السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
به همین سادگی تنها با یک نیت می شه سرباز حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) شد.
واعظ: حجت الاسلام پناهیان
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
به همین سادگی تنها با یک نیت می شه سرباز حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) شد.
واعظ: حجت الاسلام پناهیان
السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام
امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف در کلام امام کاظم علیه السلام
حجت الاسلام و المسلمین کفیل
حکمت 406: تواضع اغنیا و عزت نفس فقرا
(اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِیهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ اتِّکَالًا عَلَى اللَّهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه زیباست تواضع و فروتنى ثروتمندان در برابر فقرا، براى رسیدن به پاداش هاى الهى، و از آن بهتر بى اعتنایى و بزرگ منشى مستمندان در برابر اغنیاست به سبب توکلى که بر خداى دارند.
شرح حکمت:
قرآن مجید مى گوید: «انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است. (7 حدید)»
امام علیه السلام در حکمت 228 می فرمایند: «کسى که به سراغ ثروتمندى براى ثروتش برود و در برابر او تواضع کند دو سوم دینش از دست رفته است.»
در حدیثى مى خوانیم: «مردى نزد امام صادق (علیه السلام) سخن از اغنیا به میان آورد و درباره آن ها بدگویى کرد. امام(علیه السلام) فرمود: ساکت باش، اگر غنى صله رحم به جا آورد و به برادران دینى خود نیکى کند خداوند اجر او را دو چندان خواهد داد زیرا در قرآن مجید فرموده: اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمى کند مگر کسى که ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد که پاداش آن ها به دلیل اعمالشان دو چندان است و در غرفه هاى بهشتى در امنیت خواهند بود.»
حکمت 405: دنیاطلبان متظاهر به دین
(اعتقادى، سیاسى)
وَ قَالَ (علیه السلام): لِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ قَدْ سَمِعَهُ یُرَاجِعُ الْمُغِیرَةَ بْنَ شُعْبَةَ کَلَاماً دَعْهُ یَا عَمَّارُ فَإِنَّهُ لَمْ یَأْخُذْ مِنَ الدِّینِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْیَا وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ لِیَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ.
و درود خدا بر او، (چون عمّار پسر یاسر با مغیرة بن شعبه بحث مى کرد و پاسخ او را مى داد، امام به او فرمود) اى عمّار، او را واگذار، چرا که او از دین چیزى نگرفته مگر آنچه که او را به دنیا نزدیک کند، و عمدا خود را به شبهه ها در انداخته تا آنها را عذرخواه خطاهاى خود قرار دهد.
شرح حکمت:
قرآن مجید این وصف را براى جمعى از منافقان که آنچه را به نفعشان بود مى پذیرفتند و بقیه را انکار مى کردند، مى فرماید: «کسانى که خدا و پیامبرانِ او را انکار مى کنند، و مى خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و مى گویند: به بعضى ایمان مى آوریم، و بعضى را انکار مى کنیم و مى خواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند. (150 نساء)» یکى از صفات زشت یهود نیز همین بود قرآن درباره آن ها مى فرماید: «آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مى آورید، و به بعضى کافر مى شوید؟! براى کسى از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذاب ها گرفتار مى شوند. و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست. (85 بقره)»
امام حسین(علیه السلام) به هنگام ورود به کربلا، فرمودند: «مردم، بردگان دنیا هستند و دین، تنها بر زبان آن هاست; تا آن زمان که زندگى آن ها تأمین شود به دنبال دین هستند اما هنگامى که گرفتار بلا و آزمون الهى شدند (و دین از منافع مادى آن ها جدا شد) دینداران کم اند.»
ولى مؤمنان راستین کسانى هستند که آیین خدا را به طور کامل با تمام وجود مى پذیرند خواه به منفعت مادى آن ها باشد یا به زیان آن و اصولاً بر سر همین دو راهى، دینداران از افراد منافق و بى دین، شناخته مى شوند.
