رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اللهم عجل لولیک الفرج» ثبت شده است

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

دستت رو به امام زمان بسپار

واعظ: حجت الاسلام دانشمند

 

فایل صوتی

حکمت 390 نهج البلاغه: سبک زندگی اسلامی
(اخلاقى، اجتماعى، اخلاق خانواده)

وَ قَالَ (علیه السلام): لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.

و درود خدا بر او، فرمود: انسان باایمان ساعات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسیم مى‌کند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‌کند و قسمت دیگرى را براى امرار معاش و کسب و کار زندگى قرار مى‌دهد و قسمت سوم را براى بهره‌گیرى از لذات حلال و دلپسند مى‌گذارد. و سزاوار نیست که انسان عاقل حرکتش جز در سه چیز باشد: کسب حلال براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّت هاى حلال.

شرح حکمت:
در بعضى از روایات ساعات شبانه روز به چهار بخش تقسیم شده است. ازجمله در حدیثى از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) چنین مى خوانیم: «کوشش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: بخشى براى مناجات با پروردگار و بخشى براى امر معاش و بخشى براى معاشرت با دوستان و افراد مورد اعتماد که عیوب شما را براى شما بازگو مى کنند و با خلوص باطن به شما خدمت مى نمایند، و بخشى از آن را نیز براى لذات غیر حرام باقى گذارید.»

حکمت 389 نهج البلاغه: به عمل کار برآید
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ.وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى : مَنْ فَاتَهُ حَسَبُ نَفْسِهِ لَمْ یَنْفَعْهُ حَسَبُ آبَائِهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که عملش او را به جایى نرساند، بزرگى خاندانش، او را به پیش نخواهد راند. [در نقل دیگرى آمده که]: آن کس که ارزش خویش از دست بدهد، بزرگى خاندانش او را سودى نخواهد رساند.

شرح حکمت:
اشاره به این که ارزش و شخصیت در انسان به صفات و فضایل شخصى اوست، علم و دانش، شجاعت و سخاوت، بزرگوارى و امانت و صفات برجسته دیگر. قرآن مجید می فرماید: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید; (این ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست; خداوند دانا و آگاه است! (13 حجرات)»
شخصى خدمت امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) رسید و عرض کرد: به خدا سوگند که بر روى زمین کسى از نظر شرافت پدر از تو برتر نیست. امام(علیه السلام) فرمود: «تقواى الهى آن ها را شریف نمود و اطاعت پروردگار آن ها را والامقام ساخت». آن مرد بار دیگر عرض کرد: به خدا سوگند تو بهترین مردم هستى. امام(علیه السلام) فرمود: اى مرد! قسم مخور; بهتر از من کسى است که تقواى الهى اش بیشتر و مطیع تر در برابر فرمان خدا باشد به خدا سوگند این آیه را هیچ آیه اى نسخ نکرده است: خداوند شما را طوایف و قبایلى قرار داده تا یکدیگر را بشناسید، گرامى ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.»
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «سه چیز است که از اعمال دوران جاهلیت است...» و نخستین آن را « افتخار به نسب است.»

حکمت 388 نهج البلاغه: بیماری دل بدتر از فقر و مرض
(اقتصادى، بهداشتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ أَلَا وَ إِنَّ [مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ‏] مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ‏.

و درود خدا بر او، فرمود: آگاه باشید که یکى از بلاها فقر و تنگدستى است و بدتر از آن بیمارى جسم است و از آن بدتر بیمارى قلب (فساد اخلاق و انحراف عقیدتى) مى باشد. [آگاه باشید که یکى از نعمت هاى مهم الهى وسعت مال است و از وسعت مال برتر صحت بدن است] و از صحت بدن برتر تقواى قلب است.

