رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۴۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

حکمت 177 نهج البلاغه: روش برخورد با بدکاران
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): ازْجُرِ الْمُسِی ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ.
و درود خدا بر او، فرمود: با پاداش دادن به نیکوکاران، بدکاران را از کار زشت، بازدار.

شرح حکمت:
براى بازداشتن بدکاران از کار بد راه هاى مختلفى است:
1. مجازات بدکار؛ که در قرآن و کتاب حدود و تعزیرات اسلامى، احکام گسترده آن آمده است و در تمام دنیا این گونه مجازات ها معمول است.
2. نیکی به بدکاران به منظور بازداشت آنها از کار؛ قرآن مجید مى فرماید: «بدی را با نیکى دفع کن ناگهان (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است گویى دوستى گرم و صمیمى است.(34 فصلت)»
3. تشویق نیکوکاران: هنگامى که بدکاران این صحنه را ببینند، گروهى دست از کار بد مى کشند به امید این که پاداش نیکوکاران نصیب آنها گردد. قرآن مجید در آیات فراوانى پاداش هاى عظیمى براى مؤمنان صالح در روز قیامت و حتى پاداش هاى مادى دنیوى مانند غنائم جنگی برای جنگجویان بیان مى کند.
البته هر یک از این سه روش مربوط به گروه خاصى است و همه اینها در همه موارد جواب نمى دهند. مدیران جامعه باید کاملاً بیدار باشند و افراد را به خوبى بشناسند و بدانند هر فردى یا هر گروهى را با کدام یک از این طرق باید از کار بد بازداشت.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 176 نهج البلاغه: سعه صدر، لازمۀ ریاست
(اخلاقى، مدیریتی)

وَ قَالَ (علیه السلام): آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ.
و درود خدا بر او، فرمود: وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است.

شرح حکمت:
این حکمت اشاره به این موضوع دارد که کسى که به مقام ریاست مى رسد خواه ریاست معنوى باشد یا مادى اولا با مخالفت هایى از سوى رقیبان روبرو مى شود و از سویى دیگر انتظارات بسیاری از سوى مردم در برابر او آشکار مى گردد. همچنین براى انجام امور خود نیاز به همراهان و مشاورانى دارد که گاه از آنها خطاها و خیانت هایى سر مى زند و گاه مشکلاتى غیر منتظرانه براى حوزه ریاست او به وجود مى آید. در برابر این امور اگر داراى سعه صدر و بردبارى توأم با تدبیر همراه با شجاعت نباشد ادامه کار براى او بسیار مشکل خواهد شد.
نمونه این سعه صدر را می توان در زندگی پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) در داستان فتح مکه مشاهده ‌نمود که بعد از پیروزی بر بت پرستان مکه که انواع جنایتها را بر پیغمبر و‌ خاندان ایشان روا داشته بودند، فرمان عفو عمومی صادر را نمودند و فرمودند: امروز روز رحمت است نه انتقام. همچنین در زندگى امیرمؤمنان على(علیه السلام) و ائمه معصومین نیز این صحنه هاى فراوان دیده مى شود; محبتى که على(علیه السلام) درباره قاتل خود در واپسین ساعات عمرش ابراز کرد همه جا معروف است.
باید به این نکته توجه داشت که مسئله سعه صدر با مسامحه و سهل انگارى متفاوت است؛ سعه صدر یعنی براى انجام مدیریت صحیح گاه انسان لازم است موضوعاتى را ندیده بگیرد و به خطاکار فرصت دهد تا خویشتن را اصلاح کند. ولى مسامحه و سهل انگارى این است که انسان مدیریت صحیح را رها کند و در برابر حوادث و اشخاص خطاکار بى تدبیرى نشان دهد، بنابراین سعه صدر به مدیریت صحیح و مسامحه به ترک مدیریت صحیح باز مى گردند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 175 نهج البلاغه: راه درمان ترس
(اخلاقى، علمى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى که از چیزى مى ترسى، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهى ترسیدن از چیزى، از خود آن سخت تر است.

