رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۲۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب توحید» ثبت شده است

حدیث شماره 7 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

زرارة گوید به حضرت باقر (علیه السلام) عرض کردم آیا خدا بوده و چیزى نبوده؟ فرمودند: «آرى خدا بوده و چیزى نبوده» گفتم پس کجا بوده؟ حضرت تکیه کرده بود، راست نشست و فرمود: «اى زراره سخن محالى پرسیدى، چون از مکان چیزى پرسیدى که مکان ندارد.»

حدیث شماره 6 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود) به یهود گفت مسلمانان می پندارند علی در بحث و جدل از همه مردم توانا و داناتر است. اینک مرا نزد او ببرید تا شاید بتوانم سؤالی از او بپرسم و لغزش و خطای او را به اثبات رسانم. خدمت حضرت آمد و عرض کرد اى امیرمؤمنان مى خواهم از شما مسأله اى پرسم. فرمودند: «هر چه خواهى بپرس» گفت اى امیرمؤمنان پروردگار ما از کى بوده؟ فرمودند: «اى یهودى! «از کی بوده» را به کسی گویند که زمانی نبوده است، پس، از کی بوده آنجا درست است؛ ولى خدا موجود است بدون بودن پدید آمده اى، بوده است بدون هیچ کیفیتى. آرى اى یهودى! باز هم آرى اى یهودى! چگونه براى او قبلى باشد؟ در صورتى که او پیش از پیش است، بدون پایان و پایانش بی پایان است. پایان به او نرسد و پایان ها نزد او منقطع شوند و او پایان هر پایان است.» یهودى گفت: گواهى دهم که دین تو حق است و آنچه مخالف آن است باطل است.

حدیث شماره 5 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: یکى از دانشمندان یهود نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت اى امیرمؤمنان پروردگارت از چه زمانی بوده؟ فرمودند: «مادرت به عزایت نشیند، خدا چه زمانی نبوده تا گفته شود از چه زمانی بوده؟ پروردگارم بدون پیشى، پیش از هر پیشى بوده و بدون بعدى پس از هر بعدی خواهد بود. براى پایانش پایان و نهایتى نیست، پایان ها نزد او قطع شوند، پس او نهایت هر پایان است.» گفت یا امیرالمؤمنین تو پیغمبرى؟ فرمودند: «واى بر تو، من بنده اى از بندگان محمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هستم.» و روایت شده که از آن حضرت سؤال شد پروردگار ما پیش از آنکه آسمان و زمینى آفریند، کجا بود؟ فرمودند: «کلمه کجا پرسش از مکان است و خدا بوده و مکانى نبوده.»

حدیث شماره 4 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

یهود اطراف رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود) جمع شده و به او گفتند این مرد عالم است (مقصودشان امیرالمؤمنین علیه السلام بود) ما را نزد او ببر تا از او سؤال کنیم، آنگاه نزدش آمدند. به آنها گفته شد حضرت در خانه خویش است، منتظر شدند تا بیرون آمد. رأس الجالوت عرض کرد آمده ایم از شما پرسشى کنیم. فرمودند: «اى یهودى! هر چه از ذهنت می گذرد بپرس.» گفت از پروردگارت مى پرسم که از چه زمانى بوده است؟ فرمودند: «خداوند بدون پدید آمدن و بدون چگونگی بوده است. او همیشگى است، بدون کمیت و کیفیت زمانی، چیزى پیش از او نبوده و او پیش از پیش بوده بی آنکه پیشی باشد. او پایان و نهایتى ندارد، پایان از او منقطع است و او پایان هر پایان است. رأس الجالوت گفت بیائید برویم که او از آنچه هم درباره اش گویند، دانشمندتر است.