شرح حکمت:
در حکمت 163 نیز فقر به عنوان «الموت الاکبر; مرگ بزرگ تر» معرفى شده است. در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «فقر مایه روسیاهى در دنیا و آخرت است»

حکمت 387: معیار خیر و شر
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: خیرى که پس از آن عذاب خداست خیر نیست، و رنجى که پس از آن بهشت است رنج نیست. هر نعمتی غیر بهشت ناچیز است، و هر بلایی غیر آتش دوزخ عافیت است.

شرح حکمت:
خداوند انسان را با انواع بلاها آزمایش مى کند تا صفِ صابران را از دیگران جدا سازد و پاداش خیر به آن ها دهد. قرآن مجید مى فرماید: «یقین همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش مى کنیم و بشارت ده به صابران. (155 بقره)»
و در جاى دیگر مى فرماید: «و شما را با بدى ها وخوبى ها آزمایش مى کنیم و به سوى ما بازگردانده مى شوید. (35 انبیاء)»

حکمت 386 نهج البلاغه: جوینده، یابنده است
(علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ طَلَبَ شَیْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر که جوینده چیزى باشد، به تمام آن یا به قسمتى از آن مى رسد.

شرح حکمت:
امام على(علیه السلام) می فرمایند: «کسى که کوبیدن در را ادامه دهد و اصرار کند وارد مى شود.»
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «کسى که بسیار درِ خانه پادشاه (خداوند عالم هستى) را بکوبد سرانجام براى او گشوده خواهد شد.»
این نکته نیز حائز اهمیت است که گاه براى رسیدن به مقصود، کوشش فردى نتیجه بخش نیست و باید از دیگران نیز در امور عمومى کمک گرفت، پیدا کردن اعوان و انصار و یاران نیز نتیجه طلب و تلاش و کوشش انسان است، بنابراین آنچه در این گفتار حکیمانه آمد با آنچه در خطبه 5 نهج البلاغه آمده که مى فرماید: «کسى که با کمک یاران قیام کند رستگار و پیروز مى شود» منافاتى ندارد.

حکمت 385 نهج البلاغه: نشانه پستی دنیا
(علمى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا یُعْصَى إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: از خوارى دنیا نزد خدا همان بس که جز در دنیا، نافرمانى خدا نکنند، و جز با رها کردن دنیا به پاداش الهى نتوان رسید.

شرح حکمت:
درباره پستى دنیا و بى ارزش بودن زرق و برق آن در قرآن مجید تعبیرات مختلفى دیده مى شود. گاهى از آن تعبیر به لهو و لعب شده: (64 عنکبوت) و گاه از آن تعبیر به زخرف شده و این که اگر مردمِ دنیاپرست همگى به دنیا اقبال نمى کردند به قدرى دنیا بى ارزش بود که براى کافران خانه هاى پرزرق و برق و زینتى قرار مى دادیم (33 – 35 زخرف)؛ و در احادیث اسلامى به برگ درخت نیم جویده در دهان ملخ تشبیه شده است و امثال این تعبیرات.
آنچه در این گفتار حکیمانه مى بینیم تعبیر جدیدى در این زمینه است. امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى به دو نکته در پستى دنیا اشاره مى کند: نخست این که جاى معصیت الهى تنها اینجاست و دوم این که وسیله رسیدن به سعادت جاویدان ترک آن است.
امام سجاد(علیه السلام) مى فرمایند: «ما با امام حسین (پدرم به سوى کربلا) خارج شدیم امام هر زمان در منزلى پیاده مى شد و یا از آن حرکت مى کرد به یاد یحیى بن زکریا و قتل او مى افتاد و روزى فرمود: در پستى دنیا در برابر خداوند متعال همین بس که سر یحیى بن زکریا (پیامبر بزرگ الهى) براى زن آلوده اى از زنان آلوده بنى اسرائیل هدیه فرستاده شد.»
امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام بن حکم مى فرماید: «ای هشام! عاقلان اضافات دنیا را ترک کرده اند تا چه رسد به گناهان، چرا که ترک دنیا فضیلت است و ترک گناهان فریضه.»
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از راهى عبور مى کرد، چشمش به بزغاله مرده اى افتاد که در محل گردآورى زباله ها افتاده بود، به اصحابش فرمود: ارزش این بزغاله چقدر است؟ عرض کردند: اگر زنده بود شاید به اندازه یک درهم نیز نبود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: « دنیا کم ارزش تر است در پیشگاه خدا از این بزغاله در نزد صاحبانش.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

