حدیث شماره ۸ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا خدا را دو علم است: ۱.علم نهفته و در خزانه که جز او کسى نداند و بدا از این علم به شمار آید ۲.علمی که به ملائکه و رسولان و پیامبرانش تعلیم داده که ما آن را می دانیم.»
حدیث شماره ۸ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
حدیث شماره ۷ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
حدیث شماره 6 باب بداء کتاب توحید اصول کافی
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «علم دو گونه است؛ 1- علمی که نزد خدا در خزانه است و هیچ یک از آفریدگانش از آن آگاه نیست. 2- علمی که خدا به فرشتگان و پیامبرانش یاد داده است. علمى که به فرشتگان و پیامبرانش تعلیم کرده (مطابق آنچه تعلیم کرده) واقع خواهد شد، زیرا خدا نه خودش را تکذیب کند و نه فرشتگان و پیامبرانش را و علمى که نزدش در خزانه است هر چه را خواهد پیش دارد و آنچه را خواهد پس اندازد و هر چه را خواهد ثبت کند.»
حدیث شماره ۵ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
مالک جهنى گوید امام صادق (علیه السلام) درباره فرمایش خدای تعالى «آیا انسان به خاطر نمی آورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که چیزی نبود (۶۷مریم)» پرسیدم. فرمودند: «نه اندازه گیرى و نه ایجاد شده بود.» جهنی گوید درباره سخن خدا «آیا چنین نیست که زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟! (۱ انسان)» پرسیدم، فرمودند: «اندازه گیرى شده بود ولى قابل ذکر نبود.»
حدیث شماره 4 باب بداء کتاب توحید اصول کافی
حمران گوید از امام باقر (علیه السّلام )درباره فرمایش خدای عزوجل «مدتی را مقرر داشت و مدت معینی (هم) نزد اوست. (2 انعام)» پرسیدم، حضرت فرمودند: «مقصود دو مدت است؛ مدت حتمی و مدت مشروط.»
حدیث شماره ۲ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السلام) درباره آیه شریفه «خدا هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا می نماید. (۳۹ رعد)» فرمودند: «مگر نه این است که محو شود چیزى که ثابت بوده و ثبت شود چیزى که نبوده (و بدا چیزى جز این نیست).»
حدیث شماره ۱ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
قسمت دوم
شرح:
دانشمندان اسلامى اگر چه در معنى بداى خدا نسبت به مقام ثبوت، نظرهاى مختلفى دارند، میرداماد (ره) گوید بدا در مقام قضا و جناب قدس حق و مفارقات محضه و متن دهر نیست بلکه در قدر و امتداد زمان است و شاگردش ملاصدرا هم از او تبعیت کرده است. سید مرتضى فرموده است بدا همان نسخ در احکام است. مجلسى (ره) قائل بلوح محفوظ و لوح محو و اثبات شده است ولى تمام این بزرگان این معنى را قبول دارند که خدا آنچه را تغییر مى دهد پیش از آنکه چیزی را بیافریند مى دانسته است یعنى او مى دانسته که مثلاً در هزار سال بعد کودکى متولد مى شود که عمرش را 50 سال مقرر مى دارد ولى آن کودک بزرگ مى شود و گناهانی که موجب کوتاهى عمر است مانند زنا و قطع رحم انجام مى دهد و او عمرش را از 50 به 40 مى آورد و در آن سن مى میرد و جز خدا کسى این را نداند و این بزرگان چون به این مطلب عقیده دارند ناچار مى شوند که در مقام ثبوت بدا دو مرحله قائل شوند و شاید بیان مرحوم مجلسى مطابق اخبار باشد. خلاصه تمام دانشمندان شیعه باور دارند که بدا به این معنى اولاً وقوع دارد و ثانیاً خدای تعالى از اول به آن عالم بوده است و اما علت اینکه خداوند از اول چیزى را مقرر مى دارد و سپس تغییر مى دهد چند وجه است: اول اینکه بندگان به کارهاى نیک چون صله رحم و احسان به فقرا راغب باشند. دوم امتحان حسن اطاعت بندگان است که خدا ببیند آیا در موقع تغییر بندگان تمرد و سرپیچى مى کنند و در مقام اعتراض و اشکال بر می آیند چنانچه درباره تغییر قبله بعضى به اعتراض برخاستند یا آنکه تسلیم و منقاد حکم خدا مى شوند. سوم چون بندگان بدانند که ممکن است شخصی که نزد خدا شقى بوده، برگردد و سعید شود از دعا و تضرع به پیشگاه حضرت احدیت رونگردانند و همیشه به حالتى میان خوف و رجا باشند.
