رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

حدیث شماره 3 باب زمانی که امام به تمام علوم امام پیش از خود (علیهم السلام) آگاه می شود کتاب حجت اصول کافی

یکى از اصحاب گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم چه زمانى امام، امامت و رسیدن امر را به خود می فهمد؟ فرمودند: «در آخرین دقیقه زندگى امام پیشین.»

حدیث شماره 2 باب زمانی که امام به تمام علوم امام پیش از خود (علیهم السلام) آگاه می شود کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «جانشین امام، به علم امام پیش از خود را در آخرین دقیقه‏ای که از روح او باقى مانده آگاه مى‏شود.»

حدیث شماره 1 باب زمانی که امام به تمام علوم امام پیش از خود (علیهم السلام) آگاه می شود کتاب حجت اصول کافی

یکى از اصحاب گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم چه زمانى امام پسین (بعدی) به آنچه نزد امام پیشین است آگاه مى‏شود؟ فرمودند: «در آخرین دقیقه‏اى که از روح او باقى مانده است.»

حدیث شماره 6 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

سعد اسکاف (کفاش) گوید مردى خدمت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آمد و درباره روح پرسید که آیا او همان جبرئیل است؟ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به او فرمودند: «جبرئیل (علیه السّلام) از ملائکه است و روح غیر جبرئیل است - و این سخن را تکرار فرمود - او عرض کرد سخن بزرگى گفتى!! هیچکس عقیده ندارد که روح غیر از جبرئیل است. امیرالمؤمنین به او فرمودند: «تو خود گمراهى و از اهل گمراهى روایت مى کنى خداى تعالى به پیغمبرش (صلى اللّه علیه و آله) مى فرماید: « فرمان خدا فرا رسیده است، برای آن عجله نکنید. منزه و برتر است خداوند از اینکه شریک برای او قائل می شوند. فرشتگان را همراه با روح نازل می کند. (1و2  نحل)» و روح غیر از ملائکه (صلوات الله علیهم) مى باشد.»

حدیث شماره 5 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

ابوحمزه گوید از امام صادق (علیه السّلام) درباره علم امام پرسیدم، که آیا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا مى گیرد یا آنکه نزد شما کتابی است که آن را مى خوانید و فرا مى گیرید؟ فرمودند: «این مطلب از آنچه تو گفتى بزرگتر و استوارتر است، مگر نشنیده اى قول خداى عزوجل را «و همچنین روحى از امر خود به تو وحى کردیم، و تو نمى دانستى که کتاب و ایمان چیست (52 شوری)»»

سپس فرمودند: «اصحاب شما درباره این آیه چه مى گویند؟ آیا اقرار دارند که پیغمبر صلى اللّه علیه و آله در حالى بود که کتاب و ایمان نمى دانست؟» عرض کردم قربانت گردم، نمى دانم چه مى گویند. فرمودند: «آرى در حالى بسر مى برد که نمى دانست کتاب و ایمان چیست، تا آنکه خداى تعالى روحى را که در کتابش ذکر مى کند مبعوث کرد، و چون آن را بسوى او وحى فرمود، به سبب آن علم و فهم آموخت، و آن همان روح است که خداى تعالى به هر که خواهد عطا کند، و چون آن را به بنده اى عطا فرماید، به او فهم آموزد.»

حدیث شماره 4 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) درباره آیه شریفه «از تو درباره روح می پرسند بگو روح از امر پروردگار من است. (85 اسراء)» می فرمودند: «مخلوقى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که همراه هیچ یک از پیغمبران گذشته جز محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) نبوده است، و آن همراه ائمه می باشد و ایشان را استوار می کند، چنان نیست که‏ هر چه طلب شود، بدست آید (پس همراهى این روح با پیغمبر و امامان فضلى است از خداى تعالى که به هرکس خواهد عطا کند، و با طلب و کوشش بدست نیاید).