قرآن مجید درباره بعضى از کافران مى گوید: «(انسان شک در معاد ندارد) بلکه مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند! (ازاین رو) مى پرسد: «قیامت کى خواهد بود؟ (5و6 قیامت)» بر این اساس امام(علیه السلام) عمار را نهى کرد از این که سخن را با او ادامه دهد زیرا مغیره کسى نبود که در برابر حق تسلیم شود و یا حتى حق را نشناخته باشد آگاهانه مخالفت مى کرد و براى حفظ منافع مادى خود طرح شبهه مى نمود، و سخن گفتن با چنین کسى روا نیست; نه مصداق ارشاد جاهل است و نه تنبیه غافل این گونه افراد در واقع مصداق آیه شریفه « برای آنها تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد. (6 بقره)» مى باشند.
حکمت 404: تفسیر «لا حول و لا قوة الّا باللَّه»
(علمى، تفسیرى)
وَ قَالَ (علیه السلام): وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ إِنَّا لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً وَ لَا نَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنَا فَمَتَى مَلَّکَنَا مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَکْلِیفَهُ عَنَّا.
و درود خدا بر او، (از امام معنى لا حول و لا قوّة الا بالله، را پرسیدند. پاسخ داد:) ما برابر خدا مالک چیزى نیستیم، و مالک چیزى نمى شویم جز آنچه او به ما بخشیده است، پس چون خدا چیزى به ما ببخشد که خود سزاوارتر از ما به مالکیت آن است، وظایفى نیز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما بر داشته است.
شرح حکمت:
در حدیث دیگرى که از امام(علیه السلام) نقل شده منعکس است: «عبایه، از یاران خاص امیرالمؤمنین(علیه السلام) از آن حضرت درباره مسأله توانایى هاى انسان که با آن برمى خیزد و مى نشیند و کارهایى انجام مى دهد سؤال کرد (که آیا این ها جبرى است یا اختیارى؟) امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) از او پرسید: منظور تو کدام توانایى است؟ توانایى بدون پروردگار یا با پروردگار؟ عبایه ساکت شد و پاسخى نداد، امام(علیه السلام) فرمود: بگو، عرض کرد: چه بگویم، فرمود: اگر بگویى با خداوند (در عرض خداوند) مالک قدرتى هستى، مایه هلاکت توست و اگر بگویى بدون خداوند چنین قدرتى را پیدا کردى آن هم مایه هلاکت توست. عبایه عرض کرد: چه بگویم اى امیرالمؤمنین؟ فرمود: باید بگویى که این قدرت را خداوند به تو ارزانى داشته اگر این قدرت را براى تو ادامه دهد عطا و بخشش اوست و اگر از تو بگیرد بلا و آزمایش اوست. او مالک قدرتى است که به تو داده و قادر بر چیزى است که تو را بر آن قادر نموده، آیا نشنیدى مردم حول و قوه الهى را مى طلبند در آن جا که مى گویند: «لاحولَ ولا قوّة إلاّ بالله العلىِّ العظیمِ». عبایه عرض کرد: تفسیر این سخن چیست؟ فرمود: پناهى دربرابر معاصى الهى نیست مگر پناه خداوند و قوتى بر طاعات نیست مگر با اعانت پروردگار.
امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر جمله «لا حول ولا قوّةَ إلاّ بالله» می فرمایند: «میان ما و گناهان جز خداوند حائل نمى شود و براى اداى اطاعت و واجبات جز خداوند به ما نیرو نمى بخشد.»
حکمت 403: کارهای متفاوت و موفقیت کم
(علمى، اخلاقى)
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ.
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که به کارهاى مختلف بپردازد، برنامه و تدبیرهایش به جایى نمى رسد.
شرح حکمت:
بعضى از شارحان نهج البلاغه این کلام نورانى را به معناى جمع دنیا و آخرت گرفته و گفته اند: کسانى که بخواهند هم دنیا و هم آخرت را به طور کامل به دست آورند ناکام مى مانند زیرا این دو با هم جمع نمى شوند. و بعضى آن را به معناى جمع میان حق و باطل تفسیر کرده اند؛ تدبیرهاى چنین کسى نیز به جایى نمى رسد. بعضى نیز آن را به معناى قبول کردن شغل هاى زیاد گرفته اند اما هیچ کدام را به طور صحیح نمى توانند انجام دهند. ولى این تفسیر با تعبیر «متفاوت» سازگار نیست زیرا متفاوت، مفهومش «ناهماهنگ» و یا «متضاد» است و این غیر از شغل هاى زیادى است که ممکن است ناهماهنگ نیز نباشد.
