رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۵۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب حجت» ثبت شده است

حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السلام علاماتی هستند که خدای عزوجل در کتابش یاد فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

هیثم از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل «و علاماتى قرار داد و آنها به وسیله ستاره هدایت می شوند. (16 نحل)» پرسید، امام فرمودند: «رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) ستاره است و علامات ائمه (علیهم السلام) هستند.

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام علاماتی هستند که خدای عزوجل در کتابش یاد فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

داود جصاص گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره آیه «و علاماتى قرار داد و آنها به وسیله ستاره هدایت می شوند. (16 نحل)» پرسیدم فرمودند: «ستاره رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است و علامات ائمه (علیهم السلام) می باشند.»

حدیث شماره 5 باب ائمه علیهم السلام والیان امر و حسد برده شدگانی هستند که خدای عزوجل در قرآن فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

برید عجلى گوید امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى تبارک و تعالى «تحقیقاً ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملک (فرمانروایی) بزرگی بخشیدیم. (۵۴ نساء)» فرمودند: «خدا، پیغمبران و رسولان و امامان را از آل ابراهیم (علیه السلام) قرار داد، پس چگونه این مردم نسبت به آل ابراهیم (علیه السلام) این مقام را معترفند ولى درباره آل محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) انکار می کنند.» عرض کردم «و به ایشان ملک بزرگى دادیم. (54 نسا)» چیست؟ فرمودند: «ملک عظیم و پادشاهى بزرگ، آن است که در ایشان، امامانى قرار داده که هر که ایشان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده، و هر که ایشان را نافرمانى کند، خدا را نافرمانى کرده است، این است ملک بزرگ.»

حدیث شماره 4 باب ائمه علیهم السلام والیان امر و حسد برده شدگانی هستند که خدای عزوجل در قرآن فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

ابو الصباح گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل « بلکه آنان به مردم (که در حقیقتْ پیامبر و اهل بیت اویند) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می ورزند. (۵۴ نساء)» پرسیدم، فرمودند: «اى ابو الصباح، به خدا ما هستیم آن مردمى که به ما حسد بردند.»

حدیث شماره 3 باب ائمه علیهم السلام والیان امر و حسد برده شدگانی هستند که خدای عزوجل در قرآن فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

حمران بن اعین گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى عزو جل پرسیدم «تحقیقاً ما به خاندان ابراهیم کتاب دادیم (۵۴ نساء)» فرمودند: «مقصود نبوت است» گفتم: «و حکمت دادیم (۵۴ نساء)» چیست؟ فرمودند: «فهم و قضاوت است» گفتم: «و به آنان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم. (۵۴ نساء)» فرمودند: «اطاعت است.»

حدیث شماره 2 باب ائمه علیهم السلام والیان امر و حسد برده شدگانی هستند که خدای عزوجل در قرآن فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

ابن فضیل از حضرت ابو الحسن (علیه السلام) درباره سخن خداى تبارک و تعالى « بلکه آنان به مردم (که در حقیقت پیامبر و اهل بیت اویند) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می ورزند. (۵۴ نساء)» گوید که آن حضرت فرمودند: «مائیم حسد برده‏ شدگان.»

حدیث شماره 1 باب ائمه علیهم السلام والیان امر و حسد برده شدگانی هستند که خدای عزوجل در قرآن فرموده کتاب حجت اصول کافی

 

برید عجلى گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خداى عزوجل (61 سوره 4) « از خدا اطاعت کنید و (نیز) از پیامبر و صاحبان امر خودتان اطاعت کنید. (59 نساء)» پرسیدم، حضرت فرمودند: «« آیا ندیدی کسانی را که بهره‏ ای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال،) به «جبت» و «طاغوت» (بت و بت پرستان) ایمان می‏آورند، و درباره کسانی که کافر شده اند، می گویند: آنان از کسانی که ایمان (به قرآن و پیامبر) آورده اند، هدایت یافته ترند. (51 نساء)» این مردم براى پیشوایان گمراهى و خوانندگان مردم به سوى آتش جهنّم می گویند آنها از آل محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) هدایت یافته‏ترند!! «آنان همان کسانی اند که خدا لعنتشان کرده و هر که را خدا لعنت کند، هرگز برای او یاوری نخواهی یافت. آیا آنان را بهره ای از ملک (حکومت) است؟ (52 و 53 نساء)» یعنى ملک امامت و خلافت «که در آن صورت نقیرى (یعنی مقداری ناچیز) هم به مردم ندهند. (53 نساء)» ماییم مردمان، که خدا قصد فرموده و نقیر نقطه میان هسته خرماست « بلکه آنان به مردم (که در حقیقتْ پیامبر و اهل بیت اویند) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می ورزند. (54 نساء)» ما کسانى هستیم که به خاطر مقام امامتى که خداوند به ما داده و به مردم دیگر نداده درباره ما حسد بردند « تحقیقاً ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم. (54 نساء)» یعنى پیامبران و رسولان و امامان را، از آل ابراهیم (علیه السلام) قرار دادیم، پس چگونه این مردم این مقام را نسبت به آل ابراهیم (علیه السلام) اعتراف دارند و درباره آل محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) منکر می شوند (بنابراین مقصود از والیان امر که پرسیدى آل محمد صلّى اللَّه علیه و آله است). «پس برخی از آنان به او ایمان آوردند، و گروهی از او روی گردانیده اند، و شعله فروزان آتش دوزخ برای آنها کافی است. کسانی که به آیات ما کافر شدند بزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هر گاه پوستهای تن آنها (در آن) بریان گردد (و بسوزد) پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم تا کیفر را بچشند، خداوند توانا و حکیم است (و روی حساب کیفر میدهد). (55 و 56 نساء)»