تشبیه امام زمان علیه السلام به حضرت یوسف

واعظ: حجت الاسلام رفیعی


فایل صوتی

حکمت 384 نهج البلاغه: نکوهش اعتماد به دنیا و کوتاهی در عمل
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الرُّکُونُ إِلَى الدُّنْیَا مَعَ مَا تُعَایِنُ مِنْهَا جَهْلٌ وَ التَّقْصِیرُ فِی حُسْنِ الْعَمَلِ إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَیْهِ غَبْنٌ وَ الطُّمَأْنِینَةُ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: به دنیا آرامش یافتن در حالى که ناپایدارى آن مشاهده مى گردد، از نادانى است؛ و کوتاهى در اعمال نیکو با وجود یقین به پاداش آن، زیانکارى است؛ و اطمینان پیدا کردن به افراد قبل از آزمودنشان، عجز و ناتوانی است.

شرح حکمت:
حقیقت غبن آن است که انسان سرمایه اى را از دست دهد و نتواند معادل یا بیش از آن به دست آورد و نیز فرصت مناسبى براى به دست آوردن سود کلانى در اختیار او باشد اما فرصت را از دست دهد و آن سود را تحصیل نکند؛ این ها همه مصداق غبن است. قرآن مجید روز قیامت را یوم التغابن نام نهاده، مى فرماید: «این (رستاخیز عام) در زمانى خواهد بود که خداوند همه شما را در روز اجتماع گردآورى مى کند و آن روز، روز تغابن است. (9 تغابن)»
قابل توجه این که امام(علیه السلام) به سه پیامد منفى که مربوط به سه اشتباه است در این کلام حکیمانه اش اشاره کرده است: «جهل» و «غبن» و «عجز». نشانه جهل، تکیه کردن بر این دنیاى ناپایدار است و سبب غبن، کوتاهى در انجام کارهاى نیک است و نشانه عجز، اطمینان به افراد، قبل از اختبار و امتحان مى باشد.
امام علی (علیه السلام) مى فرمایند: «اطمینان به هرکس پیش از آزمودن او نشانه کم عقلى است.» و نیز مى فرمایند: «قبل از گزینش دوستان، آن ها را آزمایش کنید زیرا آزمایش، معمارى است که نیکان را از بدان جدا مى کند.»

حکمت 383 نهج البلاغه: تلاش بر طاعت و دوری از معصیت
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): احْذَرْ أَنْ یَرَاکَ اللَّهُ عِنْدَ مَعْصِیَتِهِ وَ یَفْقِدَکَ عِنْدَ طَاعَتِهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ، وَ إِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آن گاه از زیانکارانى. هر گاه نیرومند شدى توانت را در طاعت پروردگار به کار گیر، و هر گاه ناتوان گشتى، ناتوانى را در نافرمانى خدا قرار ده.