شرح حکمت:
بارها این مطلب تجربه شده است که انسان هنگامى که از چیزى مى ترسد پیوسته در اضطراب و پریشانى و ناراحتى است; اما هنگامى که انسان خود را در آن مى افکند مى بیند بسیار راحت تر از آن بود که فکر مى کرد. دلیل این مشکل روانى روشن است، زیرا اولاً تا انسان وارد چیزى نشده پیوسته در پریشانى و وحشت به سر مى برد; اما هنگامى که خود را در آن افکند ممکن است در چند دقیقه پایان یابد. ثانیاً تا انسان به سراغ مطلبى که از آن مى ترسد نرود احتمالات گوناگون مى دهد که بسیارى از آن احتمالات بیش از واقعیتى است که در آن امر مخوف وجود دارد. به همین دلیل درد و رنج انسان افزایش مى یابد. ازاین رو بعضى از علماى اخلاق در کتب اخلاقى براى درمان رذیله ترس پیشنهاد مى کنند انسان در صحنه هاى رعب آور وارد شود.
ولى به هر حال این سخن بدان معنا نیست که انسان بى مطالعه خود را به خطر بیفکند، بلکه به مواردى مربوط است که انسان ترس بیجا به چیزى دارد و همین مانع پیشرفت برنامه هاى او مى شود. در این گونه موارد باید با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ریزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 206 نهج البلاغه: نتیجه بردبارى
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ.
و درود خدا بر او، فرمود: نخستین نتیجه اى که شخص بردبار از بردبارى خود مى برد این است که مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمایت خواهند کرد.

شرح حکمت:
بعضى «حلم» را به معناى خویشتن دارى به هنگام هیجان غضب دانسته اند.
قرآن مجید درباره بندگان خاص خدا مى فرماید: «و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى گویند (و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند.) (63 فرقان)»
در جایى دیگر خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که: «(به هر حال) با عفو و مدارا رفتار کن، و به کارهاى شایسته دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199 اعراف)»
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: « آیا به شما خبر دهم کدام یک از شما از نظر اخلاق به من شبیه ترید؟» عرض کردند: آرى اى رسول خدا! فرمود: «آن کس که از همه خوش اخلاق تر و بردبارتر و نیکوکارتر به خویشاوندان خود و باانصاف تر در حال غضب و خشنودى است.»
امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرمایند: «شجاع ترین مردم کسى است که با نیروى حلم، بر جهل (جاهلان) غالب آید» در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: « برترین اخلاق مردان با شخصیت حلم و بردبارى است.»
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: « حلم براى یارى انسان کافى است.»
امام صادق(علیه السلام) خطاب به فردی فرمودند: «حلم و بردبارى تو باید به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگوید اگر سخن نسنجیده اى درباره من بگویى ده برابر آن به تو مى گویم، تو در جواب بگویى اگر تو ده سخن ناسنجیده بگویى من یکى نخواهم گفت.»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 174 نهج البلاغه: ارزش خشم در راه خدا
(اخلاق سیاسى، عقیدتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِیَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ.
و درود خدا بر او، فرمود: آن که براى خدا نیزه خشم را تیز کند، بر کشتن سخت ترین اهل باطل قوى گردد.

شرح حکمت:
اشاره به این دارد که راه رسیدن به پیروزى در مقابل دشمنان سرسخت و نیرومند دو چیز است: آمادگى کامل و خلوص نیت و توکل بر خدا. هرگاه این دو با هم جمع شوند سرسخت ترین دشمنان را مى توان به وسیله آن به زانو در آورد.
قرآن مجید روى هر دو عامل تکیه کرده در یک جا مى فرماید: «براى مقابله با آنها (دشمنان)، هر چه در توان دارید از نیرو و... آماده سازید. (60 انفال)» در جاى دیگر مى فرماید: «هرگز سست نشوید! و غمگین نگردید; و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. (139 آل عمران)»
منظور از «غضب» در اینجا خشم هاى زودگذر بى دلیل نیست بلکه منظور قوت اراده و تصمیم جدى براى مبارزه با دشمن آن هم براى خدا، تقویت آیین و دفاع از بندگان اوست. لذا قرآن مجید خشمگین شدن موسى بعد از بازگشت از کوه طور و مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائیل را به شکلى مثبت و کارى صحیح بیان می کند. (86 طه)
در روایتى آمده است که خداى متعال به موسى(علیه السلام) گفت: «آیا هرگز براى من کارى انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام و صدقه داده ام. خداوند متعال به او فرمود: اما نماز براى تو نشانه ایمان است و روزه سپرى سپر آتش و انفاق سایه اى در محشر و ذکر خدا نور است کدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى! عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایى فرما. فرمود: آیا کسى را براى من دوست داشته اى و براى من کسى را دشمن داشته اى؟ در اینجا بود که موسى(علیه السلام) دانست بهترین اعمال، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 173 نهج البلاغه: ارزیابی نظریه ها
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ.
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که از آراى مختلف استقبال کند (و نظرات متفاوت را بررسى نماید) موارد خطا را خواهد شناخت.