حدیث شماره 4 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

یهود اطراف رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود) جمع شده و به او گفتند این مرد عالم است (مقصودشان امیرالمؤمنین علیه السلام بود) ما را نزد او ببر تا از او سؤال کنیم، آنگاه نزدش آمدند. به آنها گفته شد حضرت در خانه خویش است، منتظر شدند تا بیرون آمد. رأس الجالوت عرض کرد آمده ایم از شما پرسشى کنیم. فرمودند: «اى یهودى! هر چه از ذهنت می گذرد بپرس.» گفت از پروردگارت مى پرسم که از چه زمانى بوده است؟ فرمودند: «خداوند بدون پدید آمدن و بدون چگونگی بوده است. او همیشگى است، بدون کمیت و کیفیت زمانی، چیزى پیش از او نبوده و او پیش از پیش بوده بی آنکه پیشی باشد. او پایان و نهایتى ندارد، پایان از او منقطع است و او پایان هر پایان است. رأس الجالوت گفت بیائید برویم که او از آنچه هم درباره اش گویند، دانشمندتر است.

حدیث شماره 3 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

مردى خدمت امام باقر (علیه السلام) آمد و عرض کرد به من بگو پروردگارت از کى بوده؟ امام فرمودند: «واى بر تو، به چیزى که در زمانى نبوده گویند، از کى بوده، همانا پروردگار تبارک و تعالى من، همیشه بوده و زنده است بدون چگونگى، و برای او «بود شد» به کار نمی رود (جمله «بود شد» نسبت به خدا غلط است زیرا این جمله را به کسى گویند که نباشد و سپس پیدا شود) و بودنش را چگونه بودن نباشد. مکانى ندارد، در چیزى نیست و روی چیزى قرار ندارد. برای منزلت خود مکانی پدید نیاورد، پس از آنکه چیزها را به عرصه وجود آورد نیرومند نگشت و پیش از آنکه چیزی را هستی دهد ناتوان نبود. پیش از آنکه چیزی آفریند، ترسان نبود. شباهتی به آنچه در لفظ آید و به خاطر گذرد، ندارد. پیش از آنکه دست به آفرینش زند از سلطنت جدا نبود و پس از رفتن آفریدگان نیز از آن جدا نباشد. همیشه بدون زندگى زنده است، پیش از آنکه چیزى آفریند پادشاه توانا بود و پس از ایجاد جهان هستى، پادشاه مقتدر است. براى او چگونگى و مکان و حدى نیست و به وسیله شباهت به چیزى شناخته نشود، هر چه بماند پیری به وجود او راه نیابد. او از چیزى نترسد بلکه تمام چیزها از ترس او قالب تهى کنند. زنده است بدون زندگی و از «بودنی» برخوردار است که نه به وصف درآید و نه چگونگی او را محدود سازد و نه مکانی که اقامتگاهش باشد و مجاور چیزی به شمار آید. بلکه زنده ایست (که با آثار قدرت و زندگى) شناخته شده و پادشاهى است که همیشه قدرت و پادشاهى دارد. آنچه را خواست به محض آنکه خواست با مشیت خود پدید آورد. نه محدود است و نه داراى اجزاء و فانى نگردد. او سر آغاز هستى است بدون کیفیت (هر چیز که آغاز چیز دیگر باشد براى او کیفیتى از آن حاصل شود جز آغاز بودن خداوند) و انجام هستى است بدون مکان (مؤخر بودن هر چیز واقع شدن اوست در مکانى عقب تر از پیشینیان جز ذات بارى که اولیت و آخریتش عین ذات اوست) همه چیز جز ذات او نابودشدنی است. (زیرا همه چیز به منزله سایه و پرتوى از وجود اوست که چون از ارتباط و تعلقشان به او صرف نظر شود جز نابودى چیزى نباشند)، آفرینش و حکم نافذ از آن اوست. پر خیر است پروردگار جهانیان. واى بر تو اى سؤال کننده، همانا پروردگار من اندیشه ها او را فرا نگیرد و شبهات بر او فرود نیابند و سرگردان نشود (همه چیز نزدش روشن و قطعى است) چیزى به نزدیکى او نرسد، پیش آمدها بر او وارد نشود و چیزی از او پرسیده و بازخواست نشود و بر چیزى پشیمان نگردد، چرت و خوابش نبرد، هر چه در آسمان ها و زمین و میان آنها و زیر خاک است از آن اوست.»

