رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۲۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب توحید» ثبت شده است

 

حدیث شماره ۳ باب سعادت و شقاوت کتاب توحید اصول کافی

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «گاهى شخص خوشبخت به راه و روش اهل شقاوت گام گذارد تا آنجا که مردم گویند چقدر شبیه آنها شده بلکه او هم از آنهاست؛ ولى سپس سعادت او را دریابد و اصلاحش کند. و گاهى شخص بدبخت راه و روش سعادتمندان را در پیش گیرد تا آنجا که مردم گویند چه اندازه به آنها ماند بلکه او هم از آنهاست و سپس شقاوت او را فراگیرد. همانا هرکه را خداوند، خوشبخت نوشته است، پایان کارش به خوشبختی انجامد، اگر چه از دنیا به اندازه فاصله میان دو دوشیدن ماده شتر (که چند لحظه بیش نیست) باقى نمانده باشد.» (پس ملاک سعادت و شقاوت پایان عمر و زمان رفتن از دنیاست خدا ما و تمام مؤمنین را عاقبت بخیر و اهل سعادت فریاد).

حدیث شماره 2 باب سعادت و شقاوت کتاب توحید اصول کافی

 

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که شخصى از او پرسید قربانت گردم اى پسر پیامبر به چه جهت شقاوت دامنگیرگناهکاران شد تا خداوند در علم خود بر عمل ایشان حکم به عذاب کرد؟ امام (علیه السلام) فرمودند: «اى سوال کننده، هیچ یک از بندگان خدا عزوجل به حق و شایستگی نتواند نسبت به حکم او قیام کند (و چنانکه شایسته او است انجام وظیفه نماید) و چون این مطلب را دانست (به آن حکم کرد) به اهل محبت خویش نیروى معرفتش عطا فرمود و سنگینى عمل (و اطاعت خویش) را از ایشان برداشت به طوری که سزاوار آن بودند، و به اهل معصیت نیروى معصیت بخشید براى آنچه از پیش نسبت به ایشان مى دانست و ایشان را از توانائى پذیرش از خود باز داشت و حال آنها با آنچه از پیش نسبت به ایشان مى دانست موافق گشت (چون به دنیا آمدند آن نیرو را در معصیت صرف کردند) و نتوانستند وضعیتى پیش آورند که ایشان را از عذاب او برهاند. چرا که علمش به باور حقیقی سزاوارتر است، این است معنى «خدا خواست هر چه را خواست» و این است راز او.»

 

شرح:

این حدیث شریف مربوط به باب طینت است که ان شاءالله در اول جلد سوم به تفصیل بیان مى شود زیرا ظاهراً سؤال از این است که از کجا و به چه علت دسته اى در اول خلقت محکوم به شقاوت و عذاب خدا گشتند؟ امام پس از آنکه به مناسبت مقام اولا حال اهل سعادت را بیان مى کند نسبت به اهل شقاوت مى فرماید چون خدا مى دانست یک دسته از مخلوقش پس از آنکه به دنیا آیند طریق گناه و نافرمانى سپارند بدین جهت هنگام خلقت به آنها نیروى معصیت داد و ایشان از پذیرش اطاعت خود ممنوع کرد و این عمل براى این است که خدا به هر کس آنچه سزاوارست عنایت کند و توفیقات و الطاف خاصه خود را بی جا صرف نکند. طریقه و روش خردمندان این است که لباس نفیس و گران قیمت را بر تن نوکر و فرزندی که در خاک می غلطد نکنند و اسبى که گاز مى گیرد افسارش کنند، با این تفاوت که انسان چون علمش کوتاه است هر چیزى را مى آزماید و سپس به طوری که سزاورا است عمل مى کند ولى خداى تعالى چون که علام الغیوب است و هر پنهانى نزدش آشکار مى باشد و گذشته و آینده هر چند که دور، هم باشد از نظر علم او روشن است این عمل را پیش از خلقت انسان انجام مى دهند یعنى هر چیز به جاى خود مى گذارد، این است آنچه به فکر ناقص ما نسبت به بیان این حدیث شریف مى رسد، ولى علامه مجلسى قدس الله سره این حدیث را در نهایت صعوبت و اشکال معرفى کرده و تطبیق آن را بر مذهب عدلیه محتاج یتکلفات دانسته است، به نظر کوتاه ما صعوبت و اشکال در نظر مقدس ایشان از آن جهت پیدا شده که جمله «لسبق علمه فیهم» را چنین معنى کرده است: چون خدا مى دانست که مخلوق تا ابزار و نیروى انجام تکلیف نداشته باشند نمى توانند تکلیف را انجام دهند لذا به آنها نیرو داد و اگر آن نیرو نمى داد جبراً و قهراً معصیت مى کردند.