امام صادق(علیه السلام) به یکى از یاران خاصش فرمود: «به یقین کسى که یک هدف داشته باشد خداوند او را براى رسیدن به هدفش کمک مى کند اما آن کس که همّ او در وادى هاى مختلف است در هر وادى اى، هلاک شود خدا او را کمک نخواهد کرد.» البته براى این حدیث تفسیرهاى دیگرى هم شده است، که انسان باید مذهب حق را پیدا کند و برگزیند و در مسیر آن گام بردارد و از سیر در مذاهب باطل گوناگون بپرهیزد.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نامه اش به مالک اشتر هنگامى که دستورات مربوط به فرماندهى لشکر را مى دهد مى فرماید: «دستور بده که فرماندهان لشکر از امکاناتى که در اختیار دارند به سپاهیان کمک کنند به اندازه اى که نفراتى که تحت تکفل آن ها هستند به خوبى اداره شوند به گونه اى که همّ آن ها همّ واحدى باشد و آن جهاد با دشمن است.» این دستور نیز نشان مى دهد که تمرکز بر برنامه ها و فعالیت در یک بخش سبب پیروزى و موفقیت است. این جمله از شیخ بهایى نیز معروف است که مى گوید: «بر تمام دانشمندانى که مثل من در علوم مختلفى کار کرده بودند غلبه کردم اما دانشمندى که تنها در یک علم فعالیت داشت بر من غلبه نمود.»
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
یه کم به دل هاتون عجله بدین
واعظ: استاد شجاعی
حکمت 402: ضرورت موقعیّت شناسى
(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ (علیه السلام): لِبَعْضِ مُخَاطِبِیهِ وَ قَدْ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ یُسْتَصْغَرُ مِثْلُهُ عَنْ قَوْلِ مِثْلِهَا لَقَدْ طِرْتَ شَکِیراً وَ هَدَرْتَ سَقْباً.
شخصى در حضور امام سخنى بزرگتر از شأن خود گفت، امام (علیه السلام) فرمود: پر در نیاورده پرواز کردى، و در خردسالى آواز بزرگان سر دادى.
شرح حکمت:
از مقدمه این کلام استفاده مى شود که شخصى در حضور امام(علیه السلام) سخنى بیش از حد و مقدار خود گفت (و به تعبیر رایج میان مردم: بزرگ تر از دهانش حرف زد) امام(علیه السلام) براى این که او را بر سر جایش بنشاند و او دیگر زیاد از حد خود سخن نگوید با تعبیر بسیار زیبا و ذکر دو مثال جالب اشتباه او را به او گوشزد کرد. نخست او را تشبیه به پرندگانى کرد که هنوز بال و پر آن ها قوى نشده سعى مى کنند مانند بزرگسالان پرواز کنند؛ برمى خیزند و بر زمین مى خورند. تشبیه دیگر این که شتربچه آن صداى مخصوص شتران را که عرب آن را «هدیر» مى گوید سر نمى دهد. امام(علیه السلام) مى فرماید: به شتر بچه اى مى مانى که مانند شتران بزرگسال هدیر سر مى دهى.
بنابراین کسانى که بلندپروازى مى کنند و بیش از حد خود سخن مى گویند کارشان نوعى بى ادبى محسوب مى شود و همگان بر آن ها خرده مى گیرند. ازاین رو از امام علی(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «خداوند رحمت کند کسى را که قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نکند.»
اشتباه نشود، ممکن است افراد کوچکى داراى استعدادهاى مهم و فوق العاده باشند و سخن هاى مهمى بگویند. این گونه افراد نه تنها نباید تحقیر شوند بلکه باید مورد تشویق قرار گیرند. سخن امام(علیه السلام) ناظر به کسانى است که ادعایى بیش از حد خود دارند و بیش از آنچه زیبنده آن هاست حرف مى زنند.
حکمت 401: اثر سازگاری و هماهنگی با مردم
(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ (علیه السلام): مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِی أَخْلَاقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ.
و درود خدا بر او، فرمود: هماهنگى با مردم در اخلاقشان سبب در امان بودن از کینه توزى و دشمنى آن هاست.
