رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۳۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

سپس پیامبر فرمودند: اى على! این عهد پروردگار پاک و والایم با من و شرطش بر من و امانت او است. من رسانیدم و خیر خواهى کردم و ادا نمودم. على علیه السلام گفت (پدر و مادرم بفدایت) من در این رسانیدن و خیر خواهى و تصدیق آنچه گفتى گواه توأم و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى مى دهد. جبرئیل (علیه السلام) گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم، پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود، اى على! وصیت مرا گرفتى و آن را فهمیدى و وفاء بمضامینش را براى خدا و من ضمانت کردى؟ على علیه السلام گفت: بله پدر و مادرم به فدایت! ضمانت آن به گردن من است. و خدا یار و توفیق دهنده من بر آن باشد. رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: ای علی! می خواهم برای وفایت به من در روز قیامت شاهد بگیرم. و علی علیه السّلام گفت: بله، شاهد بگیر. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم، على علیه السلام گفت: آرى گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه مى گیرم.

پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) ایشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پیغمبر بر على به دستور جبرئیل و فرمان خداى عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت: اى على! وفا مى کنى به آنچه در این وصیت است. از دوست داشتن کسانى که خدا و رسولش را دوست دارند و بیزارى و دشمنى نسبت به کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند، و بیزاری از آنان با صبر از جانب تو و فروخوردن خشم بر از بین بردن حقّت و غصب خمس و بی حرمتی ات وفا می کنی؟ گفت: آرى حاضرم، اى رسول خدا! سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را پدید آورد که من از جبرئیل علیه السلام شنیدم که به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مى گفت: اى محمد! على را آگاه کن که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است دریده مى شود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم، فریادى زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت: آرى قبول دارم و راضى هستم. اگرچه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود: همواره شکیبائى کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم.

حدیث شماره ۴ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

ابو موسى ضریر (نابینا) گوید: موسى بن جعفر (علیهما السلام) به من فرمود که: «من به امام صادق (علیه السلام) گفتم مگر امیرالمؤمینین (علیه السلام) نویسنده وصیت و پیامبر املاکننده و جبرئیل و فرشتگان مقرّب (علیهم السّلام) شاهدها نبودند؟ حضرت مدتى سر به زیر انداخت و سپس فرمودند: «چنان بود که گفتى، اى ابوالحسن؛ ولى زمانی که امر به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نازل شد، وصیت از جانب خدا در مکتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداى تبارک و تعالى فرود آورد. آن گاه جبرئیل عرض کرد: ای محمّد! فرمان بده که هرکس در نزد تو است به جز وصی ات بیرون بروند. تا او آن را از ما تحویل بگیرد و تو ما را به دادن آن به او گواه بگیری و او ضامن آن شود. (و)مقصودش علی علیه السّلام بود. پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) به اخراج هر که در خانه بود، جز على (علیه السلام) دستور داد و فاطمه (علیها السلام) در میان در و پرده بود.

آنگاه جبرئیل گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و مى فرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، و ای محمّد! همین که من شاهد باشم کافی است. بندهاى استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت: اى جبرئیل! پروردگار من خودش سلام است (یعنى سلامتى از هر عیب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز مى گردد. خداى عزوجل راست فرموده و احسان کرده است، مکتوب را بده، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تسلیم کند و به او گفت: آن را بخوان، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.»

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

حمران به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد قربانت گردم به من خبر دهید که موضوع نهضت على و حسن و حسین (علیهم السلام) و قیام ایشان براى دین خداى عزوجل و مصیبتهائى که دیدند، از کشته شدن به دست طغیانگران و پیروزى آنها بر ایشان تا آنجا که کشته شدند و مغلوب گشتند چگونه بود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: «اى حمران؛ خداى تبارک و تعالى آن مصیبات را بر ایشان مقدر کرد و حکم فرمود و امضاء نمود و حتمى ساخت، و سپس اجرا کرد (پس همه آن مصیبات با علم و اجازه خدا بوده) و على و حسن و حسین (علیهم السلام) از روى بصیرت و دانشى که قبلا از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) دریافته بودند قیام کردند، و هرکس از ما خانواده هم که خاموشى گزیند از روى علم است.»