 

شرح:

درباره روحى که در این آیه، مورد سؤال واقع شده اختلاف است، یک قول این است که یهود در کتاب تورات خود دیده بودند که از پیغمبر (ص) در باره هر چه بپرسند جواب گوید، ولى درباره روح که سؤال کنند، جواب نگوید، لذا آنها به قریش گفتند: شما از محمد درباره روح بپرسید، اگر جواب صریح داد، بدانید که او پیغمبر نیست و اگر به خدا واگذار کرد، او پیغمبر است.

حدیث شماره 3 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «از تو درباره روح می پرسند بگو روح از امر پروردگار من است. (85 اسراء)» پرسیدم. فرمودند: «آن مخلوقى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که همراه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) و همراه ائمه است و آن از عالم ملکوت است (یعنى آسمانى و روحانى است).»

حدیث شماره 2 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

اسباط بن سالم گوید من حاضر بودم که مردى از اهل هیت (شهرى در کنار فرات بوده) از امام (علیه السلام) درباره قول خداى- عز و جل- «و همانگونه روحی را از امر خود بر تو وحی کردیم. (52 شوری)» پرسید امام فرمودند: «از زمانى که خداى عزوجل آن روح را بر محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) فرو فرستاده، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست.»

حدیث شماره 1 باب روحی که خداوند با آن ائمّه علیهم السّلام را استوار می سازد کتاب حجت اصول کافی

 

ابوبصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره این سخن خداى تعالى پرسیدم «همانگونه (که بر پیامبران پیشین وحی کردیم) روحی را از امر خود بر تو وحی کردیم، تو (پیش از این) نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (52 شوری)» امام فرمودند: «آن مخلوقی است از مخلوقات خداى عزوجل، که از جبرئیل و میکائیل و بزرگ‏تر است، و با رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود، که او را خبر مى‏داد و استوارش می کرد (که هیچ کجى در امر او نباشد). و آن روح بعد از پیغمبر با ائمّه (علیهم السلام) است.»

حدیث شماره 3 باب بیان ارواحی که در ائمه علیهم السلام است کتاب حجت اصول کافی

مفضل بن عمر گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره دانش امام (علیه السلام) به آنچه در اطراف زمین است پرسیدم در حالی که خودش در میان خانه ای است که پرده اش افکنده است. فرمودند: «اى مفضل! خداى تبارک و تعالى در پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) پنج روح قرار داد: 1- روح زندگى که با آن بجنبد و راه رود 2- روح قوه که با آن قیام و کوشش کند 3- روح شهوت که با آن بخورد و بیاشامد و با زنان حلال خود نزدیکى کند 4- روح ایمان که با آن ایمان آورد و عدالت ورزد 5- روح القدس که با آن بار نبوت کشد. چون پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) وفات کد، روح القدس از او به امام (جانشینش) منتقل شود و روح- القدس خواب و غفلت و یاوه‏گرى و تکبر ندارد و چهار روح دیگر خواب و غفلت و تکبر و یاوه‏گرى دارند و به وسیله روح القدس همه چیز درک می شود.»

حدیث شماره 2 باب بیان ارواحی که در ائمه علیهم السلام است کتاب حجت اصول کافی

جابر گوید از امام باقر علیه السلام درباره علم عالم (یعنى امام (علیه السلام)) پرسیدم، فرمودند: «اى جابر! همانا در پیامبران و اوصیاء پنج روح است: 1- روح القدس 2- روح ایمان 3- روح زندگى (حرکت) 4- روح قوه 5- روح شهوت. اى جابر، ایشان به وسیله روح القدس امور و مطالب زیر عرش‏ تا زیر خاک را بدانند.» سپس فرمودند: «ای جابر! آن چهار تا روح هایی هستند که دچار حوادث می شوند جز روح القدس که بازی و بیهودگی ندارد.»

 

شرح‏:

مراد از حوادثی که به آن چهار روح می رسد این است که گاهى آنها را مانعى عارض می شود که از تأثیر باز می مانند و بازى و یاوه‏گرى می کنند، مانند روح شهوت و حرکت در زمان پیرى و مرض و اما روح القدس که مبدأ و سبب علم و فهم امام است، آفت و یاوه‏گرى ندارد و همیشه حقایق را بدون زیاده و نقصان به آنها می فهماند.