شرح حکمت:
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «با مردم مدارا کن تا از دشمنى آن ها و کید و مکرشان در امان باشى.»
رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «سه چیز است که در هرکس نباشد هیچ کارى از کارهاى او سامان نمى پذیرد: ورع و تقوایى که او را از معصیت خدا بازدارد و اخلاقى که او را به مدارا کردن با مردم وادارد و حلم و بردبارى اى که جهل جاهلان را با آن از خود دور سازد.» در حدیث دیگرى مى فرمایند: «پروردگارم مرا به مدارا کردن با مردم دستور داده همان گونه که دستور به فرائض و واجبات داده است.» و نیز مى فرمایند: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و رفاقت با آن ها نصف زندگى است.»
امام صادق(علیه السلام)می فرمایند: «گروهى از مردم مدارا کردنشان نسبت به دیگران کم و ضعیف بود و لذا از قبیله قریش نفى و طرد شدند و به خدا سوگند ازنظر حسب و نسب مشکلى نداشتند (مشکلشان عدم مدارا بود) و گروهى از غیر قریش مدارا کردنشان خوب بود و ملحق به این بیت رفیع شدند»
منظور از هماهنگى و مدارا با مردم این نیست که هم رنگ آن ها در خلاف کارى ها و معاصى و آلودگى شویم. به یقین کسى که پایبند به موازین شرع باشد چنین فکرى به خود راه نمى دهد بلکه منظور هماهنگى و مدارا در امور مباح و چیزهایى است که مورد علاقه آن ها و مشروع مى باشد.
حکمت 400: شناخت امور واقعی و خرافی
(علمى، اعتقادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ وَ الْفَأْلُ حَقٌّ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الطِّیبُ نُشْرَةٌ وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت (به عنوان مثال دعای چشم زخم) حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نیک نیز راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست، بوى خوش، عسل، سوارکارى و نظر به سبزه، غم و اندوه را مى زداید و کسالت را بهبودى مى بخشد.
حکمت 399: حقوق متقابل پدر و فرزند
(اخلاقى، حقوقى، تربیتى)
وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ یُطِیعَهُ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.
و درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.
شرح حکمت:
قرآن مجید مى فرماید: «و بال هاى تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آن ها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده! (24 اسرا)»
امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرمایند: «براى فرزندانتان نام انتخاب کنید (حتى پیش از تولد) و اگر نمى دانید پسر است یا دختر براى آن ها نام هایى انتخاب کنید که هم مى توان آن ها را بر پسر گذاشت و هم دختر زیرا فرزندانى از شما که سقط مى شوند هنگامى که روز قیامت با شما ملاقات مى کنند و نامى براى آن ها انتخاب نکرده اید به پدرش مى گوید: چرا نامى بر من نگذاشتى در حالى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نام محسن را (براى فرزند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) انتخاب کرد پیش از متولد شدنش.»
در نامه اى که امام(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) نوشت، مى خوانیم: پسرم! چون احساس کردم به سن پیرى رسیده ام و قوایم رو به سستى نهاده به این وصیت مبادرت ورزیدم و بخش هایى از آن را براى تو بیان کردم مبادا اجلم فرا رسد در حالى که آنچه در درون سینه داشته ام بیان نکرده باشم... ازاین رو پیش از آن که هوى و هوس و فتنه هاى دنیا به تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى، به تعلیم و تربیت تو روى آوردم زیرا «قلب جوان همچون زمین خالى است و هر بذرى در آن بیفشانند آن را مى پذیرد. به همین دلیل پیش از آن که قلبت قساوت یابد و فکرت به امور دیگر مشغول گردد (گفتنى ها را گفتم)»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «کسى که به فرزندش قرآن تعلیم دهد او و همسرش (پدر و مادر آن فرزند) را در روز قیامت مى آورند و دو لباس فاخر نورانى بر آن ها مى پوشانند که از نور آن ها صورت بهشتیان روشن مى شود.»
حکمت 398: یاد مرگ و دوری از فخر و تکبر
(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): ضَعْ فَخْرَکَ وَ احْطُطْ کِبْرَکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: فخر فروشى را کنار بگذار، تکبّر و خود بزرگ بینى را رها کن و به یاد مرگ باش.