حدیث شماره 1 باب سعادت و شقاوت کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا خدا سعادت و شقاوت را آفرید پیش از آنکه آفریدگان را بیافریند. هر که را خدا با سعادت آفرید هیچگاه او را دشمن ندارد و چون کار بدى بجا آورد کردارش را دشمن دارد ولى خودش را دشمن ندارد. و اگر شقى بوده باشد او را هرگز دوست ندارد و چون عمل صالى انجام دهد کردارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به واسطه سرانجامى که به سوى آن مى رود. پس چون خدا چیزى را دوست دارد دیگر هرگز آن را دشمن ندارد و چون چیزى را دشمن دارد دیگر هرگز آن را دوست ندارد.

 

شرح:

سعادت در اصطلاح شرع امری است که موجب ورود به بهشت و راحت ابدى شود و شقاوت آن است که موجب ورود به  دوزخ و عقوبت ابدى شود و مقصود از آفرینش سعادت و شقاوت تقدیر و اندازه گیرى تکالیفى است که مایه سعات و شقاوت گردد پس از آنکه خداى تعالى تکالیف واجب و حرام را مقرر داشت انسان را آفرید و با علم خود دانست که کدامیک از مخلوقش تکالیف موجب سعادت را برگزیند و سرانجامش به سعادت کشد و کدام آنها موجبات شقاوت را انتخاب کند و عاقبتش به شقاوت رسد، پس یک دسته را سعید و یک دسته را شقى آفرید و او سعید را دوست دارد و شقى را دشمن و همچنین عمل صالح را دوست دارد اگر چه از شقى سر زند و گناه و معصیت را دشمن دارد اگر چه شخص سعید انجام دهد.

حدیث شماره ۲باب امتحان و آزمایش کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « از آنچه خدا به آن امر کرده یا از آن نهى فرموده، چیزی که در آن قبض و بسطى  (تنگى و فراخى) باشد، نیست مگر آنکه براى خداى عزوجل نسبت به آن، آزمایش و حکمى است.»

شرح:
قبض و بسط تقریباً مانند حرکت و سکون است و داراى معنى عامى است که بیشتر اوضاع و احوال خلق را شامل مى شود. زیرا قبض و بسط خدا نسبت به دارائى مردم فقر و غناى آنهاست و نسبت به نفسشان غم و شادى آنها و نسبت به بدنشان مرض و تندرستى آنها و نسبت به کردارشان خذلان و توفیق ایشان و نسبت به دعایشان اجابت و عدم اجابت آن است و همچنین سایر جهات انسان از معنى قبض و بسط خارج نیست ولى چون در روایت دوم این قبض و بسط مقید به امر و نهى خدا شده است مختص مى شود به اموریکه مربوط به شرع و دین باشد و خدا در آن فرمان یا نهیى داشته باشد مانند فقر و غنى و صحت و مرض، که انسان در حالت فقر و مرض امر به صبر و شکیبائى دارد و در حال صحت و ثروت امر به پرداخت حقوق واجب و به دستگیرى از فقرا وصله رحم و مانند آن دارد پس تمامى این گونه احوال بندگان اولا بخواست و حکم خداست و ثانیاً خدا به وسیله همین امور بندگانش را آزمایش و امتحان مى کند نه براى آنکه خودش از حال خودش از حال آنها با خبر شود بلکه براى آنکه استحقاق ثواب یا عقاب را به خود آنها بفهماند و حجت را بر آنها تمام کند.