حدیث شماره 1 باب بیان ارواحی که در ائمه علیهم السلام است کتاب حجت اصول کافی

جابر جعفى گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اى جابر! همانا خداى- تبارک و تعالى- آفریدگان را بر سه دسته آفرید، چنانچه فرماید: «و شما سه گروه خواهید بود. سعادتمندان، چه بلند مرتبه اند سعادتمندان! و شقاوتمندان، چه دون پایه اند شقاوتمندان! و پیشی گیرندگان (به اعمال نیک) که پیشی گیرندگان (به رحمت و آمرزش) اند، اینان مقربان اند. (7 الی 11 واقعه)» پیشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصین درگاه او از میان مخلوق می باشند. که خدا در ایشان پنج روح قرار داده است:

1- ایشان را به روح القدس مؤید ساخت و به وسیله آن همه چیز را بدانند و بشناسند. 2- ایشان را با روح ایمان مؤید ساخت و با آن از خداى عز و جل بترسند 3- آنها را به روح قوه مؤید ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى یافتند 4- آنها را به روح شهوت (میل و اشتها) مؤید ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانیش کراهت یافتند 5- در ایشان روح حرکت نهاد که همه مردم با آن رفت و آمد کنند.

و در مؤمنین سعادتمند، روح ایمان نهاد که با آن از خدا بترسند و در ایشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى یافتند، و در ایشان روح شهوت نهاد و یا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ایشان روح حرکت نهاد که مردم با آن روح رفت و آمد کنند.

شرح:

کلمه روح در این حدیث شریف به معنى قوه و نیروئى است باطنى و معنوى که منشأ و مبدأ آثاری است که امام (علیه السلام) بیان می کند، زیرا رفت و آمد انسان و ترس او از خدا و شناختن و دانستن چیزها آثار و اعمالى است که از انسان بروز می کند و این آثار ناچار باید مبدأ و علت و موجب و محرکى داشته باشند که هستى و قیامشان به آن باشد.

کلمه روح در این روایت همان مبدأ و علتى است که سبب پیدایش این آثار گشته است، چه آنکه این ارواح پنج روح جدا و مستقل باشند یا آنکه درجات و مراتب یک روح باشند که همان روح ناطقه انسان و فصل ممیز او از حیوان باشد، ولى ظاهر این است که هر یک روحى جدا هستند و روح القدس و روح ایمان از خارج به کمک انسان می رسد و سه روح دیگر از درون و داخل او را کمک می دهد و هم از این حدیث استفاده می شود که روح حرکت، عمومیت دارد و در هر انسانى هست و روح القدس مختص به رسولان و پیغمبران است و حتى در مؤمنین دست سعادتمند هم نیست و تعبیر به دست راستی ها (سعادتمند) از این جهت است که روز قیامت نامه اعمالشان به دست راستشان داده شود و یا به جهت این است که اهل میمنت و برکنند، بر خلاف دست چپی ها (شقاوتمند).

حدیث شماره 5 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی

حمران بن اعین گوید امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «همانا على (علیه السلام) محدث بود.» حمران گوید من نزد رفقایم رفتم و گفتم: خبر شگفتى براى شما آورده ام، گفتند: چه خبر؟ گفتم از امام باقر (علیه السلام‏) شنیدم که می فرمود: «همانا على (علیه السلام) محدث بود.» گفتند: کارى نکردى،خوب بود بپرسى چه کسى به او حدیث مى‌گوید؟ نزد آن حضرت برگشتم و عرض کردم آنچه به من خبر دادید به یارانم بازگفتم و گفتند: کارى نکردى لازم بود بپرسى چه کسى براى او حدیث مى‌گوید؟ به من فرمودند: «فرشته اى به او حدیث می گوید.» عرض کردم می فرمائید که او (علی عیه السلام) پیامبر است‌؟  (حمران) گوید حضرت دستش را چنین (به علامت نفی) تکان داد و فرمودند: «یا مانند (آصف) یاور سلیمان یا (خضر) یاور موسی یا همچون ذوالقرنین آیا نشنیده اید که (آن حضرت در قصه ذوالقرنین) فرمود: در میان شما هم مانند او هست.» (به حدیث 699 رجوع شود).