شرح حکمت:
امام صادق(علیه السلام به یکى از یاران خود مى فرمایند: «اى اسحاق! آن گونه از خدا بترس که گویى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند. اگر فکر مى کنى که خدا تو را نمى بیند کافر شده اى و اگر مى دانى تو را مى بیند ولى آشکارا معصیتش را مى کنى او را کمترین بینندگان به حساب آورده اى (زیرا در برابر یک انسان عادى و حتى گاه در مقابل یک کودک حاضر نیستى بسیارى از گناهان را انجام دهى پس چگونه در محضر پروردگار مرتکب آن مى شوى؟)» نیز از حضرت تفسیر تقوا را پرسیدند. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «حقیقت تقوا این است که خدا تو را در جایى که امر کرده، غایب نبیند و در جایى که نهى کرده حضور نداشته باشى»
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است. (46 الرحمن)» فرمودند: «کسى که بداند خدا او را مى بیند و آنچه را مى گوید مى شنود و از اعمال نیک و بدى که انجام مى دهد آگاه است و این امر او را از اعمال قبیح بازدارد، این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است و نفس خویش را از هوى بازمى دارد.»
در آیه چهاردهم سوره علق درباره بعضى از کافران و تکذیب کنندگان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) آمده است: «(أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَى); آیا او نمى دانست که خداوند اعمالش را مى بیند.» در آیه 108 سوره نساء مى خوانیم: «آن ها زشتکارى خود را از مردم پنهان مى دارند; اما از خدا پنهان نمى دارند.»

حکمت 382 نهج البلاغه: حدود سخن
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
و درود خدا بر او، فرمود: چیزى را که علم به آن ندارى مگو بلکه همه آنچه را که مى دانى نیز مگو، زیرا خداوند بر تمام اعضاى تو واجباتى قرار داده که روز قیامت از آن ها بازخواست خواهد کرد.

شرح حکمت:
خداوند در قرآن مى فرماید: «بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است; و (همچنین) گناه و ستم به ناحق را; و این که چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید; و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمى دانید. (33 اعراف)» نیز می فرماید:«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چراکه گوش و چشم و دل، همه مسئول اند. (36 اسراء)»
در کتاب کافی در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که امام فرمود:«هنگامى که سؤالى از شخص عالمى شود در حالى که پاسخ آن را نمى داند باید بگوید: «الله اعلم» و کسى که عالم نیست حتى این جمله را هم نباید بگوید (زیرا او علمى ندارد که خدا را از خود اعلم بداند).»
فردی از امام باقر(علیه السلام) پرسید: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(علیه السلام) فرمود: «از آنچه مى دانند سخن بگویند و درباره آنچه نمى دانند توقف کنند.»
بیان آنچه که انسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنین و گاه غیبت و عیب جویى دیگران است و گاه سبب اهانت و یا ایجاد اختلاف در میان مردم و یا اشاعه فحشا و یا سبب اضطراب افکار عمومى مى شود و یا افراد کم استعدادى را به گمراهى مى افکند که همه این ها از مصادیق گناه است. مسئولیت زبان از همه اعضا بیشتر است و گناهانى که با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد.

حکمت 381 نهج البلاغه: ضرورت رازدارى و کنترل زبان
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِی وَثَاقِهِ فَاخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَکَ وَ وَرِقَکَ فَرُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً.
و درود خدا بر او، فرمود: سخن را تا نگفته ‏اى در بند توست، چون گفتى تو در بند آنى، پس زبانت را چون طلا و نقره‏ ات حفظ کن، چه بسا یک کلمه نعمتى را از بین برده و عذابى را پیش آورده.

شرح حکمت:
اهمیت سکوت تا آنجاست که از داستان زکریا در قرآن مجید استفاده مى شود خداوند هنگامى که به زکریا بشارت فرزندى را به نام یحیى داد عرضه داشت: «خدایا! نشانه اى براى من قرار ده. خطاب آمد: نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم با مردم نخواهى داشت در حالى که زبانت سالم است; «قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَال سَوِیّاً (10 مریم)» و به این ترتیب سکوت به عنوان آیتى از آیات خدا نسبت به موهبتى که ارزانى داشته بود قرار داده شد.

حکمت 380 نهج البلاغه: ناگهان بانگی بر آمد خواجه مُرد
(اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): رُبَّ مُسْتَقْبِلٍ یَوْماً لَیْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ وَ مَغْبُوطٍ فِی أَوَّلِ لَیْلِهِ قَامَتْ بَوَاکِیهِ فِی آخِرِهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسیار کسانى که در آغاز روز زنده بودند اما روز را به پایان نبردند و چه بسیار کسانى که در آغاز شب زندگى شان مورد غبطه مردم بود اما در پایان همان شب عزاداران به سوگشان نشستند!