شرح حکمت:

بعضى از مسائل بدیهى است و به همین دلیل مورد اختلاف نیست اما بسیارى از مسائل نظرى پیچیده و آراء مختلفى در آن اظهار شده است. در این گونه مسائل هرگز نباید انسان به تنهایى تصمیم گیرى کند بلکه عقل مى گوید: باید آراى دیگران را به ضمیمه استدلالات آنها بررسى کند تا بتواند آنچه را به حقیقت نزدیک تر است انتخاب نماید. همان چیزى که قرآن مجید به آن دستور داده مى فرماید: «پس بندگان مرا بشارت ده. همان کسانى که سخنان را مى شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى کنند، آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند. (17 و 18 زمر)»
از امام علیه السلام خطاب به فرزندشان، نقل شده است: «آراى عالمان یکى را در کنار دیگرى قرار ده سپس آن رأى را که به حقیقت نزدیک تر و از خطا دورتر است انتخاب کن». نیز حضرت در جای دیگر می فرمایند: «شایسته است که انسان عاقل آراء سایر عقلا را در کنار رأى خود قرار دهد و علوم حکیمان را به علم خود بیفزاید (و برترین را انتخاب کند)».
به همین جهت از استبداد به رأى در روایات اسلامى شدیداً نکوهش شده است.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 172 نهج البلاغه: دشمنی با ندانسته ها
(اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ (علیه السلام): النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا.
و درود خدا بر او، فرمود: مردم دشمن چیزی هستند که آن را نمی دانند.

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) در این گفتار، اشاره به یکى از آثار خطرناک جهل کرده اند. منشأ این دشمنی را می توان به چند دسته تقسیم نمود:
1. اشخاص نادان احساس نقص در خود مى کنند و همین احساس سبب مى شود که نسبت به آنچه نمى دانند دشمنى به خرج دهند تا از این طریق نقص خود را برطرف سازند.
2. هرگاه انسان از اسرار چیزى بى خبر باشد به قضاوت عجولانه مى پردازد و در این قضاوت عجولانه با آنچه نمى داند به دشمنى بر مى خیزد.
3. جهل همچون ظلمات است و انسان هنگامى که در ظلمات قرار گیرد هر سایه اى که از دور مى بیند، آن را حیوانى درنده مى پندارد و هر آوازى مى شنود آن را نشانه حمله دشمنى مى شمرد.
ایجاد دوستی و آشنایی و بالابردن سطح آگاهی و اتحاد در بین مردم از جمله راهکارهای مفید در از بین بردن جهل می باشد.
قرآن مجید مى فرماید: «(ولى آنها از روى علم و دانش، قرآن را انکار نکردند) بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند. (39 یونس)»
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حدیث دیگرى در همین زمینه مى فرماید: «به آنچه نمى دانید دشمنى نکنید، زیرا بیشتر دانش ها در امورى است که شما نمى دانید». نیز در حدیث دیگرى مى فرمایند: «کسى که چیزى را نمى داند آن را نکوهش مى کند.»
داستان خضر نبی و موسی پیامبر نمونه ای از این قضیه می باشد.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 171 نهج البلاغه: ره آورد شوم حرام خوارى
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): کمْ مِنْ أَکلَةٍ مَنَعَتْ أَکلَاتٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: بسیار مى شود که یک وعده غذا (غذاى نامناسب) از وعده هاى فراوان غذا (غذاى خوب) جلوگیرى مى کند.