حدیث شماره 4 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن مسلم گوید کلمه محدث نزد امام صادق (علیه السلام) ذکر شد، حضرت فرمودند: «محدث کسى است که صدا را بشنود و شخص (صاحب صدا) را نبیند.» به حضرت عرض کردم قربانت گردم، چگونه می فهمد که آن کلام فرشته است؟ فرمودند: «آرامش و وقارى به او عطا می شود که می فهمد آن کلام از فرشته است.»

حدیث شماره 3 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن اسماعیل گوید از حضرت ابوالحسن (علیه السلام) شنیدم که مى‏فرمود: «ائمه (علیهم السلام)، دانشمندان، راستگویان، فهمیدگان و محدثانند.»

 

شرح:

علماء (دانشمندان) اشاره به آیه شریفه «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» دارد و صادقون (راستگویان) اشاره به آیه شریفه «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» دارد که در حدیث 531 و 547 به ائمه علیهم السلام تأویل شد و مفهّم بر وزن مقدم به معنى فهمیده است و أئمه علیهم السلام را مفهّم گویند، زیرا پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) تفسیر و تأویل قرآن را به ایشان فهمانیده است و محدّث چنان که گفتیم براى این است که از غیب به امام حدیث و الهام می رسد.

حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی

 

حکم بن عتیبه گوید روزى خدمت على بن الحسین (علیهما السلام) رفتم. حضرت فرمودند: «ای حکم آیا آیه ای را که علی بن ابی طالب (علیه السّلام) با آن قاتلش را می شناخت و با آن درباره امور بزرگ (غیبی) با مردم سخن می گفت، بلدی؟» حکم گوید من با خود گفتم: رشته اى از علم على بن الحسین (علیهما السلام) بدستم آمد که من هم بوسیله آن امور بزرگ را بدانم. به حضرت عرض کردم نه. بخدا، نمی دانم و سپس گفتم: ای پسر پیغمبر! ممکن است آن آیه را به من بفرمائید؟ فرمودند: بخدا آن آیه قول خداى- عز ذکره- است، که مى‏فرماید: «پیش از تو هیچ رسول و پیغمبر (و محدثى) نفرستادیم. (52 حج)» (در قرآن کلمه محدث نیست.) و على بن ابى طالب (علیه السلام) محدث بود. مردی که نامش عبد اللَّه بن زید و برادر مادرى على بن الحسین بود، (زیرا امام چهارم از مادر او شیر خورده بود) مثل اینکه انکار کند، گفت: سبحان‏ اللَّه! او محدث بود؟!! امام باقر علیه السلام (که در آن مجلس حاضر بود) به ما توجه کرد و فرمودند: «هان، به خدا، پسر مادر تو این را می داند.» چون چنین فرمود، آن مرد خاموش شد. امام فرمودند: «این همان است که ابوالخطّاب درباره اش به نابودی افتاد و معنای محدّث و پیامبر را ندانست.»

شرح:

 ابو الخطاب، کنیه محمد بن مقلاص است که عقیده داشت ائمه علیهم السلام پیغمبرند زیرا شنیده بود که ایشان محدثند و خیال مى‏کرد هر محدثى پیغمبر است (فرق میان آنها در حدیث 436 گذشت) ابو الخطاب سپس غلو بیشترى کرد و گفت ائمه معبودند.

علامه مجلسى (ره) گوید: به عقیده من نویسندگان در این حدیث اشتباه کرده و صدر یک حدیث را بذیل حدیث دیگر چسبانیده‏اند و آن دو حدیث را در مرآت ص 196 نقل می کند.

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام محدث و مفهّم هستند کتاب حجت اصول کافی

 

عبیدة بن زراره گوید امام باقر (علیه السلام) نزد زراره فرستاد تا به حکم بن عتیبة گوید که اوصیاء محمد علیه و علیهم السلام محدثند.

 

شرح:

حکم بن عتیبه زیدى مذهب و استاد زراره بود پیش از شیعه شدنش؛ و مقصود امام از سفارش به او این است که بداند زید امام نیست، زیرا خود حکم می دانسته که زید با عالم غیب ارتباط ندارد.