حدیث شماره 2 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

مردى از پشت رودخانه بلخ آمد و خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسید و عرض کرد من از شما مسأله اى مى پرسم، اگر همان طور که می دانم پاسخ گویی به امامت تو اقرار خواهم کرد. امام فرمودند: «هر چه خواهى بپرس.» عرض کرد به من بگو پروردگارت از چه زمانی بوده و چگونه بوده و تکیه اش بر چیست؟ امام فرمود خداى تبارک و تعالى مکان را مکان قرار داد بی آنکه برای او مکانی باشد و چگونگی را پدید آورد بی آنکه خود دارای چگونگی باشد و بر قدرت خود تکیه دارد. آن مرد برخاست و سر آن حضرت را بوسید و گفت گواهى دهم که شایان پرستش جز خدا نیست و محمد فرستاده اوست و على وصى پیغمبر و سرپرست دعوت او پس از وى می باشد و شمائید پیشوایان راستگو و توئى جانشین بعد از آنها.

حدیث شماره 1 باب بودن و مکان کتاب توحید اصول کافی

 

نافع بن ازرق به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد به من بفرمائید خدا از چه زمانى بوده؟ فرمودند: «مگر چه زمانى نبوده تا به تو گویم از چه زمانى بوده، منزه باد آنکه همیشه بوده و همیشه خواهد بود، یکتا و بى نیاز است، همسر و فرزند نگیرد.»

حدیث شماره 3 باب معبود کتاب توحید اصول کافی

 

عبد اللّه بن ابی نجران گوید به امام باقر علیه السلام نوشتم، یا زبانى عرض کردم: خدا مرا قربانت کند، ما مى توانیم بخشنده مهربان یگانه یکتاى بى نیاز را پرسش کنیم؟ فرمودند: «هر که تنها نام را، بدون آنکه بدان نامیده شده، بپرستد مشرک و کافر و منکر است و چیزى نپرستیده، بلکه خداى یگانه یکتاى بى نیازى را که به این نام ها نامیده شده، پرستش کن، نه خود نام ها را؛ زیر نام ها صفاتى هستند که خدا خود را به آنها ستوده است.»

حدیث شماره 2 باب معبود کتاب توحید اصول کافی

 

هشام حکم گوید از حضرت صادق (علیه السّلام) درباره نام های خدا و اشتقاق آنها پرسیدم که اللّه از چه مشتق است؟ فرمودند: «ای هشام! اللّه از «اله» مشتق است و اله، مألوهی (آنکه پرستیده شود) لازم دارد؛ و نام غیر صاحب نام است. پس کسی که نام را بدون صاحب نام بپرستد، به طور قطع کافر و چیزی را نپرستیده است و کسی که نام و صاحب نام را بپرستد باز هم کافر است و دو چیز را پرستیده است و هر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانه پرستى است. ای هشام! فهمیدی؟» عرض کردم بیشتر بفرمایید. فرمودند: «همانا خداوند نود و نه نام دارد. اگر هر نامی، همان صاحب نام باشد، باید هرکدام از نام ها خدایی جداگانه باشد؛ ولی خداوند معنایی است که این نام ها بر او دلالت کنند و همه نام ها غیر خود او باشند. ای هشام! نان، نامی برای چیزی است که خورده می شود و آب نامی برای چیزی است که نوشیده می شود و لباس، نامی برای چیزی است که پوشیده می شود و آتش، نامی برای چیزی است که می سوزاند. ای هشام! طوری فهمیدی که بتوانی دفاع کنی و در مبارزه با دشمنان ما و کسانی که همراه خدای بزرگ و والا چیزی دیگری می پرستند (و برای او شریک می گیرند) پیروز شوی؟» عرض کردم آری. فرمودند: «ای هشام! خدایت بدان سود دهد و پایدارت بدارد.» هشام گوید به خدا سوگند از زمانی که از آن مجلس برخاستم تا امروز کسی در بحث های توحید بر من چیره نشده است.