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خداى عزوجل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبى بر او نازل کرد و فرمود: «اى محمد! این است وصیت من به سوى نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو» پیغمبر گفت: «ای جبرئیل نجیبان کیانند؟» فرمود: «على بن ابیطالب و اولادش علیهم السلام.» و بر آن مکتوب چند مهر از طلا بود، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله) آن را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس آن را به پسرش حسن (علیه السلام) داد، او هم یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس او آن را به حسین (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود و در آن دید نوشته است: با مردمى به طرف شهادت برو، براى آنها شهادتى جز با تو نیست، و خود را به خداى عزوجل بفروش، او هم انجام داد. سپس آن را به على بن الحسین (علیه السلام) داد. او نیز یک مهر گشود و دید در آن نوشته است: سر بزیر انداز و خاموشى گزین و در خانه ات بنشین، و پروردگارت را عبادت کن تا مرگت فرا رسد، او هم انجام داد. سپس آن را به پسرش محمد بن على (علیه السلام) داد، او یک مهر را گشود، دید نوشته است: مردم را حدیث گو و فتوى ده و جز از خداى عزوجل مترس؛ هیچکس علیه تو راهى نیابد، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش جعفر (علیه السلام) داد، او هم یک مهر گشود، دید در آن نوشته است، مردم را حدیث گو و فتوى ده و علوم اهل بیت خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق نما و جز از خداى عزوجل مترس که تو در پناه و امانى، او هم عمل کرد و سپس آن را به پسرش موسى (علیه السلام) داد (یعنى من هم عمل کردم و سپس آن را به پسرم موسى (علیه السلام) خواهم داد، راوى عبارت را تغییر داده است) و همچنین موسى به امام بعد از خود مى دهد و تا قیام حضرت مهدى (صلى اللّه علیه و آله) اینچنین است.»

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام جز به عهد و فرمان خدا کارى را انجام نداده و نمى دهند و از آن تجاوز نمى کنند کتاب حجت اصول کافی

 

معاذبن کثیر گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امر وصیت از آسمان در مکتوبى بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد (صلى اللّه علیه و آله) نازل نگشت. جبرئیل (علیه السلام) عرض کرد «یا محمد؛ این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت» رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمودند: «اى جبرئیل کدام اهل بیتم؟» گفت «برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او (على و اولادش علیهم السلام) و این وصیت براى این است که علم نبوت را از تو ارث ببرند، چنانکه ابراهیم (علیه السلام) به ارث گذاشت و میراث این علم براى على (علیه السلام) و ذریه تو از پشت او است.»»

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آن مکتوب چند مهر داشت، على (علیه السلام) مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد، سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مأمور شده بود عمل کرد، چون حسن وفات کرد و درگذشت، حسین (علیه السلام) مهر سوم را گشود، دید در آن نوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوى و مردمى را براى شهادت با خود ببر، براى ایشان شهادتى جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن، مکتوب را به على بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است: «سکوت کن و چون علم در پرده شده سر بزیر انداز» (نسبت به علمى که پوشیده شده سر بزیر انداز) چون او خواست وفات کند و در گذرد، آنرا به محمد بن على (علیه السلام) داد، او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خداى تعالى را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما (مثل او خاموشى گزین) و ارث (امامت) را به پسرت بده، و امت را نیکو تربیت کن، و به حق خداى عزوجل قیام کن (آشکار ساز)، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس» او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد.» معاذ گوید من عرض کردم قربانت گردم، آن شخص شمائید؟ فرمودند: «اى معاذ؛ من از چیزى باک ندارم جز اینکه بروى و علیه من روایت کنى.» (یعنى آرى منم، اما این خبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائى که این مقام را از پدرانت به تو رسانیده است، خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را به اولادت عطا کند، فرمودند: «اى معاذ چنین کرده است.» عرض کردم او کیست قربانت گردم؟ فرمودند «این شخص خوابیده» و با دست خود اشاره به عبد الصالح (موسى بن جعفر علیه السلام) کرد که خوابیده بود.