حدیث شماره 7 باب در اینکه ائمه علیهم السّلام به چه کسانی از گذشتگان شبیه اند و ناروا بودن سخن در پیامبری آنان کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «ائمه به منزله رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هستند ولى پیامبر نیستند و آنچه از زنان براى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) حلال است (زیادتر از چهار زن دائم و زن موهوبه) براى ایشان حلال نیست اما هرچه غیر از این باشد آنان در آن به منزله رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) هستند.»

حدیث شماره 6 باب در اینکه ائمه علیهم السّلام به چه کسانی از گذشتگان شبیه اند و ناروا بودن سخن در پیامبری آنان کتاب حجت اصول کافی

سدیر گوید، به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم مردمى عقیده دارند که شما خدا و معبودید و براى دلیل عقیده خود این آیه قرآن را می خوانند: «اوست که در آسمان معبود است و در زمین معبود است. (84 زخرف)» (اینها گمان می کنند که معبود زمین امامانند) امام فرمودند: «اى سدیر! گوش و چشم و پوست و گوشت و خون و موی من از اینان بیزار است و خدا از ایشان بیزار باشد، اینان دین من و دین پدران مرا ندارند. خدا در روز قیامت، مرا با آنها گرد هم نیاورد، جز آنکه بر آنها خشمگین باشد.» عرض کردم مردمى نزد ما هستند که عقیده دارند شما پیغمبرید! و این آیه قرآن را براى دلیل سخن خود قرائت می کنند: «ای پیامبران از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام می‏دهید آگاهم. (51 مومنون)» امام فرمودند: «ای سدیر! گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من از اینان بیزار است. و خدا و رسولش از اینان بیزار باشد، اینها به دین من و دین پدرانم نیستند، خدا در قیامت مرا با ایشان گرد هم نیاورد جز اینکه بر آنها خشمگین باشد.» عرض کردم پس شما چه موقعیتى دارید؟ فرمود: ما خزانه دار علم خدائیم، ما مترجم امر خدائیم، ما مردمى معصوم هستیم، خداى تبارک و تعالى مردم را به فرمانبرى ما امر فرموده و از نافرمانى ما نهى نموده است، ما حجت رسائیم بر هر که زیر آسمان و روى زمین است.»

 

شرح‏:

درباره آیه دوم گویا طریق استدلال غلط آنها این است که با لفظ جمع به رسولان خطاب شده است و مخاطب باید حاضر باشد، پس ممکن نیست که مقصود از رسولان پیغمبران گذشته باشند، زیرا آنها در زمان نزول قرآن حاضر نبودند پس مقصود از رسولان پیغمبر و امامان علیهم السلام می باشند، ولى جوابش این است که علاوه بر اینکه خود امام از این مردم بیزارى می جوید خطاب در آیه حکایت از خطاب هاى متعدد می کند، یعنى به هر رسولى در زمان حیاتش چنین دستورى داده شده، نه آنکه این خطاب در زمان واحد متوجه همگى باشد و به تعبیر دیگر مى‏توان گفت این خطاب بالاصاله متوجه پیغمبر ما (صلّى اللَّه علیه و آله) و بالتبع متوجه پیغمبران گذشته است و بعضى گفته اند خطاب متوجه شخص پیغمبر و صیغه جمع از نظر احترام و تشریف آن حضرت است، و مقصود از چیزهاى پاکیزه، لذائذ حلال است که خدا براى همه بندگانش جایز و مباح قرار داده است و این آیه رد بر ریاضت کشانى‏ است که ترک دنیا و لذائذ آن کنند.

حدیث شماره 5 باب در اینکه ائمه علیهم السّلام به چه کسانی از گذشتگان شبیه اند و ناروا بودن سخن در پیامبری آنان کتاب حجت اصول کافی

برید بن معاویة گوید از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) پرسیدم که مقام و منزلت شما چیست؟ و به کدام کس از گذشتگان می مانید؟ فرمودند: «مانند همدم موسى (جناب خضر یا یوشع) و ذوالقرنین که هر دو عالم بودند ولى پیغمبر نبودند.»