دعواهاشان را نزدش ببرند، ناچار نیستند؟ اگر گویند: خلیفه وقت حاکم ایشان است، تو بگو «خداوند یاور کسانی است که ایمان آورده اند. که آنان را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد. و کسانی که کفر ورزیدند یاورانشان طاغوت است که آنان را از نور به سوی تاریکی ها می برند. آنان اهل آتشند و در آن جاودانه. (256 بقره)»

به جان خودم سوگند که در زمین و در آسمان، هیچ ولىّ براى خداى عزّ ذکره نیست، مگر آن‏که مؤیّد است (که خدا او را تأیید و تقویت فرموده)، و هر که مؤیّد شد، خطا نمی کند، و هیچ دشمنى از براى خداى عزّ ذکره در زمین نیست، مگر آن‏که‏ مخذول است (بی یاور، کسی که خدا او را به خود واگذاشته)، و هر که بی یاور باشد، به حق نرسد. همچنان که لازم است از آسمان براى مردم زمین فرمان و قانون نازل شود، لازم است حاکمى هم باشد. اگر گویند: آن حاکم را نمی شناسیم، (یا این مطلب را نمی ‏فهمیدیم) به آنها بگو. هر چه خواهید بگوئید، خداى عزوجل نخواسته است که بندگان را بعد از محمد صلّى اللَّه علیه و آله بدون حجت گذارد...

حدیث شماره 1 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 

قسمت سوم

 

پدرم فرمود: «اگر می خواهى من آن آیه را به تو بگویم؟» گفت: «می خواهم.» فرمودند: «شیعیان ما اگر به مخالفین ما (اهل سنت) بگویند: خداى عز و جل به پیامبرش می فرماید :«ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم- تا آخر سوره- (که معنى آیات این است: و تو چه دانى که شب قدر چیست؟، شب قدر از هزار ماه بهتر است، فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر و تنظیم) هر کاری نازل می شوند، این شب تا برآمدن سپیده دم (سراسر) سلام و رحمت است.)»

آیا رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله) چیزى می دانست که آن را در این شب نداند، و یا جبرئیل علیه السلام در غیر آن شب براى او نمى‌آورد؟ (یعنى آیا پیغمبر علمى از غیر طریق وحى هم داشت؟) مخالفان در جواب این پرسش مى‌گویند: نه. بعد به آن‌ها بگو: آیا آنچه را پیامبر می دانست، چاره ‏اى‏ از اظهار آن بود؟ (یعنى چاره‏ اى داشت که دعوتش را تبلیغ نکند؟) خواهند گفت: نه، به آنها بگو: آیا در آنچه پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) از علم خداى- عز ذکره- اظهار می کند (و به مردم می گوید،) اختلافى هست؟ اگر گویند: نه، به ایشان بگو: پس کسى که بر مسند حکم خدا نشسته و در حکمش اختلاف می باشد (مانند اجتهادات متناقص اهل سنت) آیا مخالفت پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) کرده است؟ خواهند گفت: آرى، و اگر بگویند: نه، سخن اول خود را باطل کرده‏اند (که گفتند: علم پیغمبر تنها از طریق وحى و مأخوذ از علم بى‏اختلاف خداست).

سپس بآنها این آیه را تذکر بده «تأویل آن (قرآن) را جز خدا و راسخین در علم نمی دانند. (7 آل عمران)» اگر بگویند: راسخین در علم چه کسانند؟ بگو: کسى که در علمش اختلاف نیست، اگر بگویند: او کیست؟ بگو: پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) داراى این علم بود، ولى آیا پیغمبر علم خود را تبلیغ کرد یا نه؟ اگر بگویند: تبلیغ کرد، بگو: آیا پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) وفات کرد، خلیفه (جانشین) پس از او، آن علم بی ‏اختلاف را می دانست؟ اگر بگویند: نه، بگو: جانشین رسول خدا باید مؤید از طرف خدا باشد و رسول خدا خلیفۀ خود نکند مگر کسى که به حکم او حکم کند و مانند خود او باشد جز در نبوت و اگر رسول خدا جانشینى که علم او را داشته باشد معین نکرده باشد، کسانى را که در پشت پدرانند و پس از او بدنیا مى‏آیند ضایع کرده (و بدون رهبر دینى گذاشته) است. (پس از تمهید این مقدمات، چنین نتیجه می گیریم که جانشین پیغمبر باید مثل خود او عالم به تأویل قرآن و مصون از خطا و اشتباه بوده، اختلاف در حکم و فتوى نداشته باشد و مؤید از طرف خدا باشد.)...