 

شرح:

راجع به والیان امر در احادیث گذشته سخن گفتیم و از قول مجلسى (ره) اثبات شد که چنانچه اطاعت خدا و رسول واجبست، اطاعت والیان امر هم که ائمه معصومین علیهم السلام باشند، واجب و لازمست و نیز باید ایشان معصوم و پاک از خطا و گناه باشند و راجع به جبت و طاغوت مجلسى (ره) گوید: جبت ابتدا نام بت مخصوصى بود و سپس براى هر معبود باطلى بکار بردند و گفته‏ اند در اصل «جبس» بوده است و سین بتاء بدل شده است و جبس چیز بى‏خیر است و اما طاغوت بمعنى هر امر باطلى است، معبود باشد یا غیر معبود و جبت و طاغوت در روایات بر اولى و دومى تاویل شده است.

حدیث شماره 2 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

 

باقى مانده خلافت آدم (علیه السلام) به او رسیده و از بهترین فرزندان نوح (علیه السلام) است، برگزیده خاندان ابراهیم (علیه السلام) و سلاله اسماعیل و انتخاب شده از عترت محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است، همیشه زیر نظر خدا سرپرستى شده و با پرده خود حفظ و نگهبانیش نموده و دامهاى شیطان و لشکرش را از او کنار زده و پیشآمدهاى شب هنگام و افسون جادوگران را از او دور ساخته است، روى آوردن بدى را از او برگردانیده از بلاها برکنار است، از آفت ها پنهان است، از لغزش ها نگهدارى شده و از تمام زشتکاری ها مصون است. به خویشتن دارى و نیکوکارى معروف است و به پاکدامنى و علم و فضیلت منسوب، امر امامت پدرش به او رسیده و در زمان حیات پدرش دم به گفتار نزند، چون دورۀ پدرش گذشت و تقدیر و خواست حق دربارۀ او به پایان رسید و ارادۀ خدا او را به سوى دار محبت خود کشید و نهایت عمر پدر خود را دریافت و پدر او درگذشت، او پس از وى بر مسند امر خدا مى‌نشیند و خداوند دین خود را به دست او مى‌سپارد و او را حجت بر بندگان خویش ساخته و سرپرست بلادش نموده و به فرشتۀ روحش تأیید کرده و علم خود را به وى بخشید و از بیان روشن (گفتار حق‏) آگاهش نمود و راز خود به او سپرده و براى امر بزرگش (رهبرى تمام مخلوق) دعوت فرمود و فضیلت بیان علمش را به او خبر داد و براى رهبرى خلق منصوبش ساخت و بر اهل عالم حجتش نمود و مایه روشنائى اهل‏ دین و سرپرست بندگانش کرد، او را براى امامت خلق پسندید و راز خود به او سپرد و بر علم خویش نگهبانش کرد و حکمتش را در او نهفت و سرپرستى دینش را از او خواست و براى امر بزرگش او را طلبید و راه هاى روشن و احکام و حدود خویش به او زنده کرد. امام هم با نور درخشان و درمان مفید، هنگام سرگردانى نادانان و سخن آراستن اهل جدل، به عدالت قیام کرد در حالى که با حق واضح و بیان از هر سو روشن همراه بود و به راه مستقیمى که پدران درستکارش علیهم السلام رفته بودند، گام برداشت، پس حق چنین عالمى را جز بدبخت نادیده نگیرد و جز گمراه نومید منکرش نشود و و جز مبارز با خدا کسى جرئت کارشکنى در کار او پیدا نکند.