شرح حکمت:
قرآن مجید مى فرماید: «در روى زمین متکبرانه راه مرو زیرا تو نه زمین را مى توانى زیر پاى خود پاره کنى و نه قامت خود را به بلنداى کوه ها برسانى. (37 اسرا)» نیز در ضمن نصایح لقمان مى خوانیم: «(پسرم!) با بى اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورِ خیال پردازى را دوست ندارد. (18 لقمان)»
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: «مردم را دو چیز هلاک کرده است: ترس از فقر (که موجب دست زدن به کارهاى خلاف مى شود) و فخرفروشى.»
امام زین العابدین(علیه السلام) در ضمن دعاى مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا مى کنند: «خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانى کن و از فخرفروشى مرا مصون دار.»
کتاب کافى در روایتى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل مى کند که فرمودند: «کسى که به اندازه سنگینى ذره اى از تکبر در قلب او باشد وارد بهشت نمى شود.»
قرآن مجید مى فرماید: «آن سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار مى دهیم که اراده برترى جویى در زمین و فساد ندارند; و عاقبت نیک براى پرهیزکاران است! (83 قصص)»
امیرمؤمنان (علیه السلام) مى فرمایند: «مرگ، هم طلب کننده است هم مطلوب (براى اولیاء الله)، نه کسى که از آن فرار نکند مى تواند بر آن چیره شود و نه کسى که فرار مى کند؛ بنابراین براى بعد از مرگ خود چیزى بفرستید و اعتماد به زندگى نکنید زیرا هیچ گونه راه فرارى از مرگ نیست شما اگر شهید نشوید به مرگ طبیعى مى میرید ولى سوگند به کسى که جان على به دست اوست هزار ضربه شمشیر بر سر، آسان تر است از مردن در بستر»
حکمت 397: عطر خوب
(تجمّل و زیبایى، بهداشتى)
وَ قَالَ (علیه السلام): نِعْمَ الطِّیبُ الْمِسْکُ خَفِیفٌ مَحْمِلُهُ عَطِرٌ رِیحُهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه خوب است عطر مشک، تحمّل آن سبک و آسان، و بوى آن خوش و عطر آگین است.
شرح حکمت:
بوى خوش در اسلام و مخصوصاً احادیث پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) بسیار مدح شده است و به مسلمانان دستور داده اند که از عطریات استفاده کنند و همیشه خوشبو باشند و مخصوصاً به هنگام نماز از بوى خوش استفاده نمایند. مرحوم کلینى در کافى از امام سجاد(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت ظرفى داشت که در آن مشک بود و در کنار سجده گاهش مى گذاشت و هنگامى که مى خواست وارد نماز شود از آن بر مى داشت و خود را خوشبو مى ساخت.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نماز کسى که خود را خوشبو مى کند برتر از هفتاد نماز بدون آن است.»
حتى براى روزه دار که بوییدن گل ها مکروه است استفاده از عطریات نه تنها ممنوع نیست بلکه توصیه شده است: در روایتى مى خوانیم: «امام صادق(علیه السلام) هنگامى که روزه مى گرفت از عطر استفاده مى کرد و مى گفت: عطر تحفه روزه دار است.»
استفاده از عطر نه تنها در حال نماز و روزه بلکه در تمام حالات (جز در حال احرام) توصیه شده است تا آن جا که درباره پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى عطر هزینه مى کرد بیش از آن بود که براى غذا هزینه مى کرد.» البته این موضوع هرگز اسراف نبود زیرا هزینه زندگى ساده پیغمبر (صلى الله علیه وآله) بسیار کم بود و هزینه عطریات به خصوص مشک که از راه هاى دور مى آوردند نسبتاً زیاد بود.
البته درمورد زنان اکیداً نهى شده است که به هنگام بیرون آمدن از خانه یا ملاقات با نامحرم خود را خوشبو سازند به گونه اى که دیگران آن عطر را استشمام کنند زیرا ممکن است منشأ مفاسدى گردد.
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
سنگین ترین بلاها بر دوش حجت خداست
واعظ: استاد مسعود عالی
حکمت 396 نهج البلاغه: راه زندگی سعادتمندانه
(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ (علیه السلام): الْمَنِیَّةُ وَ لَا الدَّنِیَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ وَ مَنْ لَمْ یُعْطَ قَاعِداً لَمْ یُعْطَ قَائِماً وَ الدَّهْرُ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذَا کَانَ لَکَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا کَانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ.