شرح حکمت:
این حکمت اشاره به افراط در کارها دارد که این افراط ممکن است شخص را از همان کار در آینده به کلی باز دارد، مانند بیش از حد تناول کردن غذا که سبب بیماری شده و انسان روزهای متوالی یا میل به غذا ندارد یا طبیب او را از خوردن غذاهای خاص مانند چرب و شیرین، باز می دارد. یا اینکه دیگری را آنقدر به عبادت دعوت کنند که برای همیشه از عبادت بیزار می گردد.
امام می فرمایند:« چه بسا یک‌ ساعت هوسرانی که موجب اندوه طولانی( برای سالیان دراز) می شود.»
جمعی از شارحان این گفتار حکیمانه را به عنوان دستور طبی مطرح نموده اند. اگر منظور آنها بدین معنی است که این سخن علاوه بر شامل شدن تمام مسائل مربوط به زندگی مادی، دستوری طبی نیز است بحثی در آن نیست اما اگر بخواهند آن را منحصر به دستور طبی بدانند، اشتباه است. لذا بسیاری از محققان این سخن را ضرب المثلی تلقی کرده اند که در موارد مختلف از آن استفاده می شود.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 170 نهج البلاغه: توبه خوب است ولی گناه نکردن بهتر
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): تَرْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ.
و درود خدا بر او، فرمود: گناه نکردن از توبه نمودن آسانتر است.

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) فرمود ترک گناه از تقاضاى توبه آسان تر است این نکته دلایل زیادى دارد، زیرا از یک سو ممکن است انسان پس از ارتکاب گناه توفیق توبه نیابد و از دنیا برود به خصوص اگر توبه را به تأخیر بیندازد آن گونه که سیره بسیارى از غافلان است.
از سوى دیگر توبه شرایط زیادى دارد پشیمانى قطعى از گناه و تصمیم بر ترک در آینده و پرداخت حق الناس و قضاى عبادات و پرداختن و کفاره اگر عملى است که داراى قضا و کفاره بوده مانند ترک روزه واجب و جبران کردن خطاهاى گذشته با اعمال صالح آینده، زیرا در قرآن مجید کرارا بعد از جمله «تابُوا» واژه «اَصْلَحُوا» ذکر شده است.
همچنین، گناه رسوباتى در روح انسان از خود بجاى مى گذارد که برطرف ساختن آن بسیار مشکل است.
امام موسى بن جعفر (علیه السلام) جمله اى از حضرت مسیح (علیه السلام) نقل مى کند و آن جمله این است:« به حق براى شما مى گویم. کسى که بدهى به مردم ندارد راحت تر و کم غصه تر است از کسى که دِینى بر ذمه اوست، هرچند مى تواند به خوبى آن را ادا کند. همین گونه کسى که گناهى نکرده راحت تر و کم اندوه تر است از کسى که مرتکب گناهى شده، هرچند توبه خالصانه اى بعد از آن کند و به خدا باز گردد».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 169 نهج البلاغه: حق بر حق جو پوشیده نیست
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): قَدْ أَضَاءَ الصُّبْحُ لِذِی عَیْنَیْنِ.
و درود خدا بر او، فرمود: صبحگاهان براى آن که دو چشم بینا دارد روشن است.

شرح حکمت:
اشاره به این که کسانى که چشم بصیرت دارند حق را به خوبى درک مى کنند، زیرا نشانه هاى آن کاملاً آشکار است; صبح (حق) به چند معنی ترجمه شده است:
۱- به معناى ذات پاک پروردگار باشد آن گونه که قرآن مجید مى فرماید: «به زودى نشانه هاى خود را در اطراف عالم و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است. آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است. (53 فصلت)».
۲- به معنای قرآن مجید است، همان گونه که مى فرماید: «(آرى) از طرف خدا نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد. (15 مائده)».
۳- منظور آیین اسلام و آورنده آن باشد آن گونه که قرآن مى فرماید: «اکراهى در قبول دین نیست. (زیرا) راه راست از راه انحرافى روشن شده است. (256 بقره)».
۴-مراد رسول گرامى اسلام باشد همان گونه که مى خوانیم: «اى پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و بیم دهنده; و تو را دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغى روشنى بخش. (45 و 46 احزاب)».
۵-مقصود خود حضرت (و امامان اهل بیت) باشد، چنان که در زیارت «جامعه» آمده است: «خداوند شما را نورهایی آفرید، و گرداگرد عرش خود قرار داد، تا با آوردشان به دنیا بر ما منّت نهاد».
۶-منظور تمام تمام حقایق عالم هستى است.
قرآن مجید در سوره «اسراء» آیه 72 نیز مى فرماید: «اما کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 168 نهج البلاغه: فرصت اندک
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْأَمْرُ قَرِیبٌ وَ الِاصْطِحَابُ قَلِیلٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: آخرت نزدیک، و زمان ماندن در دنیا (و باهم بودن) اندک است.