حدیث شماره 1 باب معبود کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمود: «کسى که خدا از روى خیال خود بپرستد، کافر است و کسی که نام خدا را بدون صاحب نام پرستد، باز هم کافر است؛ کسى که نام و صاحب نام را با هم بپرستد، مشرک است؛ و کسی که صاحب نام را بپرستد و با صفت های که خود را به وسیله آن ستوده، نام ها را هم بر آن تطبیق دهد و دل بدان محکم کند و در نهان و آشکارش به زبان آورد، این ها یاران حقیقى امیرالمؤمنین علیه السلام مى باشند.» و در حدیث دیگر آمده است: «ایشان مؤمنان حقیقی هستند.»

حدیث شماره 3 باب کمترین درجه خداشناسی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: «همه کارهای خدا شگفت آور است، جز اینکه به اندازه ای که خود را به شما معرفى کرده، مسؤلتان دانسته است. (که او را به همان مقدار بشناسید و فرمان برید.)»

حدیث شماره 2 باب کمترین درجه خداشناسی کتاب توحید اصول کافی

 

طاهربن حاتم در زمانى که عقیده درست داشت (و افکار غلو آمیز نداشت) به امام نوشت، در خداشناسى مقدارى که به کمتر از آن اکتفا نشود چیست؟ حضرت به او پاسخ داد: «اینکه خدا همیشه دانا، شنوا و بیناست و آنچه را اراده نماید تحقّق یابد.» از امام باقر (علیه السّلام) از اندازه ای که در خداشناسی به کمتر از آن بسنده نشود، پرسیدند. فرمودند: «اینکه چیزى مانند و شبیه او نیست، همیشه دانا و شنوا و بیناست.»

حدیث شماره 1 باب کمترین درجه خداشناسی کتاب توحید اصول کافی

 

فتح بن یزید گوید از حضرت ابوالحسن (علیه السلام) درباره کمترین درجه خداشناسى پرسیدم، فرمودند: «اقرار به اینکه جز او خدائى نیست، مانندى و نظیرى ندارد، او قدیم است و پا برجا، موجود است و گم نشدنى و به یقین چیزى همانند او نیست.»

حدیث شماره 3 باب آنکه خدا را جز به خودش نتوان شناخت کتاب توحید اصول کافی

 

منصوربن حازم گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم با مردمى مناظره کردم و به ایشان گفتم: خداى جل جلاله، بزرگوارتر و ارجمندتر و گرامی تر است از اینکه به وسیله مخلوقش شناخته شود، بلکه بندگان به سبب خدا شناخته شوند. حضرت فرمود: «خدا تو را رحمت فرماید.»

حدیث شماره 2 باب آنکه خدا را جز به خودش نتوان شناخت کتاب توحید اصول کافی

 

از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال شد که پروردگارت را به چه شناختى؟ فرمودند: «به آنچه که خودش خود را برایم معرفى کرده.» عرض شد: چگونه خودش را به تو معرفى کرده؟ فرمود: «هیچ شکلی (صورتى) شبیه او نیست و با حواس درک نشود و با مردم مقایسه نشود، در عین دورى، نزدیک و در عین نزدیکى ،دور است. (با آنکه از رگ گردن به بندگانش نزدیک تر است، بندگان در نهایت پستى و او در نهایت علو است) برتر از از همه چیز است و گفته نشود چیزى برتر از اوست، جلو همه چیز است و نتوان گفت جلو دارد (پس او بودنش به معنى تقدم رتبه و علت بودن اوست نه جلو بودن مکانى) در همه چیز داخل است نه مانند داخل بودن چیزى در چیزى (بلکه به معنى احاطه علم و تدبیر و فیضش با جزاء ممکنات) از همه چیز خارج است نه مانند چیزى که از چیزى خارج باشد (بلکه به معنى شباهت نداشتن به هیچ چیز) منزه است آنکه چنین است و جز او چنین نیست، و او سر آغاز همه چیز است.»

حدیث شماره 1 باب آنکه خدا را جز به خودش نتوان شناخت کتاب توحید اصول کافی

 

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «خدا را به خدا و رسول را به رسالتش و صاحبان امر را به (آثار و اعمال او از قبیل) امر به معروف و دادگرى و نیکوکارى بشناسید.»