و درود خدا بر او، فرمود: مرگ بهتر از تن دادن به ذلت است و قناعت بهتر از دست دراز کردن به سوی مردم است. آن کس که نشسته (با تلاش صحیح) چیزی را بدست نیاورد ایستاده (با تلاش نادرست و بی رویه) نیز چیزی بدست نخواهد آورد. دنیا دو روز است؛ روزی به سود توست و روزی به زیان تو. در آن روز که به سود توست مست و مغرور مباش و آن روز که به زیان توست صابر و شکیبا باش.
شرح حکمت:
امام حسین علیه السلام در باب بیعت نکردن با یزید می فرمایند: «هان بهوش باشید! که این (یزید) ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است: کشته شدن یا قبول ذلّت و چقدر دور است که ما تن به ذلّت دهیم، خداوند و پیامبر او هرگز براى ما ذلّت و زبونى نمى پسندند و نیاکان پاک سرشت و دامن هاى پاکى که ما را پرورانده اند و بزرگ مردان غیرتمند و انسان هاى با شرافت این را از ما نمى پذیرند. هرگز! ما هیچگاه فرمانبردارى فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح نخواهیم داد. بدانید من با شما اتمام حجّت کردم و شما را از عاقبت کارتان بیم دادم. به هوش باشید! من با همین خاندانم و آمادگى کم و یاران اندک، با شما پیکار مى کنم و آماده شهادتم»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «نیکان امت من قناعت کاران اند و بَدان آن طمع کاران.»
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «چقدر براى مؤمن زشت است که علاقه به چیزى پیدا کند که باعث ذلت او گردد.»
در سومین بخش از حکمت، منظور امام(علیه السلام) این است که انسان باید براى به دست آوردن روزى، از راه هاى صحیح و معقول وارد شود; حرص و طمع را کنار بگذارد و گمان نکند همیشه تلاش بیشتر سبب درآمد بیشتر است زیرا اگر چیزى براى انسان مقدر نشده باشد هرقدر هم تلاش و کوشش کند به آن نخواهد رسید.
امام(علیه السلام) در نامه 72 نهج البلاغه مى فرمایند: «بدان که دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو. این دنیا سرایى است متغیر (که هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنیا قسمت توست به سوى تو مى آید هر چند ضعیف باشى و آنچه به زیان توست گریبانت را خواهد گرفت (هر چند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.» بسیار مى شود که کامیابى و ناکامى، هر دو براى آزمایش انسان هاست و اگر حق آن ها را درست ادا نکند در آزمایش الهى مردود شده است و به همین دلیل در روایتی بعد از این دو جمله آمده است: «با هر دو به زودى آزمایش مى شوى»
به یقین این گونه توجه به حوادث روزگار آرامش فوق العاده اى به انسان مى دهد و از تلخى ناکامى ها مى کاهد و از مستى و غرور کامیابى ها جلوگیرى مى کند.
حکمت 395 نهج البلاغه: قناعت
(اقتصادى، اخلاقى)
وَ قَالَ (علیه السلام): کُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَیْهِ کَافٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: به هرمقدار (از دنیا) قناعت کنى همان براى تو کافى است.
شرح حکمت:
امام(علیه السلام) مى فرماید: «آنچه مافوق میانه روى است اسراف مى باشد.» در گفتاری دیگر مى فرماید: «کسى که مقدار کم، او را قانع نسازد مقدار زیاد (از دنیا) نیز او را قانع نخواهد ساخت.» در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: «اى فرزند آدم! اگر از دنیا به مقدارى که لازم است و کفایت مى کند بخواهى، ساده ترین زندگى براى تو کافى است اما اگر چیزى فراتر از آن بخواهى تمام دنیا را هم به تو بدهند تو را کفایت نمى کند.»
در حدیث معروف قدسى که امام صادق(علیه السلام) آن را نقل فرموده مى خوانیم: «ازجمله وحى هاى آسمانى این بود که اگر انسان دو رودخانه از طلا و نقره داشته باشد باز هم رود سومى را مى خواهد. اى فرزند آدم! شکمت دریایى از دریاها و دره اى از دره هاست که چیزى جز خاک آن را پر نمى کند.»