شرح حکمت:
واژه «امر» اشاره به پایان زندگى و فرا رسیدن مرگ است. «اصطحاب» به معناى همراه و همنشین بودن با مردم دنیا یا با مواهب و نعمت هاى حیات است.
به فرموده امام (علیه السلام) در حکمت 122 «گویى فرمان مرگ بر غیر ما نوشته شده و گویى این مردگانى را که با چشم مى بینیم مسافرانى هستند که به زودى به سوى ما باز مى گردند.»
از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله و سلم) پرسیدند: کدام یک از مؤمنان باهوش ترند؟ حضرت فرمودند: «کسى که بیش از همه به یاد مرگ باشد و کسى که از همه آماده تر براى آن شود.»
امام على بن الحسین (علیهما السلام) مى فرمایند: «بسیار تعجب است از کسانى که مرگ را (عملاً) انکار مى کنند در حالى که هر روز و شب، مردگان را مى بینند همچنین بسیار تعجب است از کسانى که جهان آخرت را انکار مى کنند در حالى جهان دنیا را مى بینند (که نشانه هاى آخرت در آن بسیار است).»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 167 نهج البلاغه: خودپسندى و محرومیّت ها
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام):الْإِعْجَابُ یمْنَعُ الِازْدِیادَ.
و درود خدا بر او، فرمود: خودپسندى مانع (بزرگ) ترقى است.

شرح حکمت:
در روایات اسلامى اشارات گسترده اى به آثار سوء عُجب شده است; در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: « خدا مى داند که (حتى) گناه براى مؤمن از عُجب بهتر است (زیرا گناه، او را به نقایص خود آشنا مى سازد و به درگاه خدا مى رود، توبه مى کند و راه تکامل را مى پوید) و اگر چنین نبود هیچ گاه مؤمن به گناهى آلوده نمى شد.»
در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: «کسى که گرفتار خودپسندى شود هلاک مى شود.»
از دیگر آثار سوء عُجب و خودپسندى این است که اعمال زشت خود را نیک و صفات رذیله خویش را حسنه مى پندارد، لذا نه به اصلاح خویشتن مى پردازد و نه از گناهان خود توبه مى کند.
باز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: « انسان گاهى عملى انجام مى دهد و از آن بیمناک و ترسان است (چون مى داند یا احتمال مى دهد کار خلافى بوده) سپس کار نیکى انجام مى دهد و عُجب پیدا مى کند. امام(علیه السلام) فرمود: این شخص در حالت اول که خائف است حالش بهتر از حالت دوم است که اعجاب به نفس دارد.»
یکى از وصایاى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله و سلم) به امام على(علیه السلام) این بود: «سه چیز است که انسان را هلاک مى کند بخلى که انسان از آن پیروى کند و هواى نفس که شخص در برابر آن تسلیم گردد و اعجاب به نفس.»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 166 نهج البلاغه: پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام):لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مى گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقّش نیست بگیرد.

شرح حکمت:
در بعضى از روایات آمده است امام(علیه السلام) این سخن حکمت آمیز را در پاسخ کسى مى گوید که از آن حضرت پرسید چرا شما در گرفتن حق خود در امر امامت شتاب نکردید.
مقایسه این دو با یکدیگر (تأخیر حق و گرفتن ناحق) و ترجیح اول بر دومى کاملاً روشن است، زیرا گرفتن ناحق گناه قطعى است در حالى که تأخیر حق چه شخصى باشد و از ناحیه خود انسان تأخیر بیفتد و چه حق مردم باشد و از ناحیه دشمنان به تأخیر افتد، چیزى نیست که بر انسان عیب به شمار آید.
در نامه 28 از نامه هاى امام(علیه السلام) نیز جمله اى شبیه این جمله در پاسخ معاویه که گفت: تو را همچون شترى که افسار زده بودند و مى کشیدند براى بیعت بردند، فرمود: «به خدا سوگند تو مى خواستى با این گفتارت مرا نکوهش کنى; اما ناخودآگاه مدح کردى و ثنا گفتى. مى خواستى رسوا کنى و خودت رسوا شدى «براى یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و یقینش آمیخته با شک نگردد».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 165 نهج البلاغه: پرهیز از نافرمانى خدا
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ.
و درود خدا بر او، فرمود: فرمانبردارى مردم با نافرمانى خدا نسازد.