 

شرح:

مؤلف کتاب مرحوم کلینى (ره) فرماید: معنى سخن حضرت که فرمودند «خدا را به خدا بشناسید، این است که خدا اشخاص، انوار، جواهر و اعیان را خلق فرمود و مقصود از اعیان پیکرهاست (هر موجود جسمانى)و جواهر عبارت از ارواحند و خداى عزوجل شباهتى با جسم و روح ندارد و هیچ کس را در آفریدن روح حسّاس و درک کننده، نه دستوری بوده و نه وسیله ای و خدا در آفریدن ارواح و اجسام یکتا بوده است. پس وقتی کسی خدا را از شباهت به موجودات جسمانی و روحانی نفی کند، خدا را به خدا شناخته و وقتی او را به روح یا جسم (پیکر) یا نور تشبیه نماید، خدا را به خدا نشناخته است.

حدیث شماره 7 باب جواز تعبیر از خدا به شیء کتاب توحید اصول کافی

 

از امام باقر (علیه السّلام) پرسیدند: آیا سزاوار است که بگویند خداوند چیزى است. فرمودند: «آرى همین اعتراف به اینکه خدا چیزى است او را از حد تعطیل (بى‌ایمانى به خدا) و حد تشبیه (عقیده به خداى مجسم) بیرون مى‌آورد.»

حدیث شماره 6 باب جواز تعبیر از خدا به شیء کتاب توحید اصول کافی

قسمت سوم

 

پرسشگر گفت: خدا کیفیت (چگونگى) دارد؟ امام فرمودند: «نه، زیرا کیفیت جهت صفت و احاطه او است (چون چیزى متصف به چیزى یا محاط به چیزى باشد کیفیتى پیدا مى کند مثلا کاغذ چون به نازکى متصف شده و سفیدى بر آن احاطه دارد کیفت مخصوصى پیدا کرده ولى چون صفات خدا عین ذات او است و محاط به چیزى نیست کیفت ندارد) ولى به ناچار او از جهت تعطیل و تشبیه خارج است (نباید نفیش نمود و نه به چیزى مانندش کرد) زیرا کسی که نفیش کند منکرش گشته و ربوبیتش را رد کرده و ابطالش نموده است و هر که او را به چیز دیگرى مانند سازد او را به صفات آفریدگانش که مصنوعات او هستند و استحقاق و لیاقت ربوبیّت را ندارند منتسب کرده است. و لیکن ناچار لازم می آید که برای وی اثبات کیفیّتی نمود که غیر او مستحقّ آن نباشد و در آن کیفیّت کسی با او مشارکت نداشته باشد و جز خداوند احاطه پیدا ننماید و غیر از خدا، کسی از حقیقت آن کیفیّت نتواند علم و اطلاع حاصل کند.

سوال کننده گفت: رنج کارها را خودش متحمل می شود؟ امام فرمودند: «او برتر از این است که [مانند صنعتگران]کارها را با تصدّی خودش به عهده گیرد؛ زیرا این روش کار از صفات مخلوق است که انجام کارها براى او بدون تصدى و زحمت ممکن نیست ولى خدا مقامش عالی است، اراده و خواستش نافذ است، آنچه را اراده نماید تحقّق یابد.

 

شرح:

حاصل سخن مرحوم ملاصدرا(ره) در بیان انیت و مائیت این است که: انیت وجود خاص اشیاء است در مقابل مفهوم عام و مشترک وجود که بر همه چیز از واجب الوجود و ممکن الوجود صادق است و مفهومی است ذهنى خارج از حقیقت اشیاء، و چون از بیان امام علیه السلام معلوم شد که مفهوم عام وجود خارج از وجود خاص خداوند است سائل گفت: آیا براى خدا وجود خاصى غیر از مفهوم عام وجود هست؟ حضرت فرمود: آرى هست.