حدیث شماره 4 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

عمرو بن مصعب گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند به هر کس می خواهد وصیت می کند؟ نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر وصیت عهد و فرمانی است از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به مردى پس از مردى- تا به خودش (امام ششم) رسید- (یعنى شش مرتبه فرمود: به مردى پس از مردى- مرآت-).»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

سخت ترین امتحان امت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) چیست؟

به مناسبت رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 3 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

معاویة بن عمار گوید امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امامت عهد و پیمان است از جانب خداى عزوجل که براى مردانى نامبرده بسته شده است، امام حق ندارد آن را از امام بعد از خود دور دارد و بگرداند، همانا خداى تبارک و تعالى به داود علیه السلام وحى کرد که از خاندان خود وصی اى انتخاب کن، زیرا در علم من پیشى گرفته که هیچ پیغمبرى را مبعوث نسازم جز اینکه براى او وصی اى از خاندانش باشد. و داود فرزندان بسیارى داشت و در میان آنها جوان نورسى بود که مادرش نزد داود بود و داود آن زن را دوست مى‏داشت، چون این وحى به داود رسید، نزد آن زن آمد و به او گفت خداى عزوجل به من وحى فرستاده و امر کرده است که از خاندان خودم وصی اى انتخاب کنم، همسرش به او گفت: خوب است پسر من باشد. داود گفت: من هم همین را خواستارم، ولى در علم پیشین و حتمى خدا گذشته بود که وصى او سلیمان باشد. پس خداوند پاک و والا به داود وحی کرد که تا فرمان من نیامده شتاب نکن. دیرى نگذشت که دو مرد نزد داود آمدند و درباره گوسفندان و باغ انگور مرافعه کردند، (زیرا گوسفندان یکى، باغ انگور دیگرى را خورده بود) خداى عزوجل به داود وحى کرد که پسرانت را جمع کن، هر که در این قضیه حکم درست دهد، او وصى بعد از تو است. داود پسرانش را جمع کرد، چون دو طرف نزاع قصه خود گفتند سلیمان (علیه السلام) گفت: اى صاحب باغ! گوسفندان این مرد، کى به باغ تو ریخته‏اند؟ گفت: شب در آمده‏اند، سلیمان گفت: اى صاحب گوسفند! من حکم دادم که بچه‏ها و پشم امسال گوسفندان تو مال صاحب باغ باشد، داود به او گفت: چرا حکم نکردى که خود گوسفندان را بدهد، با اینکه علماء بنى- اسرائیل آن را قیمت کرده‏اند و بهاى انگور با قیمت گوسفندان برابر است؟ سلیمان گفت: تاکها از ریشه کنده نشده و تنها بار آن خورده شده است و سال آینده بار می دهد.

خداى عزوجل بداود وحى فرستاد: حکم در این قضیه همان است که سلیمان صادر کرد، اى داود تو چیزى را خواستى و ما چیز دیگرى را (تو آن پسرت را براى جانشینى خواستى و ما سلیمان را) داود نزد همسرش آمد و گفت: ما چیزى را خواستیم و خداى عزوجل چیز دیگرى را خواست و جز آنچه خدا خواهد، نشود. ما نسبت به امر خداى عزوجل راضى و تسلیمیم (پس از نقل این داستان امام فرمود:) و همچنین است امر اوصیاء و امامان، ایشان هم حق ندارند از امر خدا تجاوز کنند و امامت را از صاحبش به دیگرى دهند.»