شرح حکمت:
اشاره به این که ما هرچه داریم از ذات پاک پروردگار است و در هر کار و قبل از هر چیز باید مطیع فرمان او باشیم، بهشت و دوزخ در دست اوست ثواب و جزا به حکم او، عزت و ذلت در این دنیا نیز از ناحیه اوست. با این حال چگونه ممکن است ما به اطاعت مخلوقى درآییم که او فرمان معصیت خالق را صادر کرده است.
به همین دلیل فقهاى ما مى گویند اطاعت والدین و اطاعت زن از شوهر و مانند آن تنها در صورتى مجاز یا لازم است که بر خلاف فرمان خدا نباشد.
از این رو قرآن مجید در مورد والدین مى فرماید «و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که از آن آگاهى ندارى، از آنها پیروى مکن. (8 عنکبوت)»
بعضى از شارحان نهج البلاغه براى این جمله معناى دیگرى ذکر کرده و گفته اند منظور این است که هیچ کس حق ندارد از طریق معصیت راه اطاعت خدا را بپیماید; مثلاً در خانه غصبى نماز گزارد یا با آب غصبى وضو یا غسل کند یا با مال حرام فى سبیل الله انفاق نماید.
ولى معناى اول صحیح تر به نظر مى رسد.

عید سعید فطر بر تمامی مسلمانان مبارک باد

حکمت 164 نهج البلاغه: روش برخورد با متجاوزان
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِی حَقَّهُ، فَقَدْ عَبَدَهُ [عَبَّدَهُ].

و درود خدا بر او، فرمود:
معنی اول:
هر کس حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نمى کند وى را برده خود ساخته است.
معنی دوم:
هر که حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نکرده، خود را بنده او ساخته است.

شرح حکمت:
با توجه به حکمت اگر جمله «عبّده» با تشدید خوانده شود معنی یک می شود; ولى در بعضی نسخ «عَبَدَهُ» بدون تشدید آمده و در این صورت معنی دو را می رساند. در ادامه شرح هر دو معنی بیان‌گردیده است:

شرح اول:
در این ترجمه معیار توده مردم هستند نه افراد رذل،که در مقابل بدی اگر خوبی ببینند، منقلب خواهند شد. این ترجمه اشاره به عفو و گذشت و سیره انبیای الهی دارد که حق ناشناسان را با حق شناسی ادب کرده و در حلقه عبودیت خود در می آوردند.
قرآن مجید می فرماید: «بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است گویى دوستى گرم و صمیمى است. (34 فصلت)».
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «به وسیله احسان دل ها در تسخیر انسان در مى آیند». و « افراد با شخصیت را چیزى همانند اکرام و احترام، به بندگى و خضوع، نکشانده است». نیز امام می فرمایند: « انسان بنده احسان است».

شرح دوم:
این ترجمه اشاره به این موضوع دارد که در برابر حق ناشناسان، حق شناس مباش وگرنه بنده و برده خواهی شد، زیرا این ادای حق نه بخاطر سودجویی و نه به دلیل دفع زیان او است، بلکه به خاطر خود او ‌یا ترس از او و یا به امید طمعی از اوست که همه اینها شکلی از بندگی است.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 163 نهج البلاغه: مرگ بزرگتر
(اقتصادی)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ.
و درود خدا بر او، فرمود: فقر و تنگدستی بزرگترین مرگ است.