حدیث شماره 1 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی 

قسمت دوم

شما فرمودید علمى که اختلافى در آن نیست نزد اوصیاء است، آن را چگونه می آموزند؟ فرمودند: «چنان که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) می دانست جز اینکه ایشان آنچه را پیغمبر می دید، نمی ببینند. زیرا او پیغمبر بود و ایشان محدثند و پیغمبر (در معراج هاى خود) بر خداى عز و جل وارد می شد و وحى را می شنید و ایشان نمی شنوند.» آن مرد گفت: «راست گفتى ای پسر رسول خدا، اکنون مسأله مشکلى از شما می پرسم! بفرمائید که این علم، چرا چنان که با رسول خدا آشکارمی شد، آشکار نمی شود؟» (چرا اوصیاء گاهى تقیه می کنند و واقع را بی پرده نمی گویند چنانچه پیغمبر می گفت) پدرم خندید و فرمود: «خداى عزوجل نخواسته که بر علم او اطلاع پیدا کند مگر کسى که در ایمان به خدا امتحانش را داده باشد، چنان که خدا به رسولش حکم فرموده بود که بر آزار قومش صبر کند و جز به فرمان خدا با ایشان جهاد نکند، پیامبر چه بسیار رازداری کرد تا به او گفته شد: «آنچه را مأموریت دارى آشکار کن و از مشرکین روى برگردان. (94 حجر)» (پس پیامبر هم مانند اوصیاء گاهى علمش را آشکار نمی کرد.) به خدا سوگند، اگر پیامبر پیش از این دستور هم دعوتش را آشکار می کرد در امان بود امّا او به اطاعت (خدا) نظر داشت و از مخالفت (او) می ترسید. و برای همین خودداری کرد. دلم می خواست با چشمت مهدى این امت (امام دوازدهم) را می دیدى در حالى که فرشتگان، ارواح کفار مرده را با شمشیر آل داود بین زمین و آسمان، عذاب می کنند و ارواح زندگان مانند ایشان را (که در زمین هستند) به آنها ملحق می نمایند.»

آن مرد شمشیرى برآورد و گفت: «هان این شمشیر از همان شمشیرها است.» پدرم فرمود: «آرى به حق خدائى که محمد را بر بشر برگزید.» آن مرد نقابش را کنار زد و گفت: «من الیاس هستم، اینکه از وضع شما (امامت) پرسیدم به خاطر بی اطلاعیم نبود، بلکه می خواستم این حدیث، موجب قوت أصحاب شما باشد و به شما خبر خواهم داد آیه ای را که خود می دانید و اصحاب شما اگر به آن آیه احتجاج کنند، پیروز شوند.»

پدرم فرمود: «اگر می خواهى من آن آیه را به تو بگویم؟» گفت: «می خواهم.»...

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: «از ما ۱۲ مهدی است، اولین آنها امیر المومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و آخر آنها نهمین فرزندم است.»

 

واعظ: استاد علوی تهرانی

 


دریافت

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

حدیث شماره 1 باب در شان انا انزلناه فى لیلة القدر و تفسیر آن کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: «امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در آن میان که پدرم طواف کعبه می نمود، مردى نقاب زده ناگهانى پیدا شد و هفت شوط طواف او را قطع کرد و او را به خانه ای کنار کوه صفا آورد. سپس دنبال من فرستاد و سه نفر شدیم. آن مرد به من گفت: «خوش آمدى ای پسر پیغمبر!» سپس دستش را بر سرم نهاد و گفت: «خیر و برکت خدا بر تو باد اى امین خدا پس از پدرانش! (سپس متوجه پدرم شد و گفت) اى ابا جعفر! اگر می خواهى تو به من خبر ده و اگر می خواهى من به تو خبر دهم، می خواهى از من بپرس یا من از تو بپرسم، می خواهى تو مرا تصدیق کن یا من تو را تصدیق کنم.» پدرم فرمودند: «همه اینها را می خواهم.» آن مرد گفت: «پس مبادا که در جواب سؤال من زبانت چیزى گوید که در دلت چیز دیگر باشد.» فرمودند: «این کار را کسى می کند که در دلش دو علم مختلف باشد و خداى عزوجل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد.» (پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه می گیرد اختلاف ندارد). آن مرد گفت: «سؤال من همین بود که شما یک سرش را گفتى، به من خبر دهید این علمى که در آن اختلاف نیست، چه کسى آن را می داند؟» پدرم فرمودند: «اما تمام این علم نزد خداى جل ذکره می باشد و اما آنچه براى بندگان لازم است، نزد اوصیاء است.» آن مرد نقابش را باز کرد و راست نشست و چهره ‏اش شکفته شد و گفت: «من همین را می خواستم و براى همین آمدم.»