حدیث شماره 2 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

 

امام صادق (علیه السلام) در خطبه اى که حال و صفات امامان (علیهم السلام) را بیان می کنند و می فرمایند: «همانا خداى‏ عزوجل به وسیله ائمه هدى از اهل بیت پیامبرمان دینش را آشکار ساخته و به وسیلۀ آنها راه و روش خود را آشکار ساخته و درون چشمه دانش خود را به وسیله آن ها شکافته، هر که از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حق واجب امامش را بشناسد، طعم و شیرینى ایمانش را بیابد و فضل خرمى اسلامش را بداند زیرا خداى تبارک و تعالى امام را به پیشوائى خلقش منصوب کرده و بر روزی خواران اهل جهانش حجت قرار داده و تاج وقار بر سر او نهاده و از نور جباریتش بدو افکنده با رشته‏اى الهى تا آسمان کشیده که فیوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طریق وسائل او بدست نیاید و خدا اعمال بندگان را جز با معرفت او نپذیرد. آنچه از امور مشتبه تاریک و سنت‏هاى مشکل و فتنه‏هاى ناآشکار بر او وارد شود، حکمش را می داند. خداى تبارک و تعالى همیشه امامان را براى رهبرى خلقش از اولاد حسین (علیه السلام) و از فرزندان بلا واسطه هر امامى براى امامت برگزیند و انتخاب کند و ایشان را براى خلقش بپذیرد و بپسندد، هر گاه یکى از ایشان رحلت کند از فرزندان او امامى بزرگوار آشکار و رهبرى نوربخش و پیشوائى سرپرست و حجتى دانشمند براى خلقش نصب کند ایشان از طرف خدا پیشوایند، به حق هدایت کنند و به حق داورى نمایند، حجت هاى خدا و داعیان به سوى خدایند، از طرف خدا مخلوق را سرپرستى کنند. بندگان خدا به رهبرى آنها دیندارى کنند و شهرها به نورشان آبادان شود و ثروتهاى کهنه از برکتشان فزونى یابد، خدا ایشان را حیات مردم و چراغ هاى تاریکى و کلیدهاى سخن و پایه هاى اسلام قرار داده و مقدرات حتمى خدا بر این جارى شده، پس امام همان برگزیده پسندیده و رهبر، محرم اسرار و امید بخشى است که به فرمان خدا قیام کرده‏ است، خدا او را براى این برگزیده و در عالم ذر که او را آفریده، زیر نظر خود پروریده و در میان مردم، او را همچنان ساخته است، در عالم ذر پیش از آنکه جاندارى پدید آید، امام را مانند سایه‏اى در سمت راست عرش آفریده و با علم غیب خود، به او حکمت بخشیده و او را برگزیده و براى پاکیش انتخابش کرده است.

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت ششم

چنانچه خداى تعالى می فرماید: «آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه (بدون بصیرت و دانش) داوری می کنید؟ (۳۵ یونس)» و سخن دیگر خداى تعالى «و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید او را خیر فراوانی داده اند. (۲۶۹ بقره)» و باز سخن خداى تعالى در باره جناب طالوت «خدا او را بر شما برگزیده و وی را در دانش و نیروی جسمی فزونی داده؛ و خدا زمامداریش را به هر کس که بخواهد عطا می کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. (۲۴۷ بقره)» و به پیامبر خویش (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی‏دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود. (۱۱۳ نساء)» و نسبت به امامان از اهل بیت و عترت و ذریه پیامبر (علیهم السلام) فرمودند: بلکه آنان به مردم (که در حقیقت پیامبر و اهل بیت اویند) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می ورزند. تحقیقاً ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم. پس برخی از آنان به او ایمان آوردند، و گروهی از او روی گردانیده اند، و دوزخ که آتشی سوزان و برافروخته است، برای آنان کافی است. (۵۴ و ۵۵ نساء)» همانا چون خداى عزوجل بنده اى را براى اصلاح امور بندگانش انتخاب فرماید سینه‏اش را براى آن کار باز کند (به او شرح صدر مى‌دهد) و چشمه هاى حکمت در دلش گذارد و علمى به او الهام کند که از آن پس از پاسخى درنماند و از درستى منحرف نشود، پس او معصوم است و تقویت شده و با توفیق و استوار گشته، از هر گونه خطا و لغزش و افتادنى در امان است، خدا او را به این صفات امتیاز بخشیده تا حجت رساى او بر بندگانش باشد و گواه بر مخلوقش و این بخشش و کرم خداست به هر که خواهد عطا کند و خدا داراى کرم بزرگیست. آیا مردم چنان قدرتى دارند که بتوانند چنین کسى انتخاب کنند؟ و یا ممکن است انتخاب شده آنها این گونه باشد تا او را پیشوا سازند؟ به خانه خدا سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را پشت سر انداختند مثل اینکه نادانند. در صورتى که هدایت و شفا در کتاب خداست، اینها کتاب خدا را پرتاب کردند و از هوس خود پیروى نمودند، خداى جلوتعالى هم ایشان را نکوهش نمود و دشمن داشت و تباهى داد و فرمود: « گمراه تر از کسی که بدون هدایتی از سوی خدا از هواهای نفسانی خود پیروی کند، کیست؟ مسلماً خدا مردم ستمکار را هدایت نمی کند. (۵۰ قصص)» ونیز می فرماید: «تباهى باد بر آنها و اعمالشان نابود شود. (۸ محمد)» و فرمود « نزد خدا و نزد اهل ایمان مایه دشمنی بزرگ است؛ این گونه خدا بر دل هر گردنکش زورگویی، مُهر (تیره بختی) می نهد. (۳۵ غافر)» درود و سلام فراوان خدا بر محمد پیغمبر و خاندان او.»