مرحوم کلینى گوید: معنى حدیث اول (راجع به حکم سلیمان) این است که اگر گوسفندان در روز داخل باغ می شدند بر صاحب گوسفندان جریمه‏ اى نبود، زیرا صاحب گوسفند حق دارد که در روز آنها را رها کند و بچراند و بر صاحب باغ است که باغش را حفظ کند ولى در شب صاحب گوسفند باید آنها را در بند کند و صاحب باغ باید در خانه ‏اش بخوابد.

حدیث شماره 2 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

عمرو بن اشعث گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که وصیت می کند، به هر کس می خواهد وصیت می کند؟! نه بخدا، چنین نیست، بلکه امر امامت عهد و فرمانى است از جانب خدا و رسولش (صلّى اللَّه علیه و آله) براى مردى پس از مردى (از ما خانواده) تا به صاحبش برسد.» (یعنى تا برسد به امام دوازدهم و یا اینکه امر امامت به دست خدا و رسولست تا به اهل و مستحقش برسد)

حدیث شماره 1 باب امامت عهدی است از جانب خدا عزوجل که براى هر یک از ائمه (علیهم السلام) بسته شده است کتاب حجت اصول کافی

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که نام اوصیاء را بردند و من هم اسماعیل را نام بردم. حضرت فرمودند: «نه، به خدا سوگند، اى ابا محمد، تعیین امام به اختیار ما نیست، این کار تنها بدست خداست که درباره هر یک پس از دیگرى فرو می فرستد.»

 

شرح:

اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیه السلام) است که در زمان حیات امام وفات یافت، با وجود این طایفه اسماعیلیه او را امام می دانند، در این مجلس هم ابوبصیر امامت را براى او نام برد و حضرت صادق رد فرمود.

حدیث شماره 7 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عالمى (امامى) نمیرد تا خداى عزوجل به او بیاموزد که به چه کسی وصیت کند..»

حدیث شماره 6 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امام، امام بعد از خود را می شناسد و به او وصیت می کند.»

حدیث شماره ۵ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «امام نمی میرد تا امام بعد از خود را بشناسد و به او وصیت کند.»

حدیث شماره ۴ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

معلى بن خنیس گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل «خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید. (۵۸ نساء)» پرسیدم فرمودند: «خدا امام پیشین را دستور می دهد که هر چه (از علائم امامت) نزد اوست به امام بعد از خود رد کند.»

 

حدیث شماره ۳ باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

امام رضا (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید. (۵۸ نساء)» فرمودند: «ایشان ائمه هستند. هر امامى باید آن را به امام بعد از خود بسپارد، به دیگرى ندهد و ا او هم دریغ ندارد.» 

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

فرج اهل بیت (علیهم السلام) کی حاصل می شود؟

سخنران: استاد علوی تهرانی


دریافت

اللهم عجل لولیک الفرج

حدیث شماره 2 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

احمد بن عمر گوید از امام رضا (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید. (58 نساء)» پرسیدم، فرمودند: «ایشان ائمه از آل محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) می باشند که باید هر امامى امانت (امامت) را به امام بعد از خود بسپارد، به دیگرى ندهد و از امام هم دریغ ندارد.»

حدیث شماره 1 باب امام علیه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى دهد که امانات را به اهلش بپردازید» درباره آنها نازل شده است کتاب حجت اصول کافی

 