حدیث شماره 6 باب جواز تعبیر از خدا به شیء کتاب توحید اصول کافی

قسمت دوم

 

سوال کننده به حضرت عرض کرد: هر چیز که در ذهن گذرد مخلوق است. حضرت فرمود: «اگر چنین باشد که تو گوئى، خداشناسى از ما ساقط است. زیرا ما جز به شناختن آنچه در ذهن گذرد مکلف نیستم، بلکه ما مى گوئیم هرچیزی که به حواس درآید و درک شود و حواّس آن را محدود و تصوّر کند، مخلوق است (خالق اشیاء باید از او دو جهت ناپسندیده برکنار باشد، یکى از آن دو جهت نفى است) زیرا که نفى نبودن است و جهت دوم تشبیه است زیرا که تشبیه (مانند چیزى بودن) صفت مخلوق است که اجزایش بهم پیوستگى و هماهنگى آشکارى دارد، بنابراین چاره اى نیست جز اثبات صانع (و اعتراف به آن) به دلیل بودن آفریدگان و ناگزیری آنها از اعتراف به اینکه آنها ساخته شده اند و سازنده، جز آنها است و مانند آنها نیست؛ زیرا هر چیز که مانند آنها باشد با آنها شباهت دارد در ظاهر پیوستگى و هماهنگى پیکر و در بودن پس از نبودن و انتقال از کودکى به بزرگى و از سیاهى به سفیدى و از نیرومندى به ناتوانى و حالت های موجود و معلوم دیگری که به توضیح آنها نیازی نیست؛ چرا که روشن و موجودند.»

سائل گفت چون وجود خدا را ثابت کردى پس او را محدود ساختى (و قبلا فرمودى که خدا محدود نشود) امام فرمود: «محدودش نکردم؛ بلکه اثباتش کردم زیرا بین نفى و اثبات جایی نیست» (یعنى نتیجه استدلالات من همین قدر است که صانعى موجود است در مقابل آنها که گویند موجود نیست و استدلال من از هیچ راه دلالت بر محدود ساختن او ندارد)

سوال کننده گفت: خدا را انیت و مائیت باشد؟ امام فرمودند: «آرى، جز با انیت و مائیت چیزى ثابت نشود.» (انیت و مائیت را باید با الفاظى مانند خودى و ذاتیت معنى کرد و اصطلاح فلسفى آنرا در شرح بیان مى کنیم.)

حدیث شماره 6 باب جواز تعبیر از خدا به شیء کتاب توحید اصول کافی

قسمت اول

 

هشام بن حکم گوید: امام صادق (علیه السلام) به زندیقى (فرد کافر) که از او پرسید: خدا چیست؟ فرمود: «او چیزی است بر خلاف همه چیز. گفتار من برگشتش به اثبات معنایی (برای خدا) است. او چیزی است به حقیقت «چیز بودن» جز این که جسم و شکل نیست، دیده نشود، لمس نگردد و با حواس پنجگانه درک نشود. ذهن ها درکش نکنند و گذشت روزگار کاهشش ندهد و سپرى شدن زمان دگرگونش نسازد.» پرسشگر گفت: مى گوئید خدا شنوا و بیناست؟ امام فرمود: «او شنوا و بیناست؛ شنواست بى عضو گوش و بیناست بى ابزار چشم، بلکه با ذات خود می شنود و با ذات خود می بیند. اینکه می گویم: شنواست و با ذات خود می شنود، بیناست و با ذات خود می بیند، معنایش این نیست که او چیزی است و ذات چیز دیگری؛ بلکه خواستم آنچه در دل دارم به زبان آورم، چون از من پرسیدی و می خواهم به تو که پرسشگری بفهمانم (لذا باید با الفاظى که تو با آنها مأنوسى مقصودم را ادا کنم)؛ بنابراین می گویم همانا او با تمام ذاتش شنواست و معنای تمام این نیست که برای او بعضی باشد و برگشت سخنم تنها به این است که او شنوا، بینا، دانا و آگاه است بی آنکه ذات و صفت، اختلاف و کثرت پیدا کند.»

سوال کننده گفت: پس او چه باشد؟ امام فرمود: «او او ربّ و معبود و الله است. اینکه گویم: الله است، (رب است) منظورم اثبات حروف: الف، لام، هاء، راء، باء، نیست، بلکه ازگشت گفتارم به این است که خداوند چیزی است که آفریننده چیزها و سازنده آنها است و مصداق این حروف، معنایی است که با اللّه، رحمن، رحیم، عزیز و نام های دیگرش نامیده می شود و اوست معبود شکوهمند و عزّتمند.»