شرح حکمت:
مرحوم صدوق در کتابش این کلام شریف را با اضافه پرمعنایى (ذیل وصایاى امام(علیه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفیه) آورده است و آن این گونه است: «چون چنین است، فزونى نعمت هاى خداوند و تأخیر مجازات هاى او تو را مغرور نسازد زیرا او اگر از این ترس داشت که مجازات از دست رود قبل از مرگ به سرعت کیفر مى داد.»
قرآن مجید روشن ترین نمونه را در این زمینه در پایان سوره قصص در داستان قارون، ثروتمند بزرگ بنى اسرائیل آورده است که یک روز تمام یاران و کارگزاران خود را بسیج کرد تا ثروت او را به نمایش بگذارند به گونه اى که بسیارى از بنى اسرائیل به حال او غبطه خوردند و گفتند: «اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستى که او بهره عظیمى دارد! (79 قصص)»
ولى فردا که فرمان مرگ او از سوى خداوند صادر شد و زمین شکافت و خودش و تمام اموالش درون زمین مدفون شد آن ها که دیروز آرزوى زندگى او را مى کردند، گفتند: «واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هرکس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد! اى واى! گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند! (82 قصص)»
در ذیل حکمت 191 مسائل مشابهى گذشت.

حکمت 379 نهج البلاغه: انواع روزى
(اقتصادى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ کَفَاکَ کُلُّ یَوْمٍ عَلَى مَا فِیهِ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِیمَا لَیْسَ لَکَ وَ لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَى رِزْقِکَ طَالِبٌ وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ.

و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم! روزى دو گونه است یکى آن روزى که تو به دنبالش مى روى و دیگرى آن روزى که به دنبال تو مى آید و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد. بنابراین غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مکن. غم هر روز، براى آن روز کافى است. اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد، خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معین کرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد، چرا غم و اندوه چیزى را بخورى که مربوط به تو نیست؟ (بدان) هیچ کس پیش از تو نمى تواند روزى تو را دریافت کند و یا آن را از دست تو بیرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخیر به تو مى رسد.

شرح حکمت:
مشابه این کلام در حکمت 267 آمده است. درست است که انسان باید آینده نگر باشد و تنها به فکر امروز نباشد اما منظور امام (علیه السلام) این است که حریصان را از حرص زیاد بازدارد تا به بهانه تأمین آینده، شب و روز در فکر دنیا نباشند. در این زمینه توضیحات دیگرى در ذیل حکمت 267 ذکر شده است.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

 والعصر؛ قسم به زمان که داره میگذره...

واعظ: استاد رائفی پور

فایل صوتی

حکمت 378 نهج البلاغه: بخل، ریشه هر زشتی
(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: بخل، جامع تمام عیوب است و وسیله اى است که انسان را به هر بدى اى مى کشاند.