برید عجلى گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش برسانید و چون میان مردم داور شدید به عدالت حکم کنید. (58 نساء)» پرسیدم، فرمودند: «خدا ما را قصد کرده است، که باید امام پیشین کتابها و علم و سلاح را به امام بعد از خود برساند «و چون میان مردم داور شدید، به عدالت حکم کنید» یعنى به آنچه دست شماست (از احکام و قوانین خدا حکم کنید) سپس خداى تعالى به مردم فرماید: «ای کسانى که ایمان آورده‏اید! خدا را اطاعت کنید و رسول و والیان امر از خودتان را اطاعت کنید. (59 نساء)» خدا خصوص ما را قصد کرده، (مائیم والیان امر) خدا همه مؤمنین را تا روز قیامت به اطاعت ما امر فرموده و چون از نزاع و اختلاف درباره امرى ترسیدید، آن را به خدا و رسول و والیان امر از خود ارجاع دهید. این دستور این‌چنین نازل شده است. چگونه ممکن است خداى عزوجل به اطاعت والیان امر فرمان دهد و نزاع و اختلاف با ایشان را اجازه فرماید؟!! همانا تکلیف کشمکش و رجوع به حکم را نسبت به مأمورین صادر فرموده که به آنها گفته شده: «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و والیان امر از خود را.»

 

شرح‏:

راجع به رسانیدن امانتها به صاحبانش چند قول است: 1- شامل هر گونه امانتى است، امانات خدا امر و نهى و دستورات اوست، و امانات مردم سپرده‏هاى آنهاست به یکدیگر 2- رعیت امانت خداست در دست پیشوایان و زعما که باید در تعلیم و تربیت آنها رعایت کنند و استدلال در آخر روایت براى رد کسانى است که می گویند معنى آیه این است: اگر شما با والیان امر در امر دین اختلاف کردید به کتاب و سنت مراجعه کنید و دلیل ردش این است که چگونه ممکن است خدا در یک جا بگوید: از والیان امر اطاعت کنید و در جاى دیگر بفرماید: اگر با آنها اختلاف و نزاع پیدا کردید ....؟! پس معلوم مى‏شود که والیان امر همان ائمه هستند که مردم باید در اختلافات خود بقول آنها رجوع کنند و داورى ایشان را بدون چون و چرا بپذیرند، نه آنکه نسبت بقول امام هم رد و انکار داشته باشند تا آنجا هم نزاع و اختلاف پیدا شود. و اما راجع به آنچه فرمود: این گونه نازل شده است، اصل آیه در قرآن اینست: فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ و کلمه «أُولِی الْأَمْرِ» در قرآن نیست، پس ممکن است قول امام تفسیر ارجاع به خدا و رسول باشد، زیرا ارجاع به ائمه هم ارجاع به رسول است و «این چنین نازل شده» از نظر معنى است.

حدیث شماره 3 باب ائمه صلوات الله علیهم در علم و شجاعت و اطاعت برابرند کتاب حجت اصول کافی

حارث بن مغیرة گوید شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمایند «رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمودند: «ما نسبت به امر و فهم و حلال و حرام در یک روش هستیم.» و اما پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و على (علیه السلام) فضیلت خود را دارند.»

 

شرح:

مقصود از امر یا امر امامت و خلافت است و یا فرمانی است که به مردم می دهند و اطاعتش واجب است و نسبت به فضیلت على (علیه السلام) بر امامان دیگر روایاتى وارد شده که از جمله آنها همین روایت است و روایت دیگری است که لقب امیرالمؤمنین را منحصر و مختص به آن حضرت بیان می کند و نیز از روایاتى استفاده مى‏شود که بعد از آن حضرت حسنین و پس از آنها امام دوازدهم (علیهم السلام) فضیلت دارد، و بقیه هشت امام دیگر برابرند.

حدیث شماره 1 باب ائمه صلوات الله علیهم در علم و شجاعت و اطاعت برابرند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) درباره آیه «کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان از آنها پیروى کردند، فرزندانشان را به ایشان ملحق کنیم و از عملشان چیزى نمی کاهیم. (21 طور)» فرمودند: «کسانى که ایمان آوردند، پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، و فرزندانشان، ائمه و اوصیاء (صلوات اللَّه علیهم) باشند (می فرماید) ما آنان را به ایشان ملحق کرده و حجتى را که محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) درباره على (علیه اسلام) آورد، نسبت به اولادش کاهش ندهیم و حجت همه یکى است و طاعتشان هم یکى است.»