حدیث شماره 1 باب امتحان و آزمایش کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هیچ قبض و بسطى (تنگى و فراخى، بستن و گشودنى) نباشد جز آنکه خدا نسبت به آن خواست و حکم و آزمایش دارد.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

الان وقتشه!
همین الآن که امام زمان نیست!


تا خودتو
به رنگِ ماندگارِ انتظــار، دربیاری!

تاوقتی امامت وملاقات میکنی
گَردِ خستگی جهاد
روی روح و بدنت باشه

فایل صوتی

واعظ:استاد شجاعی

اللهم عجل لولیک الفرج 

حدیث شماره 6 باب مشیت و اراده کتاب توحید اصول کافی

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «خداى تعالى فرماید: اى پسر آدم به خواست من است که تو هر چه براى خودخواهى توانى خواست و به نیروى من است که واجبات مرا انجام میدهى و به نعمت من است که بر نافرمانیم توانا میشوى. من تو را شنوا، بینا و نیرومند ساختم، هر نیکى که به تو رسد از جانب خداست و هر بدى که به تو رسد از خود توست و این براى آن است که من به کارهاى نیک تو از خودت سزاوارترم و تو به کارهاى زشت از من سزاوارترى و علت این آن است که من از آنچه میکنم باز خواست نشوم ولى مردم بازخواست شوند.

شرح:
انسان با نیرو و نعمتی که خدا به او عطا فرمود راه مى رود و مى بیند و مى شنود ولى به اختیار خود گاهى راه مسجد رفتنش را به خدا نسبت دهد و میخانه رفتنش را به خود، زیرا که مسجد رفتنش به نیرو و به توفیق و لطف خاص او باشد و ذات او خیر محض است ولی میخانه رفتنش از نظر اینکه نیرو و قدرت از خداست و آن نیرو را برای صرف در راه طاعت به او داده و بدان امر فرموده است ولی بند آن را از راه مستقیم خود منحرف کرده و در راهی که اون هی فرموده، مصرف کرده است پس سزاوار است که به خود او انتساب یابد پس به طور تفریع یا تعلیل می فرماید «من از آنچه مى کنم بازخواست نمى شوم و مردم بازخواست شوند» زیرا آنچه او کرده خلقت بنده نافرمان بجا آورده صرف کردن نعمت منعم و خالق خویش است در راه خلاف رضای او و ناسپاسی و کفران نسبت به وی که عقلا موجب بازخواست و سؤال است.

حدیث شماره 5 باب مشیت و اراده کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خدا خواسته و اراده کرده، ولى دوست نداشته و نپسندیده است. خواسته است که چیزى نباشد مگر اینکه او بداند. و همچنین هم اراده کرده و دوست نداشته که او را سوم سه خدا گویند و کفر را براى بندگان خود نپسندیده است.

 

شرح:

اراده و خواست خدا تعلق گرفته است که آنچه در عالم واقع می شود از کوچک و بزرگ چنانکه هست بداند و حتى می داند که نصارى او را خداى سوم دانند ولى آن را دوست ندارد و می داند که بعضى از بندگانش به او کافر شوند ولى او کفر را براى بندگانش نمى پسندد.

حدیث شماره 4 باب مشیت و اراده کتاب توحید اصول کافی

 

حضرت ابوالحسن (علیه السلام) فرمودند: «همانا خداوند دو اراده و دو مشیت دارد؛ اراده حتمی و اراده عزمی (و مشیت حتمی و مشیت عزمی) خدا نهى می کند و می خواهد، امر می کند و نمی خواهد. مگر نمى بینى که او آدم و همسرش را نهى کرد که از آن درخت نخورند ولى خوردن ایشان را خواست و اگر نمى خواست که بخورند، خواست آنها بر خواست خدای تعالى غلبه نمی کرد. و حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر کرد که اسحاق (و به قول مشهور، اسماعیل) را سر ببرد، ولى نخواست که سر او را ببرد و اگر می خواست، خواست ابراهیم بر خواست خدای تعالى غلبه نمی کرد.