شرح حکمت:
انسان بخیل از یک سو از پرداخت حقوق شرعى امتناع کرده و سعى مى کند تا آن جا که ممکن است از آن بکاهد. از سویى دیگر در مواردى که صله رحمى ایجاب مى کند به احرام کمک نماید خوددارى مى کند و به این ترتیب جزء قاطعان رحم مى شود. از سویى دیگر به سبب علاقه فوق العاده به اندوختن مال ممکن است آلوده احتکار، رباخوارى، غش در معامله و انواع کسب هاى حرام شود. نیز براى پوشانیدن چهره واقعى خود به سراغ ریاکارى مى رود و براى این که در برابر درخواست کنندگان کمک جواب رد بدهد متوسل به انواع دروغ ها مى شود و به این ترتیب بخل، سرچشمه گناهان فراوان و عیوب بسیار خواهد بود. از طرف دیگر شخص بخیل در اعتقادات خود نیز مشکل دارد چراکه اگر سوءظن به خدا نداشت انفاق مى کرد و به وعده هاى الهى دل خوش بود. البته بخل درجاتى دارد و تمام صفاتى که گفته شد مربوط به تمام درجات نیست هرچه شدیدتر باشد آثار سوئش بیشتر است.
قرآن مجید مى فرماید: «آن ها کسانى هستند که بخل مى ورزند، و مردم را به بخل دعوت مى کنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آن ها داده، کتمان مى نمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى کافران، عذاب خوارکننده اى آماده کرده ایم. (37 نساء)» قابل توجه این که خداوند اینگونه افراد را جزء کافران شمرده است!
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «بخیل از خدا و مردم دور است و به آتش دوزخ نزدیک.»
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرمایند: «بخل ورزیدن، مایه دشنام بسیار مى شود.» در روایتی دیگر می فرمایند: «بخل همنشین خود را خوار مى دارد و کناره گیر از خود را ارجمند مى سازد.»؛ نیز می فرمایند: «بخیل حتى مقدار کمى از دنیا را بر خود حرام مى کند ولى همه آن را در اختیار وارث مى گذارد.» در حدیثی دیگر مى فرمایند: «بخل ورزیدن درباره آنچه انسان در اختیار دارد نشانه سوءظن به معبود است.»

حکمت 377 نهج البلاغه: نه ایمن از عذاب، نه نومید از رحمت
(اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَیْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ لَا تَیْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.
و درود خدا بر او، فرمود: بهترین افراد این امت را از عذاب الهى ایمن ندانید زیرا خداوند مى‌فرماید: «جز زیان‌کاران هیچ‌کس در برابر مجازات الهى احساس امنیت نمى‌کند. (99 اعراف)» و براى بدترین افراد این امت نباید از رحمت خدا مأیوس شوید زیرا خداوند مى‌فرماید: «از رحمت خدا جز کافران مأیوس نمى‌شوند. (87 یوسف)»

شرح حکمت:
در ذیل آیه شریفه 175 سوره اعراف داستان مردى از بنى اسرائیل در تفاسیر مختلف نوشته شده است که نخست در صف مؤمنان بود و حامل آیات و علوم الهى شده بود سپس از این مسیر گام بیرون نهاد و شیطان به وسوسه او پرداخت و عاقبت کارش به گمراهى و بدبختى کشیده شد. قرآن مجید می فرماید: «و بر آن ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان درپى او افتاد، و از گمراهان شد!» مفسران نام این شخص را بلعم باعورا نوشته اند که دانشمند مهمى بود ولى سرانجام براثر دنیاپرستى منحرف گشت.
امام امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرمایند: «کسى که خود را از عذاب الهى در امان ببیند هلاک مى شود.»
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «هنگامى که ببینید کسى از بندگان خدا گناهان مردم را مورد توجه قرار مى دهد و گناه خود را فراموش مى کند بدانید فریب خورده (و خود را از عذاب الهى مصون دانسته است.)»

حکمت 376 نهج البلاغه: سرانجام حق و باطل
(اعتقادى)

وَ قَالَ ( علیه السلام): إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِی ءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِی ءٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: حق سنگین امّا گواراست، و باطل، سبک امّا کشنده.

شرح حکمت:
این کلام را امیرمؤمنان على(علیه السلام) هنگامى بیان فرمود که عثمان تمام فرمانداران خود را از نقاط مختلف کشور اسلام گردآورى کرده بود تا درباره شکایات مردم از آن ها صحبت کند. از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز در این مجلس دعوت به عمل آمد. حضرت خطاب به عثمان این جمله را بیان فرمود: «حق، سنگین اما گواراست و باطل، سبک اما بلاخیز و مرگ آور است»; سپس افزود: «واى بر تو هرگاه کسى به تو راست بگوید عصبانى مى شوى و اما اگر دروغ بگوید راضى مى گردى.»

