حدیث شماره ۲ باب استطاعت کتاب توحید اصول کافی
مردى بصرى گوید از حضرت صادق (علیه السلام) درباره استطاعت پرسیدم. حضرت فرمودند: «تو مى توانى کارى انجام دهى که نبوده است؟» گفت: نه، فرمودند: «مى توانى از کارى که انجام یافته باز ایستى؟» گفت: نه، فرمودند: «پس تو کى استطاعت دارى؟» گفت: نمى دانم، حضرت به او فرمودند: «خداوند مخلوقى را آفرید و ابراز استطاعت را در آنها قرار داد ولى کار را به آنها واگذار نکرد. پس ایشان چون کار انجام دهند هنگام کار و همراه کار استطاعت بر آن کار دارند. اگر کارى را در ملک خدا انجام ندادند استطاعت نداشته اند و کار انجام نشده استطاعت آن معلوم نیست، زیرا خداى عزوجل مقتدرتر از آن است که کسى در ملک او با او رقابت کند.» مرد بصرى گفت: پس مردم مجبورند؟ فرمودند: «اگر مجبور بودند، معذور می شدند.» پس به ایشان واگذار شده است؟ فرمودند: «نه» گفت پس در چه حالند؟ فرمودند: «(پیش از آنکه خدا آنها را بیافریند) کار و وضع آنها را دانست پس ابزار همان کار را در وجودشان قرار داد و چون انجام دهند مقارن عمل، استطاعت دارند.» مرد بصرى گفت: گواهى، دهم که حق همین است و شما خاندان نبوت و رسالت هستید.