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت پنجم

 

خداى عزوجل فرماید: «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (۳۶ احزاب)» و فرموده است «شما را چه شده، چگونه قضاوت می کنید؟!! یا بلکه کتابى دارید که از آن درس مى‌خوانید؛ که هر چه را برمى‏ گزینید براى شما در آن خواهد بود؟!؛ یا براى شما تا روز قیامت بر عهده ما پیمان و سوگند استواری است که هر چه قضاوت کنید حق شماست؟!، از آنها بپرس کدامیک از آنان چنین چیزی را تضمین می‏کند؟ و یا مگر شریکانى دارید، اگر راست گویند، شریکان خویش بیاورند. (۳۶ تا ۴۱ قلم)» و باز خداى عزوجل فرموده است «آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند؟ یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است. (۲۴ محمد)» یا «خدا بر دلهاشان مهر نهاده که نمی فهمند. (۹۳ توبه)» و یا «گفتند شنیدیم ولى نمی شنیدند بدترین جانوران نزد خدا کسانی هستند که (از شنیدن و گفتن حرف حق) کر و لالند که اصلا تعقل نمی‌کنند. و اگر خدا در آنها خیر و صلاحی می‌دید آنها را شنوا می‌کرد و اگر هم شنوا کند باز رو گردانند و اعراض کنند. (۲۰ تا ۲۳ انفال)» یا «گفتند: شنیدیم و مخالفت کردیم. (۹۳ بقره)» «بلکه این فضل خداست که به هرکس بخواهد (و شایسته بداند) می‌بخشد و خداوند صاحب فضل عظیم است!. (۴ جمعه).» چگونه ایشان می توانند امام انتخاب کنند در صورتى که امام عالمى است که نادانى ندارد، -سرپرستى باشد که شانه را از زیر بار مسئولیت خالى نکند. کانون قدس و پاکى و طاعت و زهد و علم و عبادت است، دعوت پیغمبر به او اختصاص دارد، از نژاد پاک فاطمه بتول است، در دودمانش جاى طعن و سرزنشى نیست و هیچ شریف نژادى به او نرسد، از خاندان قریش و کنگره هاشم و عترت پیغمبر و پسند خداى عزوجل است، براى اشراف شرف است و زاده عبد مناف است، علمش در ترقى و حلمش کامل است، در امامت قوى و در سیاست عالم است، اطاعتش واجب است، به امر خداى عز و جل قائم است، خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست. خدا پیغمبران و امامان را توفیق بخشیده و از خزانه علم و حکم خود آنچه به دیگران نداده به آنها داده، از این جهت علم آنها برتر از علم مردم زمانشان باشد.

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت چهارم

 

کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخابش براى او ممکن باشد؟ هیهات هیهات خردها درباره‌اش گمراهند خویشتن‌دارها به بیراهه رفته و عقلها سرگردان و دیده‏ها بى‏نور و بزرگان کوچک شده و حکیمان در حیرت و خردمندان کوته نظر و خطیبان درمانده و خردمندان نادان و شعرا وامانده و ادبا ناتوان و سخندانان درمانده‏اند که بتوانند یکى از شئون و فضائل امام را توصیف کنند همگى به عجز و ناتوانى معترفند، چگونه ممکن است تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد یا مطلبى از امر امام را فهمید و جایگزینى که کار او را انجام دهد برایش پیدا کرد؟!! ممکن نیست، چگونه و از کجا؟!! در صورتى که او از دست‏یازان و وصف‏کنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او کجا و انتخاب بشر کجا؟!! او کجا و عقل بشر کجا؟!! او کجا و مانندى براى او کجا؟!! گمان برند که امام در غیر خاندان رسول خدا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت شود؟!! به خدا که ضمیرشان به خود آنها دروغ گفته (تکذیبشان کند) و بیهوده آرزو بردند و به گردنه بلند و لغزنده‏اى که به پائین می لغزند بالا رفتند و خواستند که با خرد گمگشته و ناقص خود و با آراء گمراه‏کننده خویش نصب امام کنند و جز دورى از حق بهره نبردند، خدا آنها را بکشد، به کجا منحرف می شوند؟!! آهنگ مشکلى کردند و دروغى پرداختند و به گمراهى دورى افتادند و در سرگردانى فرو رفتند که با چشم بینا امام را ترک گفتند «و شیطان عمل های (زشت) آنان را برایشان آراست، در نتیجه آنان را از راه (خدا) باز داشت در حالی که (برای تشخیص حق از باطل) بصیرت داشتند. (۲۹ عنکبوت)»
از انتخاب خدا و انتخاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش روى گردان شده و به انتخاب خود گرائیدند در صورتى که قرآن صدا برآورد که: «و پروردگارت آنچه را بخواهد می آفریند و (آنچه را بخواهد) بر می گزیند، برای آنان (در برابر اراده او در قلمرو تکوین و تشریع) اختیاری نیست؛ منزّه است خدا و برتر است از آنچه برای او شریک می گیرند. (۶۸ قصص)»

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت سوم

 

همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. همانا امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آن است، کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات و اجراء حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف به وسیله امام است.  امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین خدا دفاع کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به طریق پروردگارش دعوت نماید. امام مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوى که دست ها و دیدگان به آن نرسد. امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‏ای است راهنما در شدت تاریکى‏ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنى زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم) امام آب گواراى زمان تشنگى و رهبر به سوى هدایت و نجات بخش از هلاکت است، امام آتش روشن روى تپه (رهنماى گمگشتگان) است، وسیله گرمى سرمازدگان و رهنما است در مواضع هلاکت، هر که از او جدا شود هلاک شود. امام ابری است بارنده، بارانی است شتابنده، خورشیدی است فروزنده، آسمانى است سایه بخش، زمینى است گسترده، چشمه‏ای است جوشنده و برکه و گلستان است.

امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است، امام امین خداست در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش‏ و دعوت‏کننده به سوى او و دفاع‏کننده از حقوق او است. امام از گناهان، پاک و از عیب ها برکنار است، در دانش ویژه و به خویشتن‌دارى نشانه‌دار است، موجب نظام دین و عزت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کافرین است، امام یگانه زمان خود است، کسى با او برابر نیست و دانشمندى با او همردیف نیست، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، به تمام فضیلت مخصوص است بى‏آنکه خود در طلبش رفته و بدست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است.

حدیث شماره 1 باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت دوم

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «... و فرمود: «همانا من تو را برای مردم امام قرار دادم. (124 بقره)» ابراهیم خلیل (علیه السلام) از نهایت شادیش به آن مقام عرض کرد «از فرزندان من هم؟» خداى تبارک و تعالى فرمودند: «عهد و فرمان من به ستمکاران و ظالمان نخواهد رسید.» پس این آیه امامت و رهبرى هر ظالمى را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیدگان قرار داد. سپس خداى تعالى ابراهیم را شرافت داد و امامت را در فرزندان برگزیده و پاکش قرار داد و فرمود «و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایی افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قراردادیم. و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند، و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم، و آنها فقط مرا عبادت می کردند. (72،73 انبیاء)» پس امامت همیشه در ذریۀ او بود و از هم ارث مى‌بردند قرن‌به‌قرن تا خداى تعالى آن را به پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) به ارث داد و خدا جل و تعالى فرمود: «مسلماً نزدیک ترین مردم به ابراهیم (از جهت پیوند وانتساب معنوی) کسانی اند که (از روی حقیقت) از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده اند (از همه به او نزدیک ترند) و خدا یاور و سرپرست مؤمنان است. (68 آل عمران)» پس امامت مخصوص آن حضرت گشت و ایشان به فرمان خداى تعالى و طبق آنچه خداوند واجب ساخته بود، آن را به علی (علیه السلام) واگذار نمود و سپس در میان فرزندان برگزیده او که خداود به ایشان علم و ایمان داده جارى گشت و خداوند فرموده: «کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است می گویند: بی تردید شما (بر طبق قضا و قدر ثبت شده) در کتاب خدا (لوح محفوظ) تا روز قیامت درنگ کرده اید. (56 روم)» آنها تا قیامت فرزندان على (علیه السّلام) هستند زیرا پس از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبرى نیست این مردم نادان از کجا و به چه دلیل براى خود امام انتخاب می کنند؟ همانا امامت مقام پیامبران و میراث اوصیاء است، همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه اسلام) و میراث حسن و حسین (علیهما السلام) است...»

حدیث شماره ۱ باب مخصوص و جامع در فضیلت امام کتاب حجت اصول کافی

قسمت اول

عبدالعزیز بن مسلم گوید ما در ایام امام رضا (علیه السلام) در مرو بودیم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم و در موضوع امر امامت که مورد اختلاف مردم بود گفتگو کردیم و من شرفیاب حضور امام رضا علیه السّلام شدم و گفتگوى مردم را در بحث امامت به سمع ایشان رسانیدم. امام (علیه السلام) لبخندى زدند و فرمودند: «اى عبدالعزیز این مردم نادانند و از رأى خود فریب خورده‌اند. همانا خداى عزوجل جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را نگرفت تا دین را برای او کامل کرد و قرآن را بر او نازل فرمود که بیان هر چیز در آن است حلال و حرام و حدود و احکام و تمام احتیاجات مردم را در قرآن بیان کرده و فرموده: «ما در این کتاب چیزى را فروگذار نکردیم. (۳۸ انعام)» و در حجة الوداع که سال آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را براى شما پسندیدم. (۳ مائده)» و موضوع امامت از تمامی دین است (تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین خود را معرفى نکند تبلیغش را کامل نساخته است) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا نرفت تا براى مردم همه معالم دین آنها را بیان کرد و راه آنان را بر ایشان روشن ساخت و آنها را بر جاده حق واداشت و على (علیه السلام) را به عنوان پیشوا و امام منصوب کرد و از چیزى که مورد نیاز امت باشد صرف نظر نکرد تا آن را بیان نمود پس هر که گمان کند خداى عزوجل دینش را کامل نکرده، قرآن را رد کرده و هر که قرآن را رد کند به آن کافر است.
مگر مردم مقام و منزلت امامت را در میان امت می دانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟ همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالی تر و مکانش منیع تر و عمقش گودتر از آن است که مردم با عقل خود به آن رسند یا به آرائشان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامى منصوب کنند. همانا امامت مقامى‏ است که خداى عزوجل بعد از رتبه نبوت و خُلّت (که دوستى و آشنایى است)، در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) اختصاص داده و به آن فضیلت مشرفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده ...

حدیث شماره ۳ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

 

 امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «امیرالمؤمنین (علیه السلام) را این فضیلت است که هر چه آورده باید به آن عمل کرد و از هر چه نهى کرده بازایستاد؛ اطاعت او بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) همان اطاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و فضیلت براى محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) است. هر که از او پیش افتد چون کسى است که از خدا و رسولش پیش افتاده و هرکه خود را از او برتر بداند چون کسى است که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) برترى جوید و هر که در امر کوچک یا بزرگى او را رد کند در مرز شرک به خداست، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهى بود که هر که آن را پوید به خداى عزوجل رسد و همچنین است امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از وى و ائمه (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى هم به همین روش هستند، خداى عزوجل ایشان را ارکان زمین مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون هاى اسلام و مرزدار راه هدایت ساخته. کسى جز با هدایت ایشان، هدایت نشود و کسى که از طریق هدایت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه تقصیر در حق آنهاست. آنها بر علم و عذر و بیمى که خدا (در قرآنش) نازل کرده امین اند، و حجت رسا بر مردم روى زمینند، براى آخرین آنها از جانب خدا جارى شود مثل آنچه براى نخستین شان جارى بود (همگى در علم و وجوب اطاعت و سایر کمالات برابرند) و کسى جز به یارى خدا بدین درجه نرسد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «من در میان بهشت و دوزخ مقسم خدایم، کسى جز طبق‏ تقسیم من به بهشت یا دوزخ نرود، منم امام برای هرکس که پس از من است و ابلاغ کننده نسبت به هرکس پیش از من بوده است.، کسى جز احمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) بر من پیشى ندارد و من و او در یک روش باشیم، جز اینکه نبوت تنها به نام اوست، و به من شش فضیلت عطا شده است 1- علم مرگ و میر 2- علم بلاها 3- علم وصایا (آنچه اوصیاء پیغمبران می دانند) 4- فصل الخطاب (قرآن یا داورى میان حق و باطل و یا بیان و سخن واضح) 5- و من صاحب کرات (حمله‏هاى مشهور میدان جنگ یا عالم به حوادث و وقایع گذشته و آینده) و دولت حاکم بر همه دولت هایم 6- و من صاحب عصا و میسم و جنبنده‏اى که با مردم سخن گوید میباشم.»»