شرح حکمت:
اسلام تنها ناظر به زندگى جاویدان آخرت نیست بلکه به زندگى آبرومند این دنیا نیز که مقدمه اى براى آن است اهتمام فوق العاده اى دارد.
در نکوهش فقر در حکمت های نهج البلاغه می خوانیم:
حکمت 3: «فقر، انسان هوشمند را از بیان دلیل و حجت خود گنگ مى سازد».
حکمت 56: « فقیر حتى در وطنش غریب است».
حکمت 319: «فقر سبب نقصان دین و مشوش شدن عقل و جلب کینه مى گردد».
حکمت 372: «هرگاه اغنیا از کمک به دیگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنیایشان مى فروشند».
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله و سلم) مى فرمایند: «نزدیک است که فقر انسان را به مرحله کفر برساند.»
فقر زمینه انواع انحرافات عقیدتى و اخلاقى را به ویژه در وجود افراد کم ظرفیت فراهم مى سازد.
تعبیر به « مرگ بزرگ تر» اشاره به این است که انسان به هنگام مرگ حداقل از مشکلات این جهان آسوده مى شود در حالى که فقیرى که با فقر دست و پنجه نرم مى کند گویى پیوسته در حال جان دادن است.
مسئله فقرزدایی را اسلام یکی از مهم ترین دستورات خود قرار داده و‌ همه را به کسب و کار دستور می دهد رسول خدا(صلى الله علیه وآله و سلم) می فرمایند: «بعضى از گناهان است که نماز و صدقه و زکات هم نمى تواند آن را جبران کند. عرض داشتند اى رسول خدا! پس چه چیز آن را جبران مى کند؟ فرمود: به فکر معیشت و زندگى بودن و براى آن تلاش کردن».
همچنین اسلام به حکومت اسلامى توصیه مى کند که مسئله فقرزدایى را در رأس کارهاى خود قرار دهد و با استفاده از زکات و خمس و انفال و مال الخراج و مبارزه با احتکار و تعیین قیمت در صورت لزوم و دعوت به ساده زیستن با فقر مبارزه کند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 162 نهج البلاغه: ضرورت رازدارى
(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس راز خود را مخفی داشت اختیار آن را به دست خود دارد .

شرح حکمت:
در حکمت فوق منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان که اگر دیگران از آن آگاه شوند ممکن است مشکلاتی عظیم براى وى رخ دهد. در زیر به چند دلیل اصلی افشا نکردن راز:
1. افشا کردن راز به نفع مردم است: مانند مستور ماندن پایان زندگی انسانها
2. افشای سرّ سبب سوءاستفاده دشمن می گردد و کاری که به سادگی باید انجام گیرد،پیچیده می شود: مانند مستور ماندن زمان حرکت لشگر اسلام برای فتح مکه
3. افشای سرّ سبب برانگیختن حسادت می شود و شخص را از نتیجه کارش باز می دارد.

با توجه به نکات بالا امام صادق(علیه السلام) سرّ را همچون خونى مى شمرد که فقط باید در درون رگ هاى خود انسان جریان یابد.
امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده اند: «خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده است: کتمان سرّ و دوستى با نیکان و تمام شرور در دو چیز جمع شده: فاش کردن اسرار و دوستى با اشرار».
باید توجه داشت تنها در موردی افشای سرّ جایز است که انسان برای مشورت با فرد عاقل و دانا مجبور به بیان مطالبی می گردد.
لذا امام صادق(علیه السلام) در حدیثى که درباره شرایط شخص مورد مشورت بیان کرده مى فرمایند: «چهارمین شرط (بعد از عقل و دیانت و صداقت) این است که او را بر سرّ خود آگاه سازى و همان گونه که تو درباره موضوع مورد مشورت آگاهى دارى او هم آگاهى داشته باشد سپس سرّ تو را پنهان و مکتوم دارد... هرگاه او را بر سرّت آگاه ساختى و علم او نسبت به آن موضوع مانند علم تو شد مشورت کامل مى شود و خیرخواهى به کمال مى رسد».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت161 نهج البلاغه: ارزش مشورت و پرهیز از خودمحورى
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ ، وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس که خودرایی را انتخاب کرد، هلاک گشت و هر کس که با مردم مشورت کرد، با عقل وخرد آنان شریک شد.