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز می فرمایند: «حق، سنگین و تلخ است، و باطل، سبک و شیرین; لیکن چه بسا یک لحظه شهوت پرستى، نگرانى و حزن طولانى درپى داشته باشد.»

حکمت 375 نهج البلاغه: مراحل شکست در مبارزه
(سیاسى، نظامى، اخلاقى)

وَ عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: نخستین جهادی را که از دست می دهید جهاد با دست هایتان است، آنگاه جهاد با زبانتان و سپس جهاد با دل هایتان. هر که کار نیکی را در دل نستاید و کار ناپسندی در دل نکوهش نکند قلبش (شخصیتش) واژگون شود و زیر و زبر گردد.

شرح حکمت:
روشن است که ظالمان و دشمنان اسلام نخست تلاش مى کنند چراغ پرفروغ امر به معروف و نهى از منکر عملى را از مسلمانان بگیرند و اجازه ندهند کسى عملاً امر به معروف یا نهى از منکر کند مبادا موقعیت آن ها به خطر بیفتد. هنگامى که جهاد عملى را خاموش کردند به سراغ جهاد زبانى مى روند و اجازه نمى دهند کسى بر فراز منابر یا در مجامع دیگر امر به معروف و نهى از منکر کند و کسانى را که اقدام به این کار کنند تحت تعقیب قرار مى دهند و حتى در تاریخ مى خوانیم که گاه زبان بعضى از آن ها را قطع مى کردند تا نتوانند امر به معروف و نهى از منکر کنند و بساط ظالمان را متزلزل سازند مانند آنچه درباره میثم تمار، آن یار باوفا و دوست مخلص على(علیه السلام) نقل شده است.
در روایتی رسول خدا (صلى الله علیه و آله) چنین مى فرمایند: «چگونه خواهید بود هنگامى که زنان شما فاسد شوند و جوانان شما فاسق و امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنید؟ کسى عرض کرد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)! آیا چنین امرى واقع مى شود؟ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمود: آرى و بدتر از این واقع خواهد شد. چگونه خواهید بود هنگامى که امر به منکر مى کنید و نهى از معروف؟ عرض کردند: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)! آیا چنین چیزى واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى و بدتر از این روى مى دهد. چگونه خواهید بود هنگامى که معروف را منکر و منکر را معروف (و زیبایى ها را زشت و زشتى ها را زیبا) خواهید دید؟»
در قرآن مجید نیز آمده است که یکى از کارهاى شیطان این است که زشتى ها را در نظر انسان زیبا نشان مى دهد: «و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته; و ازاین رو هدایت نمى شوند! (24 نمل)» این کار مخصوص شیاطین جن نیست بلکه شیطان هاى انسان نما نیز این کار را انجام مى دهند.

حکمت 374 نهج البلاغه: مراحل امر به معروف و نهى از منکر
(اخلاقى، اجتماعى، سیاسى)

وَ فِی کَلَامٍ آخَرَ لَهُ یَجْرِی هَذَا الْمَجْرَى وَ قَالَ (علیه السلام): فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ فَذَلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِکَ الَّذِی ضَیَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّکَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن دیگرى از امام نقل شد) گروهى، منکر را با دست و زبان و قلب انکار مى کنند، آنان تمامى خصلت هاى نیکو را در خود گرد آورده اند. گروهى دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کارى نمى برند، پس چنین کسى دو خصلت از خصلت هاى نیکو را گرفته و دیگرى را تباه کرده است. و بعضى منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خویش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را که شریف تر است تباه ساخته اند و یک خصلت را به دست آورده اند. و بعضى دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند که چنین کسى از آنان، مرده اى میان زندگان است.
(بدانید) تمام اعمال نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون آب دهان در برابر دریایى عمیق و پهناور است. امر به معروف و نهى از منکر نه مرگ کسى را نزدیک مى کند و نه از روزى کسى مى کاهد (و بدانید) از همه این ها مهمتر سخن حقى است که در برابر سلطان ستمگرى گفته شود (و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع گردد.)