حدیث شماره 1 باب بداء کتاب توحید اصول کافی
قسمت اول
زراره از یکى از دو امام (پنجم یا ششم) (علیهما السلام) نقل می کند که فرمودند: «خدا به چیزى چون بداء پرستش نشده است.» و در روایت ابن ابى عمیر از هشام بن سالم است که امام صادق ()علیه السلام فرمودند: «خدا به چیزى چون بداء بزرگ شمرده نشده است.»
شرح :
چنانچه از ابواب سابق معلوم شد صفاتى را که نسبت به خدایتعالى مى دهیم از لحاظ مفهوم و معنى با صفات مخلوق فرق دارد. علم خدا غیر از علم مخلوقست، دیدن و شنیدن و یکتا بودن و لطیف بودن و ظاهر بودن و قاهر بودن خدا غیر از این صفاتست در مخلوق. چنانچه تمام اینها در ابواب گذشته خصوصاً در حدیث 317 318 توضیح داده شد، اکنون مى گوئیم بدا (آشکار و نمایان شدن) هم نیز چنین است، بدا نسبت به خدا غیر از بداى نسبت به مخلوقست و در هر یک معنى جداگانه اى دارد. بدا نسبت به مخلوق عبارت از این است که شخصى نزد خود نقشه کارى را طرح کند و سود و زیان آن را بسنجد و چون جانب سود را ترجیح دهد در آن کار وارد شود و اقدام کند، ناگاه در وسط کار یا جلوتر به جهتى متوجه شود که قبلاً آن را نمى دانست و آن جهت زیان و آسیبى باشد که از ناحیه آن کار وارد شود و چند برابر سودى باشد که او خیال کرده بود، در آنجا دست از کار بکشد و بگوید برایم بدا حاصل شد، پیداست که چنین بدائى نسبت به خداى تبارک و تعالى محا الست، خدا پیش از آفرینش مخلوق همه چیز را مى دانسته و سود و زیان هر چیز نزدش هویدا و آشکار بوده است، او هرگز چیزى خلق نکند و فرمانى ندهد که بعداً پشیمان شود و منصرف گردد. چنانچه امام صادق (علیه السلام) در حدیث 9 و 10 این باب به این معنى تصریح مى فرماید، و اما بداء نسبت به خدا به این معنى ست که خدا چیزى را مطابق اوضاع و شرایطى مقرر دارد و سپس به واسطه تغییر اوضاع و شرایط آن را تغییر دهد و چون ما خدا را فعال مایشاء می دانیم و می دانیم که او چه را مصلحت داند مى کند و هر روز در کار تازه ای است و او دست بسته و کنار نشسته نیست باید این تغییر را بدهد و از این جهت است که عقیده به بدا در در روایت او 3 و 12 و 13 این باب با اهمیت تلقى شده است.
حدیث شماره 11 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
زراره گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره فرمایش خداى عزوجل «به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم کردند. (57 بقره)» پرسیدم، فرمودند: «همانا خداى تبارک و تعالى بزرگتر و عزیزتر است و جلیل تر و والاتر است که ستم شود ولى ما را به خودش پیوسته و از این رو ستم به ما را ستم به خود انگاشته و ولایت ما را ولایت خود قرار داده، آنجا که مى فرماید: «همانا ولى شما فقط خداست و پیغمبر او و کسانى که ایمان دارند. (55 مائده)» که مراد از آنها امامان از خاندان ما هستند (و از همچنان که در این آیه ولایت ما را به ولایت خود پیوسته) در جاى دیگر (ستم به ما را ستم به خود دانسته) و فرموده است «به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم کردند. (57 بقره)» و سپس مانند اآن را در قرآن ذکر کرده است (مانند خوشنودى و غضب و افسوس که آنها را به خود نسبت داده و مقصود مائیم).»