 

شرح‏:

واقع و حقیقت در هر موضوعى یک چیز است و کسى که به واقع و حقیقت عالم باشد همیشه یک چیز مى‏گوید، هیچگاه دو گفتار مخالف از او شنیده نمی شود، اختلاف در گفتار و احتمالات بسیار، نسبت به کسانی است که واقع و حقیقت را نمی دانند و در گفتار و نوشتجاتشان تناقض و اختلاف و توالى فاسدة و لوازمى که خود آنها قبول ندارند دیده مى‏شود، به عقیده ما شیعیان علم به واقع و حقیقت در درجه اول مختص به خدای تعالى و در درجه دوم به مقدار احتیاج بشر براى الهام‏گیرندگان از منبع علم او یعنى انبیاء و اوصیاء است، این است که قرآن کریم می فرماید: «اگر این قرآن از جانب غیر خدا می بود در آن اختلاف بسیارى می یافتند. (82 نساء)»

  السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

تمام حرف حضرت معصومه سلام الله علیها این بود...

 

 


دریافت

حدیث شماره 8 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی


فضیل بن سکرة گوید بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم، فرمودند: «اى فضیل می دانى اندکى پیش چه مطالعه می کردم؟» عرض کردم نه، فرمودند: «کتاب فاطمه (علیها السلام) را مطالعه می کردم، پادشاهی نیست که در زمین فرمانروائى کند، مگر آنکه نام خود و نام پدرش در آن نوشته است و من براى فرزندان حسن (علیه السلام) چیزى در آن ندیدم.» (گویا مقصود همان اولاد امام حسن (علیه السلام) در زمان امام است وگرنه در صحت نسب سلاطین مصر فاطمى خدشه می شود.)

حدیث شماره 7 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

عبدالملک بن اعین به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد طایفه زیدیه و معتزله گرد محمد بن عبد اللَّه (بن حسن ملقب به نفس زکیه که به حکومت منصور دوانیقى شورید و کشته شد) را گرفته اند آیا براى او سلطنتى هست؟ امام فرمودند: «به خدا که نزد من دو کتاب است‏ که نام تمام انبیا و سلاطینى که در زمین فرمانروائى می کنند، در آنها ثبت است، به خدا که در هیچ یک از آنها نام محمد بن عبد اللَّه نیست.»

حدیث شماره 6 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا نزد ما چیزی است که با آن به مردم نیازمند نمی شویم. ولى مردم به ما احتیاج دارند. نزد ما کتابی است به املاء پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و خط على (علیه السلام)، دفتری است که هر حلال و حرامى در آن است، شما درباره کارى نزد ما می‏ آیید (و کسب تکلیف می کنید) سپس ما می فهمیم که شما به آن عمل می کنید یا عمل نمی کنید.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
 

امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرمایند: « همه ما امامان (علیهم السلام) که معاصر حکومت ها هستیم مجبوریم آنها را مراعات بکنیم مگر قائم»

 

یکی از حکمت های غیبت این است که امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) با طاغوت های معاصر مواجه نباشند که لازم باشد آنها را ملاحظه بکنند همچون ملاحظه سایر ائمه (علیهم السلام)

 

واعظ: استاد علوی تهرانی

 


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 5 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوعبیده گوید بعضى از اصحاب ما از حضرت صادق (علیه السلام) درباره جفر سوال کرد، حضرت فرمودند: «جفر پوست گاوی است پر از علم» عرض کرد جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع و عرض‏ یک پوست مانند ران شتر فربه که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست.» عرض کرد مصحف فاطمه چیست؟ حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمودند: «شما از آنچه می خواهید و نمی خواهید بحث می کنید. (یعنى بعضى از پرسش هایت به قصد فهمیدن نیست یا به دردت نمی خورد) همانا فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل (علیه السلام) مى‏آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می داد و خوشدل می ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر می داد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و على (علیه السلام) اینها را می نوشت. و این مصحف فاطمه (علیها السّلام) است.»