شرح حکمت:

خداوند همه مزایای فکری را به یک فرد نداده و مانند سایر نعمت ها، هوشیاری را در میام مردم تقسیم نموده است. لذا هیچ کس بی نیاز از افکار دیگران نیست و خدا هم به مؤمنان و هم به پیامبر که عقل کل بودند، دستور مشورت می دهد زیرا جوانب مسئله به وسیله افراد مختلف که هر یک جانبی را می بیند روشن می گردد و در نتیجه احتمال خطا کاهش می یابد.
باید توجه داشت که حتما نباید با شخصی که عقل او از انسان قوی تر یا مساوی است مشورت کرد بلکه در زمانی که دسترسی به این اشخاص برای او مشکل می باشد، سزاوار است که با زیر دستان خود مشورت کند.
قرآن مجید مى فرماید: «و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شیر باز گیرند; گناهى بر آنها نیست. (233 بقره)»
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) نقل مى کند که خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم (علیه السلام)) به میان آمد. فرمود: «عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى کرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنین شخصى مشورت مى کنید؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند.»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 160 نهج البلاغه: قدرت و زورگویى
(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر که به فرمانروایى برسد، مستبد و خودکامه مى گردد. (یا همه چیز را به خود اختصاص مى دهد)

شرح حکمت:
اشاره به افرادی دارد که چون دستشان به حکومت نمیرسد دم از حق، عدالت، مشورت و واگذاری کار مردم به مردم می زنند اما هنگامیکه حکومت را در اختیار گرفتند نصیحت کسی را گوش نمی دهند، به دوست و دشمن‌رحم نمی کنند و در یک جمله بنای استبداد نهاده و حد اعلای خودکامگی خود را در برابر مردم انجام می دهند. در ادامه به چند آیه و روایت در این باب اشاره شده است:
۱- قرآن مجید از زبان ملکه سبأ بیان می دارد: «گفت پادشاهان هنگامیکه وارد منطقه آبادی شوند آن‌را به فساد و تباهی می کشند و عزیزان آن جا را ذلیل می کنند؛ (آری) روش آنان همواره اینگونه است. (۳۴ نمل)»
۲- داستان عبدالملک مروان خلیفه ستمگر اموی که قبل از مقام خلافت عابد و‌ زاهد بوده و به «کبوتر مسجد» معروف بود، اما هنگامیکه بعد از مرگ پدر به خلافت رسید قرآن را بست و گفت برای همیشه از تو جدا می شوم، و بعد به خودکامگی های در حکومت خود پرداخت.
۳- امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: «در تورات چهار جمله با ارزش آمده است: کسی که مشورت نکند پشیمان شود، فقر مرگ بزرگ است، آنگونه که به دیگران جزا می دهی به تو جزا داده می شود و کسی که به حکومت دست یابد استبداد پیشه می کند».
پیام این سخن امام توصیه به پیروان خود است که مراقب باشند، حکومت و مقام که معمولا انسان را به استبداد می کشاند، روی آنها اثر نگذارد و چنین نباشند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 159 نهج البلاغه: پرهیز از مواضع اتّهام
(اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ.
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که خود را در مواضع تهمت قرار دهد نباید کسى که به او سوء ظن پیدا مى کند را ملامت کند. (باید خود را سرزنش کند که اسباب سوء ظن را فراهم کرده است.)

شرح حکمت:
کسانى که مى خواهند هدف تیرهاى تهمت قرار نگیرند باید خود را از امورى که سوء ظن برانگیز است دور دارند.
قرآن مجید از جمله مسائلى که بر آن تأکید ورزیده این است که مسلمانان نسبت به یکدیگر سوء ظن نداشته باشند «اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید چرا که بعضى از گمان ها گناه است. (12 حجرات)» نیز دستورات مؤکدى بر «حمل عمل برادر مسلمان بر صحت» داده شده ولى با این حال طبیعت توده مردم این است که از قرائن کوچکى نتیجه هاى سوئى مى گیرند، ناگاه موج بدبینى بر مى خیزد و شاید صحنه جامعه اى را فرا مى گیرد. به همین دلیل در کنار دستور به پرهیز از گمان بد امر شده است که افراد، خود را در موارد سوء ظن و تهمت قرار ندهند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «سزاوارترین مردم به اتهام کسى است که با افراد متهم همنشین گردد.»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat