باسمه تعالی
روزی از روزها به سه دوست و همکار مأموریتی می دهند. این سه دوست برای انجام وظیفه ی خود باید به مشهد سفر می کردند. یکی از این افراد به جای مشهد، سواحل مدیترانه را برای خود به عنوان مقصد انتخاب می کند. او وسایل خویش را برای این مقصد فراهم نموده و برای رسیدن به آن تلاش می کند. دیگری در اداره ی خود نشسته و از محاسن این مأموریت و فواید آن سخن ها گفته و به این واسطه سرخوش شده و غافل از انجام مأموریت. اما نفر آخر نه تنها به درستی مشهد را به عنوان مقصد خویش انتخاب می کند بلکه برای رسیدن به آن برنامه ریزی نموده و حرکت می نماید. این افراد اگر چه در ابتدا دوست و همکار بودند، اما به محض اعلام مأموریت راهشان از یکدیگر جدا می گردد.
شخصیت هر کدام از این افراد بیانگر سه اصطلاح پرکاربرد در جهان واقع است:
1. آرزو
انسان های با آرزوهای دور و دراز، در واقع جهت و مقصد خود را اشتباه انتخاب نموده اند. این افراد به جای رنگ و بوی خدایی گرفتن، رنگ و بوی دنیا می دهند. دغدغه ی اصلی اینها رسیدن به رفاه و آسایش دنیایی بدون در نظر گرفتن آخرت است. اینها مصداق آیه ی 200 در سوره ی مبارکه ی بقره هستند.
2. شعار
گروه دوم مصداق آیه ی 44 سوره ی مبارکه ی بقره هستند. این ها به جای تلاش برای آماده نمودن حلوا و خوردن آن، سعی می کنند پیرامون شیرینی حلوا سخن گفته و از این صحبت احساس شیرینی را خیال کنند. این ها به جای تلاش برای ساختن خوشبختی، آن را برای خود خیال می کنند. به عبارت دیگر این ها هنگام نقد جامعه و دنیا، نیمه ی خالی آن را دیده و هنگام نقد خود، به نقاط قوت خود اشاره می مایند. دنیا و خلق دست در دست هم داده اند تا مانع خوشبختی این ها شوند. این ها به مرور زمان ظاهری بزرگ تر یافته و باطنی تهی تر. این ها غافلند از اینکه «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى(نجم39)»
3. آرمان
این ها یافته اند که خوشبختی نزد خالق خوشبختی هاست. این ها فهمیده اند که قوانین هستی نه تنها خوشبختی را از کسی صلب ننموده بلکه دست در دست یکدیگر داده اند تا به کسی که برای به دست آوردن خوشبختی تلاش می کند یاری رسانند. این ها نه تنها هدف و جهت درستی انتخاب نموده اند بلکه در این راستا قدم برداشته و برای رسیدن به خوشبختی تلاش می کنند.
با این توجه من و دوستانم سعی کردیم آرمان های خود را به درستی انتخاب نماییم. به همین خاطر نیاز داشتیم جهت درست را شناسایی نموده و برنامه ریزی صحیح را برای گام نهادن در این مسیر بیاموزیم. ابزارهای یادگیری خود را در سه دسته ی زیر یافتیم.
الف) تجربه: آموختن از وقایعی است که در طول زندگیمان رخ می دهد.
ب) عبرت: آموختن از رخدادهای زندگی اطرافیانمان است.
پ) مطالعه و شاگردی.
فرض کنید شخصی می خواهد مساحت زیر یک نمودار سینوسی را محاسبه نماید. اگر او با ابزاری به عنوان انتگرال آشنا نباشد، نمی تواند این مساحت را به دست آورد. نه تجربه و نه عبرت، هیچ کدام از این ها نمی توانند چنین ابزاری را آموزش دهند، اما مطالعه می تواند.
به عبارت دیگر از طریق مطالعه قوانین حاکم بر نفس و هستی یاد گرفته می شود. بنابراین مطالعه روشی به مراتب قدرتمندتر و سریع تر از دو روش دیگر است.
بنابراین جمع ما، چاره ی کار را در مطالعه یافت. پس از سرگردانی در میان کتب مختلف، به سراغ معجزه ی الهی آمدیم. لذا برای شناخت آرمان های درست و یافتن نحوه ی دستیابی به این آرمان ها، تفکر و تدبر در آیات را آغاز نمودیم. برای روشن شدن راه چاره ای نداشتیم جز آغاز کردن از ابتدا و گام برداشتن همراه با قرآن. قدم قدم و آیه آیه پیش آمدیم. در این راه معارفی آموختیم راهگشا. راهگشا بودن این مسائل برای ما سبب شد سعی کنیم آموخته های خود را با دیگران سهیم شویم. در این راستا دوست عزیزم جناب آقای حسن ... مسؤولیت را بر عهده گرفت.
1. ما هنوز برای خوشبختی خود در حال تلاشیم، لذا حداکثر کوششمان پیرامون جامعه می تواند همراه کردن افراد با خودمان باشد. به عبارت دیگر بیان آیات موجز و جداگانه در قرآن فعالیتی است که شاید برای عده ای از دوستان به کار افتد، اما عذر تقصیر ما را بپذیرید که این عمل ما را از آرمان خود دور خواهد نمود. به عبارت ساده تر نمی توانیم خوشبختی خود را فدای خوشبختی دیگران کنیم.
2. طولانی بودن و رسا نبودن مطالب سبب شده است خوانندگان کمی آن را دنبال کنند، این مسئله را به حساب قلم نویسنده گذارده و در صورت امکان عذر تقصیر او را بپذیرید.
3. من و دوستانم هرگز معتقد بر معصومیت خویش نبوده و نیستیم، لذا امکان اشتباه قطعاً وجود دارد. بنابراین لطفاً خوانندگان پیش از پذیرش، با ابزار اندیشه، نوشته ها را با آیات سنجش نمایند.
4. یقیناً خواننده های محترم یافته هایی از آیات دارند که اندیشه ی ما از آن غافل بوده است. قطعاً خواندن یافته های شما برای من و دوستانم لذت بخش خواهد بود.
5. یادمان باشد پیش از توجه به شخصیت افراد، بیان آن ها را بسنجیم (اُنظُر إلى ما قالَ و لاتَنظُر إلى مَن قالَ)
6. علی رغم میل باطنی خویش، به سبب اصرار برخی از دوستان دو مورد زیر را ذکر می کنم:
الف) نویسنده چهارچوب و قواعد سنجش فکری خود را مرهون استاد علی صفایی حائری می داند.
ب) سبک برداشت از آیات ابداع خود نویسنده است، اما پس از پایان جزءِ دوم نویسنده در می یابد که این سبک چند سال پیش از او توسط استاد محمدحسین الهی زاده مطرح گردیده است.
در پایان من و دوستانم در برابر تمام کسانی که ما را تا این مرحله همراهی نموده و با بیان نظرات، پیشنهادات و نگرانی هایشان ما را یاری کرده اند، دست تواضع بر سینه نهاده و زانوی ادب بر زمین گذارده و تقاضای دعای خیر برای همه ی موحدین عالم داریم.
والعاقبة للمتقین