حدیث شماره 4 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا در جفرى که (پیشوایان زیدیه) یاد می کنند (و مدعى هستند که نزد آنهاست) چیزی است که آنان را خوش نمی آید. زیرا حقّ در آن (جفر) است و آنان حق را نمی گویند. و باز اگر راست میگویند، قضاوتهاى على علیه السلام و احکام میراثى را که فرموده است (و در جفر نوشته است) بیرون آورند، درباره (میراث) خاله‏ ها و عمه‏ ها از ایشان بپرسید (اگر توانستند جواب گویند و باز اگر راست می گویند) مصحف فاطمه (علیها السلام) را که وصیتش در آن و سلاح پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) نیز همراه آن است، بیرون آورند. خداى عزوجل می فرماید «اگر راست می گوئید، کتابى پیش از این (قرآن) یا اثرى از علم براى من بیاورید. (4 احقاف)»»

شرح:

آیه شریفه در سیاق احتجاج بر کفار است و در قرآن بکلمه «ایتونى است» که امام علیه السلام نقل به معنى نموده و «فأتوا» فرموده است، خداى تعالى می فرماید: «(به مشرکان) بگو به من خبر دهید (و نشانم دهید) معبودانی که به جای خدا می پرستید چه چیزی از زمین را آفریده اند یا مگر آنان را در آفرینش آسمان ها شرکت داشته اند؟ اگر راستگو هستید کتابی پیش از این (قرآن) یا بازمانده ای از دانش استواری (که ادعای شما را تصدیق کند) برای من بیاورید. (4 احقاف)»

استشهاد امام علیه السلام به آیه شریفه از این نظر است که پیشوایان طایفه زیدیة براى اثبات ادعاى خود یا باید دلیلى از کتاب آسمانى بیاورند و یا اثرى از علم مانند گفتار انبیا و اوصیا و یا برهانى عقلى بیاورند و ایشان هیچ یک را ندارند.

حدیث شماره 3 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حسین بن ابى العلا گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «همانا جفر سفید نزد من است.» عرض کردم در آن چیست؟ فرمودند: «زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و مصحف فاطمه (علیها السلام)، که گمان نمی کنم در آن چیزی از قرآن باشد. و در آن است آنچه مردم به سوى ما احتیاج دارند و ما به کسى احتیاج نداریم. حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و 4/ 1 تازیانه و جریمه خراش در آن هست و جفر سرخ هم نزد من است.» عرض کردم در جفر سرخ چیست؟ فرمودند: «اسلحه است و آن تنها براى خونخواهى گشوده مى‏شود و صاحب شمشیر (امام قائم علیه السلام) آن را براى کشتن باز می کند.» ابن ابى یعفور به حضرتش عرض کرد اصلحک اللَّه. پسران حسن (علیه السلام) او را می شناسند؟ فرمودند: «آرى به خدا می شناسند، چنان که روز و شب را می شناسند و تشخیص می دهند که این روز است و این شب ولى حسد و دنیاطلبى ایشان را بر سرپیچى و انکار وامیدارد و اگر ایشان حق را از راه حق جویند، برایشان بهتر است‏.»

حدیث شماره 2 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

حماد بن عثمان گوید شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که فرمودند: «زنادقه در سال صد و بیست و هشت ظهور کنند، من این مطلب را در مصحف فاطمه (علیها السلام) دیدم.» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «چون خداى تعالى پیغمبرش (صلّى اللَّه علیه و آله) را قبض روح فرمود، فاطمه (علیها السلام) را از وفات آن حضرت اندوهى گرفت که جز خداى عزوجل مقدارش را نداند، بدان جهت خدا فرشته اى برایش فرستاد که او را دلدارى دهد و با او سخن گوید. فاطمه از این داستان به امیر المؤمنین علیه السلام‏ شکایت کرد (یعنى گزارش داد و یا شکایتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على (علیه السلام) فرمودند: «چون آمدن فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى، به  من بگو.» پس فاطمه (علیها السلام) به امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر داد و آن حضرت هر چه می شنید می نوشت، تا آنکه از آن سخنان مصحفى ساخت.» سپس حضرت فرمودند: «همانا در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم به پیش آمدهاى آینده است.»