 

شرح:

مراد به عصا یا چوب دستى مخصوصى است که از پیغمبران به اوصیائشان رسیده و همان است که دست حضرت موسى (علیه السلام) بوده و دست به دست گشته تا بپیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و از او به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیده است و یا آنکه کلمه «عصا» کنایه از قدرت و تصرف است. و اما میسم در لغت به معنى آلت نشانه‏گذارى و آهنى است که با آن گوسفندان را داغ می کنند و نشانه می گذارند تا با گوسفندان دیگر اشتباه نشوند و بدین مناسبت بعضى از شراح گفته‏اند: مقصود از اینکه على (علیه السلام) صاحب عصا و میسم است این است که او سرپرست امت است بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و عصا و میسم از خصائص چوپان است و از روایاتى استفاده می شود که امیر المؤمنین (علیه السلام) در قیامت ابزارى در دست دارد که میان دو چشم اهل ایمان علامت «مؤمن» و میان دو چشم کفار علامت «کافر» می گذارد و اما جنبنده سخنگو اشاره دارد به این آیه شریفه «و چون فرمان بر آنها اجرا شود جنبنده‏ ای را از زمین برای آنها خارج می‏کنیم که با آنها تکلم می‏کند و می‏گوید: مردم به آیات ما ایمان نمی‏آورند. (82 نمل)» این جنبنده در روایات بسیارى تأویل به امیر المؤمنین (علیه السلام) شده است در زمانى که مؤمنین و کفار را نشانه‏ گذارى می کند.

حدیث شماره ۲ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

سعید اعرج گوید من و سلیمان بن خالد خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم، حضرت آغاز سخن نمود و فرمودند: «اى سلیمان هر امرى که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیده باید اخذ شود و از هر چه نهى فرموده باید ترک شود، براى او همان فضیلت است که براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) را بر تمام مخلوق خدا فضیلت است، کسى که نسبت به چیزى از احکام او عیب گیرد مانند کسی است که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) عیب گرفته است و هر که او را در امرى کوچک یا بزرگ رد کند در مرز شرک به خداست. امیرالمؤمنین (علیه السلام) دری است که از غیر آن به خدا نتوان رسید و راه به سوى خداست که هر که جز آن پوید هلاک شود و همچنین است مقام ائمه (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى، خدا ایشان را ارکان زمین قرار داد تا اهلش را نجنباند، و حجت رساى خویش نمود بر کسانى که روى زمین و زیر خاکند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «من از طرف خدا قسمت کننده میان بهشت و دوزخم (و همچنین بقیه روایت را مانند روایت پیش نقل می فرمایند.)»»

حدیث شماره ۱ باب ائمه علیهم السلام ارکان زمین هستند کتاب حجت اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آنچه على (علیه السلام) آورده انجام می دهم و از آنچه نهى فرموده باز میایستم، براى او همان فضیلت آمده که براى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر همه خلق خداى عزوجل فضیلت دارد، خرده‏گیر بر حکمى که على(علیه السلام) آورده مانند خرده گیر بر خدا و رسولش باشد و کسى که در موضوعى کوچک یا بزرگ على (علیه السلام) را رد کند در مرز شرک به خداست، امیر المؤمنین (علیه السلام) همان باب ورود بر خدا است که جز از سوى وى روى بدو نتوان کرد، همان راه منحصرى است که هر که جز آن راه برود هلاک است و این امتیازات همچنین براى ائمه هدی (علیهم السلام) یکى پس از دیگرى جاری است. خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نجنباند (اختلال نظام و سرگردانى عمومى پیش نیاید) و حجت رساى خویش ساخت براى مردم روى زمین و زیر خاک (مردگان یا ساکنان آن طرف زمین) خود امیر المؤمنین (صلوات اللَّه علیه) بسیار می فرمودند: «من از طرف خدا قسمت‏کننده بهشت و دوزخم و من فاروق اکبرم (بزرگترین فرق گذارم؛ میان حق و باطل یا میان بهشتى و دوزخى) و من صاحب عصا و میسم هستم، تمام ملائکه و روح القدس و پیامبران به فضیلت من اقرار نمودند چنان که به فضیلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کردند. مرا بر مسندى مانند مسند او نشانیده اند و آن مسند (هدایت و خلافت) خدائی است (مرکوب من در قیامت همان مرکوب پیغمبر و از جانب خداست‏) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (در قیامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او بازپرسى شود و من هم بازپرسى شوم و طبق گفته او سخن گویم، به من خصلت هائى عطا شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشى نگرفته است. مرگ مردم و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (قرآن یا تشخیص حق از باطل) را می دانم، آنچه پیش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نیست (از امور آینده) بر من پوشیده نیست، به اذن خدا بشارت می دهم و از جانب او اداى وظیفه می کنم، همه اینها از طرف خداست که او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است.»»