حدیث شماره 10 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
امام باقر علیه السلام فرمودند: «خداوند به وسیله ما پرستش شد و به وسیله ما شناخته شد و به واسطه ما خداى تبارک و تعالى را یگانه شناختند و محمد، پرده دار خداى تبارک و تعالى است (تا واسطه میان او و مخلوقش باشد.)»
حدیث شماره 9 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
موسى بن جعفر علیه السلام درباره فرمایش خداى عزوجل «افسوس بر من از آنچه در جنب خدا قصور ورزیدم (56 زمر)» فرمودند: «جنب خدا امیرالمؤمنین علیه السلام و همچنین اوصیاء بعد از او تا آخرین آنها در مقام بلندى باشند.»
حدیث شماره 8 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
ابوعماره جنبى گوید از امیرالمؤمنین (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: «منم چشم خدا، منم دست خدا، منم جنب خدا (یعنى به خدا نزدیکم و مردم باید از ناحیه من بخدا تقرب حویند) منم باب خدا (هر که معرفت و خشنودى خدا طلبد باید از طریق من داخل شود.)»
حدیث شماره 7 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
اسود بن سعید گوید خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم که خود حضرت بدون آنکه من چیزى بپرسم سخن آغاز کرد و فرمود: «ما حجت خدائیم ما باب خدائیم، ما زبان خدائیم، ما وجه خدائیم، ما دیده خدا در میان آفریدگانش باشیم و ما سرپرستان امر خدا در میان بندگانش به شمار آییم. (امر خدا همان فرمان هاى خداست نسبت به بندگانش و یا به معنى مطلق کار و مطلب خدائى است مانند امر توحید و معاد و نبوت و عبادات و معاملات از نظر شرع و معانى سایر جملات در دو حدیث قبل بیان شد.)
حدیث شماره 6 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السلام) درباره فرمایش خداى عزوجل «پس آن گاه که (فرعون و فرعونیان) ما را به خشم آوردند ما هم از آنان انتقام گرفتیم. (55 زخرف)» فرمودند: «خداى عزوجل همانند ما افسوسناک و خشمناک نشود؛ لیکن او دوستانى را براى خود آفریده که آنها افسوس خورند و خشنود گردند. آفریدگان و پروریدگان هستند؛ و خداوند خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود قرار داده زیرا ایشان را مبلغین خود و دلالت کنندگان به سوى خود مقرر داشته است و از این جهت است که آن مقام را دارندمعنای آیه این نیست که خشم دامن خدا را گیرد چنان که دامنگیر آفریدگان شود، بلکه معنى آن چنان می باشد که در این باره گفته است هر که یکى از دوستان مرا اهانت کند به پیکار من آمده و مرا به مبارزه خوانده است و فرموده «هرکه پیامبر را فرمان برد، خدا را فرمان برده است. (80 نساء)» و نیز فرموده است: «همانا کسانی که با تو بیعت کنند با خداوند بیعت کرده اند. دست خدا بالای دستهای آنان است. (10 فتح)» تمام این عبارات و آنچه مانند اینهاست معنایش همان است که برایت گفتم و همچنین است خشنودى و خشم و صفت های دیگر و مانند آنها. اگر بنا باشد که افسوس و دلتنگى خدا را فراگیرد در صورتی که خود او آفریننده و پدید آورنده آنهاست، روا باشد که کسى بگوید روزى شود که خداى آفریننده نابود شود، زیرا اگر خشم و دلتنگى بر او درآید او دستخوش دگرگونى شود و چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ایمن نباشد، بعلاوه در این صورت میان پدید آورنده و پدید شده و میان قادر و آنچه زیر قدرت است و میان خالق و مخلوق فرقى نباشد، خدا از چنین گفتار (ناهنجار) برترى بسیار دارد، او خالق همه چیز است بدون آنکه به آنها نیازى داشته باشد و چون بى نیاز است هرگز اندازه و چگونگی در او راه نیابد. مطلب را نیک بفهم، اگر خداوند فرازمند بخواهد.