 

شرح:

علامه مجلسى (ره) گوید: «من فکر می کنم که مقصود از زنادقه امثال ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع باشند که با امام صادق علیه السلام مجادله و مناظره می کردند و سال 128 هجرى بیست سال قبل از وفات امام صادق علیه السلام است که زمان طغیان و بسیارى این طایفه بود و یا آنکه مراد خلفاى بنى عباسند که کتب زنادقه را در آن سال ترویج دادند.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 

امن و امان در دوره غیبت، ولایت حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) است.

 

 


دریافت

واعظ: استاد علوی تهرانی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

حدیث شماره 1 باب گفتاری درباره صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه علیها السّلام کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم قربانت گردم، از شما پرسشى دارم. آیا در اینجا کسى (نامحرم) هست که سخن مرا بشنود؟ امام صادق (علیه السلام) پرده‏ اى را که در میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سر کشید، سپس فرمودند: «اى ابا محمد هر چه خواهى بپرس.» عرض کردم قربانت گردم، شیعیان حدیث می کنند که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت. حضرت فرمودند: «اى ابا محمد، پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. امام علیه السلام ساعتى (براى اظهار تفکر) سر انگشت به زمین زد و سپس فرمودند: «آن علم است ولى علم کامل نیست.»

سپس فرمودند: «اى ابا محمد همانا جامعه نزد ماست، و آنان چه می دانند که جامعه چیست؟» عرض کردم قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمودند: «طوماری است به طول هفتاد ذراع، به ذراع پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) با املاء زبانى آن حضرت و على (علیه السلام) با دست راست خود نوشته، تمام حلال و حرام و هر چیزى که مردمان به آن احتیاج دارند، حتى دیه خراش در آن موجود است.» سپس با دست به بدن من زدند و فرمودند: «به من اجازه می دهى اى ابا محمد؟» عرض کردم من از آنِ شمایم، هر چه خواهى بنما. آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمودند: « حتّی دیه این نیز در آن ذکر شده است.» و حضرت خشمگین به نظر می رسید. به خدا سوگند آن علم، این است. حضرت فرمود: «این، علم هست امّا آن (علم حقیقی و کامل) نیست.» آنگاه ساعتى سکوت نمودند.

سپس فرمودند: «همانا جفر نزد ماست، و آنان چه می دانند که جفر چیست.» عرض کردم جفر چیست؟ فرمودند: «مخزنى است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است.» عرض کردم‏ همانا علم (کامل) این است، فرمود: « این، علم است امّا آن نیست.» باز ساعتى سکوت کردند.

سپس فرمودند: «همانا مصحف فاطمه (علیها السلام) نزد ماست، و آنان چه می دانند که مصحف فاطمه (علیها السّلام) چیست؟» عرض کردم مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فرمودند: «مصحفى است سه برابر قرآنى که در دست شماست. به خدا حتى یک حرف قرآن هم در آن نیست.» (یعنى مطالبى که شما از ظاهر قرآن و تفسیر آن می فهمید، در مصحف فاطمه نیست ولى از نظر تأویل و معناى باطنى قرآن که ما آن را می فهمیم مصحف تفصیل قرآن است- مرآت-) عرض کردم به خدا سوگند آن علم این است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» آنگاه ساعتى سکونت نمودند.

سپس فرمودند: « همانا علم آنچه بوده و آنچه تا برپایی رستاخیز می شود نزد ما است.» عرض کردم به خدا سوگند آن علم همین است. حضرت فرمودند: «این، علم است امّا، آن نیست.» عرض کردم قربانت گردم. پس آن علم (کامل) چیست؟ فرمودند: «علمى است که در هر شب و هر روز راجع به موضوعى پس از موضوع دیگر و چیزى پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید.»

 

حدیث شماره 4 باب حکایت سلاح رسول خدا (صلی االه علیه و آله)، حکایت تابوت در بنی اسرائیل است کتاب حجت اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «همانا مثل سلاح در میان ما چون تابوت در بنى اسرائیل است. هر کجا تابوت دور میزد مُلک (نبوت) در پى آن بود و در میان ما هر کجا سلاح دور زند، علم (امامت) در دنبالش باشد.»