حدیث شماره ۶ باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

محمد بن فضیل گوید از حضرت ابو الحسن (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى «می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند. (۸ صف)» پرسیدم، فرمودند: «یعنى می خواهند ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با دهانشان خاموش کنند.» گفتم سپس خداى تعالى فرماید: «در حالی که خدا کامل کننده نور خود است. (۸ صف)» فرمودند: «یعنى خدا کامل‏ کننده امامت است و امامت همان نور است، این فرمایش خداى عزوجل است که «پس به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم، ایمان آورید. (۸ تغابن)» مقصود از نور، همان امام است.»

حدیث شماره 5 باب ائمه علیهم السلام نور خدا عزوجل هستند کتاب حجت اصول کافی

 

صالح بن سهل همدانى گوید امام صادق (علیه السلام) درباره سخن خداى تعالى (آیه شریفه 35 سوره مبارکه نور) فرمودند: ««خدا نور آسمانها و زمین است، حکایت نور او چون فانوسى است.» آن فانوس فاطمه (سلام الله علیها) است «که در آن فانوس چراغی است» آن چراغ حسن (علیه السلام) است «چراغ در آبگینه (حباب شیشه ای) است» آبگینه حسین (علیه السلام) است «آبگینه مانند اختر درخشانى است» آن اختر درخشان فاطمه (سلام الله علیها) است در میان زنان جهان «از درخت پر برکتى برافروزد» آن درخت حضرت ابراهیم (علیه السلام) است «درخت زیتونى که نه شرقی و نه غربی است» نه یهودى و نه نصرانى «که نزدیک است روغنش (از شدت پاکی و صافی) برافروزد» نزدیک است علم از آن بجوشد «گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری» از فاطمه امامى پس از امامى آید «خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند» هرکه را خدا خواهد به سوی امامان (علیهم السلام) هدایت می کند «و خدا براى مردم مثل ها می زند»» همدانى گوید عرض کردم (تأویل این کلمات را از آیه شریفه 40 سوره نور بفرمائید) «یا مانند تاریکی ها» فرمودند: «اولى و رفیقش باشند» «موجى او را فرا گرفت» فرمودند: «سومى است» «روى آن موجى بود» «اینها ظلماتى است» فرمودند: «آن موج دومى است» «که برخى زیر برخى متراکمند» فرمودند: «معاویه لعنه اللَّه و فتنه‏ هاى بنى امیه است» «چون کسى دستش را بیرون کند» فرمودند: «حال مؤمن است در تاریکى فتنه بنى امیه» (فجایع بنى امیه بر مؤمنین احاطه کند و آنها را سرگردان نماید) «نزدیک نیست که آن را ببیند و کسى که خدا براى او نورى مقرر نفرموده» فرمودند: «یعنى امامى از اولاد فاطمه (علیها السلام) ندارد» «هیچ نورى براى او نباشد» فرمودند: «روز قیامت امامى نداشته باشد.» و خداى تعالى می فرماید: « نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت مى کند. (12 حدید)» فرمودند: «روز قیامت ائمه مؤمنین از پیش رو و طرف راست مؤمنین می شتابند تا ایشان را به منازل اهل بهشت وارد سازند.»

 

شرح:

به اصطلاح محدثین و مفسرین، تفسیر قرآن با تأویل آن فرق دارد. تفسیر قرآن همان معنى ساده و روشن است که هر داناى بلغت عربى آن را می فهمد و اجازه دارد که آن معنا را استنباط کند و در آن بیندیشد و در کتاب تفسیر خود بنویسد ولى تأویل قرآن معنى باطنى و مکنون آن است که همه کس را اجازه دست درازى به سوى آن نیست. تأویل قرآن منحصر به پیامبر اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام) می باشد که قرآن در خانه آنها نازل شده و به وحى و الهام الهى به آن تأویل رهبرى شده اند، ایشان هر چه درباره قرآن گویند از تفسیر و تأویل حق است و مقبول، در صورتى که از دیگران کلمه اى هم در تأویل پذیرفته نیست، آنچه امام صادق (علیه السلام) درباره آیه شریفه نور که از آیات برجسته و تعابیر ابتکارى قرآن می باشد فرموده است، مربوط به تأویل قرآن است، دانشمندان شیعه براى تطبیق آیه شریفه با تأویل و بیان حضرت صادق (علیه السلام) بیانات مفصل و مختلفى دارند و بعضى رساله اى جداگانه در این موضوع نوشته اند که از حوصله این مختصر بیرون است. علاوه بر آنکه پس از اطمینان به صحت اصل حدیث نیاز مبرمى به فروع و حواشى آن نمی باشد.