مردى به امام صادق(علیه السلام) شکایت کرد و عرضه داشت که به دنبال چیزهایى (از دنیا) مى رود و به آن مى رسد ولى باز هم قانع نیست و نفس او پیوسته بیش از آن را مى طلبد و گفت: چیزى به من بیاموز که از آن بهره مند شوم. امام(علیه السلام) در پاسخ، مطلبى فرمود که تعبیر دیگرى از کلام حکیمانه مورد بحث است، فرمود: «اگر آن اندازه که تو را کفایت مى کند تو را بى نیاز سازد، کمترین چیز دنیا سبب بى نیازى تو می شود و اگر بى نیازت نسازد همه دنیا را هم به تو بدهند باز هم (عطش تو فرو نمى نشیند و) بى نیاز نخواهى شد.»
حکمت 394: کلمات نافذتر از تیرها
(علمى، سیاسى)
وَ قَالَ (علیه السلام): رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا سخنى که اثرش از حمله مؤثّرتر است.
شرح حکمت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «گزش زبان از ضربت شمشیر سخت تر است.»
در کتاب تمام نهج البلاغه ضمن وصیت مشروحى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) که خطاب به اصحابش مى کند و آداب دین و دنیا را به آن ها مى آموزد چنین آمده است: «گفتار خود را از اعمال خویش حساب کنید تا سخن شما جز در راه خیر و نیکى کم شود زبان هاى خود را نگاه دارید و تسلیم فرمان خدا باشید تا غنیمت ببرید. چه بسیار سخنانى که از حمله نافذتر است و چه بسیار فتنه ها که از گفتارها برخاسته است.»
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرمایند: «چه بسیار زبانى که انسانى را به کشتن داده است.» در حدیث دیگرى می فرمایند: «چه خون هایى که با دهان ریخته شده است.»
به عکس، چه بسیار آتش هاى جنگ هایى که با چند جمله خاموش شده و نزاع هاى فامیلى و قبیله اى با سخنان شیرین و حساب شده اى پایان یافته است.
حکمت 393: اندازه نگه داریم
(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): خُذْ مِنَ الدُّنْیَا مَا أَتَاکَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْکَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ.
و درود خدا بر او، فرمود: از دنیا همان را بگیر که نزد تو مى آید و از هر چه از دنیا که از تو رو مى گرداند رو بگردان و اگر چنین نکردى (و خواستى به دنبال آنچه به دستت نیامده بروى) به گونه اى درست و نیکو آن را طلب کن.
شرح حکمت:
اشاره به این که اگر اصرار دارى بر مال و جاه خود بیفزایى، تندروى مکن; عاقلانه تلاش کن و آلوده گناهان مشو. به یقین یک زندگى ساده و آبرومندانه و خالى از هرگونه آلودگى به گناه، بسیار افتخارآمیزتر است از زندگى پر زرق و برقى که از طریق تلاش خسته کننده و آلوده به انواع گناهان به دست آمده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حالى که غمگین بود از منزل خارج شد فرشته اى خدمت آن حضرت آمد در حالى که کلید گنج هاى زمین را در دست داشت عرض کرد: اى محمّد! این کلید گنج هاى زمین است پروردگارت مى فرماید: آن ها را بگشا و هرچه مى خواهى بردار بى آن که چیزى از مقام تو نزد من کم شود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه دیگرى ندارد و آن را کسى گردآورى مى کند که عقلى ندارد. آن فرشته عرض کرد: قسم به خدایى که تو را مبعوث به حق کرده است عین این سخن را از فرشته اى در آسمان چهارم شنیدم در آن هنگام که کلید این گنج ها به دست من داده شد.»
حکمت 392: سخن، نشانه شخصیت
(علمى، اجتماعى)
وَ قَالَ (علیه السلام): تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.