حدیث شماره 5 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خدا ما را آفرید و آفرینش ما را نیکو ساخت و ما را صورتگرى کرد و نیکو صورتگرى کرد (اخلاق حمیده و صفات فاضله را در سرشت ما گذاشت). ما را در میان بندگان چشم خویش قرار داد و در میان خلقش زبان گویا قرار داد (تا معارف و حلال و حرام او را براى آنها بیان کنیم) و دست مهر و رحمت گشوده بر سر بندگانش ساخت و وجه خود قرار داد که از آن به سوى او آیند (به حدیث دوم رجوع شود) و ما را دری قرار داد که بر او راه نماید (پس هر که از در وارد شود بمعرفت و اطاعت او رسد) و گنجینه دار میان آسمان و زمینش نمود (تا معارف و بلکه تمام خیرات او از برکت ما به مردم رسد) و از برکت وجود ما درختان بارور گردند و میوه ها برسند و نهرها جارى شوند و از برکت ما باران از آسمان ببارد و گیاه از زمین بروید و به وسیله عبادت ما خدا پرستش شد و اگر ما نبودیم خدا پرستش نمى گشت (زیرا پرسش کامل و واجد تمام شرایطى که خدا مى خواهد، ما می دانیم و می گوئیم و انجام می دهیم).
حدیث شماره 4 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السّلام) درباره فرمایش خداى عزوجل «خدا را نام هاى نیکوست پس او را با آنها بخوانید. (180 اعراف)» فرمودند: «به خدا سوگند، آن نام های نیک ماییم که خدا عملى را از بندگان نپذیرد مگر آنکه با معرفت ما باشد.»
حدیث شماره 3 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
حضرت باقر (علیه السّلام) فرمودند: «ماییم آن مثانی که خداوند به پیامبر ما محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) ارزانی کرده است و ماییم وجه خداوند که در زمین میان شما می گردیم. ما چشم خداوند در میان آفریدگانش و دست باز رحمت او بر بندگانش هستیم. شناخت، هرکه ما را شناخت و هرکه ما را نشناخت، پیشوایی تقواپیشگان را نشناخت.»
حدیث شماره 2 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
امام صادق (علیه السّلام) درباره فرمایش خداوند عز و جل که «همه چیز جز وجه خدا نابود است. (88 قصص)» فرمودند: «هرکه از راه فرمان بری محمد با انجام آنچه دستور داده شده است به سوی خدا رود، آن همان وجهی است که نابود نگردد؛ چنانکه فرماید: «هرکه پیغمبر را فرمان برد، خداوند را فرمان برده است. (80 نساء)»»
حدیث شماره 1 باب نوادر کتاب توحید اصول کافی
حارث نصری می گوید از امام صادق (علیه السّلام) درباره فرمایش خدای عزوجل که می فرماید: «همه چیز جز وجه خدا نابود است. (88 قصص)» پرسش شد، حضرت فرمودند: «در این باره چه می گویند؟» عرض کردم: می گویند همه چیز جز وجه خدا نابود شود. فرمودند: «خداوند منزّه است. همانا سخن درشتی گفته اند. مقصود از وجه، راهی است که به سوی خداوند رهسپار شوند.»
حدیث شماره 7 باب کلیات توحید کتاب توحید اصول کافی
قسمت سوم
... در انجام وظیفه خود که شنیدن و فرمان بردن و خیرخواهى خالصانه و همیاری نیکو است، به طور جد بکوشید و با جدا نشدن از راه راست و ترک کارهاى زشت خود را یارى کنید. حق را میان خود جاری سازید و به خاطر من با آن یکدیگر را یاری کنید، و دست ستمگر نادان را ببندید و امر به معروف و نهی از منکر نمایید. اهل فضل را قدر شناسید، خدا ما و شما را در راه هدایت نگه دارد و بر جاده تقوى پابرجایمان دارد، براى خود و شما از خدا آمرزش مى طلبم.»