شرح حکمت:
از امام سجاد(علیه السلام) سؤال کردند: آیا کلام افضل است یا سکوت؟ امام(علیه السلام) فرمود: هر دو آفاتى دارند اگر از آفات سالم بمانند کلام از سکوت افضل است. عرض کردند: چگونه افضل است اى فرزند رسول خدا؟ فرمود: خداوند متعال انبیا و اوصیا را به سکوت مبعوث نکرد بلکه آن ها را مبعوث به کلام کرد، هرگز بهشت را با سکوت به کسى نمى دهند و ولایت الله با سکوت حاصل نمى شود، پرهیز از آتش دوزخ با سکوت میسر نمى گردد، همه این ها به وسیله کلام به دست مى آید. آرى من هرگز ماه را با خورشید برابر نمى بینم، حتى اگر بخواهى فضیلت سکوت را بیان کنى باید با کلام، این فضیلت را شرح دهى در حالى که هرگز نمى توانى فضیلت کلام را با سکوت بیان کنى.
مرحوم صدوق از شعبى (محدث معروف) نقل مى کند که مى گوید: امیرمؤمنان(علیه السلام) نُه جمله را به صورت ارتجالى (بدون مقدمه) بیان فرمود که چشم بلاغت را درآورد و گوهرهاى حکمت و دانش را یتیم نمود و همه مردم را حتى از رسیدن به یکى از آن ها بازداشت. سه جمله در باب مناجات است و سه جمله در باب حکمت و سه جمله در باب ادب.
اما سه جمله اى که در باب مناجات است: «الهى این عزت براى من بس که بنده تو باشم و این افتخار براى من بس که تو پروردگار من باشى تو همان گونه هستى که من دوست مى دارم پس مرا آن گونه قرار ده که تو دوست دارى.»
و اما درباره حکمت و دانش چنین فرمود: «ارزش هر انسانى به اندازه کارى است که به خوبى از عهده آن برمى آید، و آن کس که قدر خود را بشناسد (و از آن تجاوز نکند) هرگز هلاک نمى شود و انسان در زیر زبانش پنهان است.»
و اما سه جمله اى که درباره آداب است; فرمود: «به هرکس مى خواهى، نعمتى ببخش تا امیرش باشى و به هرکس مى خواهى محتاج شو تا اسیرش شوى و به هرکس که میخواهى، بینیازى نشان ده، تا همانند او باشى.»
حکمت 391: ترغیب به زهد و نهی از غفلت
(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ (علیه السلام): ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: از دنیا، کناره بگیر که اگر چنین کردى، خداوند تو را از زشتیهاى آن بینا مى گرداند، و از وظایف خود غافل مباش که تو فراموش شده نیستى.
شرح حکمت:
روشن است که انسان هرگاه دل بسته و عاشق چیزى باشد هرگز عیوب آن را نمى بیند بلکه بسیار مى شود که عیوب را محاسن و صفات برجسته مى شمرد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «علاقه تو به چیزى، نابینا و کرت مى کند».
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «کسى که زهد در دنیا را پیشه کند خداوند علم و دانش را در قلب او قرار مى دهد و زبانش را به آن جارى مى سازد و عیوب دنیا را به او نشان مى دهد، دردهاى دنیا و دواهاى آن را مى شناسد و از دنیا سالم به دارالسلام (و جوار رحمت الهى) مى رود.» نیز می فرمایند: « هنگامى که خداوند خیر و نیکى براى بنده اش اراده کند او را به دنیا بى اعتنا مى سازد و عالم به احکام دینش مى کند و عیوب دنیا را در نظرش آشکار مى سازد.»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «در تعجبم از کسى که غافل است و از او غافل نیستند و نیز در تعجبم از کسى که در طلب دنیاست و مرگ در طلب اوست و در شگفتم از کسى که با تمام دهانش مى خندد (و قهقهه مى زند) در حالى که نمى داند خدا از او راضى است یا خشمگین.»
سلمان فارسى نیز در این زمینه مى گوید: «از شش چیز در شگفتم; سه چیز مرا مى خنداند و سه چیز مرا به گریه وامى دارد. اما آنچه مرا به گریه وامى دارد جدایى دوستان عزیز است (دوستى همچون) محمّد(صلى الله علیه وآله) و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خداوند عزّوجلّ و اما آنچه مرا به خنده وامى دارد طالب دنیاست در حالى که مرگ در طلب اوست و غافل است در حالى که مورد غفلت نیست، و کسى که با تمام دهان خود مى خندد و قهقهه مى زند در حالى که نمى داند از او خوشنود شده اند یا نه»