 

شرح:

علامه مجلسى از قول صدوق علیهما الرحمة نقل مى کند که او در کتاب توحید بعد از ذکر این خبر می گوید: خدای تعالى آدم و همسرش را از خوردن آن درخت نهى کرد و مى دانست که آنها خواهند خورد ولى خداى عزوجل خواست که با چبر و قدرت مانع خودرن آنها نشود چه آنکه آنها را از خوردن نهى کرده و باز داشته بود. این است معنى خواست خدا نسبت به آنها و اگر می خواست ایشان را با جبر و زور از خوردن باز دارد و آنها می خوردند، خواست آنها بر خواست خدا غلبه کرده بود چنانکه امام علیه السلام فرمود. سپس مرحوم مجلسى اراده عزمی و اراده حتمی را معنى می کند که اراده عزمی آن است که تنها چیزی را بخواهد و به طلب آن کشیده شود و اراده حتمی آن است که تمام شرایط تأثیر را داشته باشد و به وجود آوردن آنچه را خواسته؛ قطعى شده باشد پس ممکن است اراده عزم باشد و اراده حتم نباشد.

حدیث شماره ۳باب مشیت و اراده کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «خداوند دستور داد و نخواست و خواست و دستور نداد. به شیطان دستور داد که به آدم سجده کند و خواست که سجده نکند و اگر می خواست، سجده می کرد و آدم را از خوردن درخت بازداشت و خواست که از آن بخورد و اگر نمی خواست او نمی خورد.»

شرح:
چنانچه به همین زودى بیان مى شود مذهب ما شیعیان در مسأله جبر و تفویض بر اساس عدل و امر، بین الامیرین است و از این جهت ما را عدلیه نامند ولى ظاهر این خبر با عقیده جبریه موافق است لذا مجلسى ره با هشت طریق این حدیث را توجیه نموده است بعضى از آنها که روشن تر به نظر می رسد این است: اول این خبر در مورد تقیه صادر شده است و شاهدى هم برایش ذکر می کند دوم اینکه مقصود از خواست خدا علم اوست و آن هم شاهد دارد سوم اینکه مراد به خواست خدا هدایات و الطاف خاصه او است که چون آدم و ابلیس باز گرفت مرتکب نافرمانى شدند. چهارم مقصود این است که خدا خواست شیطان را بر سجود و آدم را بر نخوردن از درخت مجبور نکند و آنها را به اختیار خود واگذارد.

 

حدیث شماره ۲ باب مشیت و اراده  کتاب توحید اصول کافی

ابو بصیر گوید به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم، خدا خواسته، اراده کرده، اندازه گرفته و حکم را جاری ساخته است؟ فرمودند:«آری.» گفتم و دوست هم دارد؟ فرمودند: «نه.» گفتم: چگونه خواسته، اراده کرده، اندازه گرفته و حکم را جاری ساخته ولی دوست نداشته است؟ فرمودند: «این چنین به ما رسیده است.»

شرح:
گویا امام علیه السلام سائل را قابل نداسته و یا در مجلس نا اهلى بوده که بیان مطلب مقتضى حکمت نبوده است لذا بطور اجمال فرمودند: این چنین از پیغمبر و پدرانم بمن رسیده است و توضیح نفرموده و احتمال دارد توضیح سخن امام علیه السلام این باشد که خواست و اراده تقدیر و حکم خدا به افعال و کردارهاى بندگان تعلق می گیرد ولى خدا گناه و کار زشت آنها را دوست ندارد و یا مقصود این است که اسناد آن چهار صفت نسبت بخدا صحیح است ولى اسناد محبت به او صحیح نیست. و یا چون اراده و خواست و تقدیر و حکم خدا به خلقت و ایجاد بنده تعلق گیرد و خواهد که او قادر و مختار باشد طبعاً بعضى از بندگان از این قدرت و اختیار سوء استفاده کرده مرتکب گناه و عصیان می شوند که خدا آن را دوست ندارد.

 حدیث شماره ۱باب مشیت و اراده کتاب توحیداصول کافی


على بن ابراهیم هاشمى گوید از امام موسى جعفر (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: «چیزى نباشد جز آنچه خدا خواهد و اراده کند و اندازه گیرى نماید و حکم دهد.» عرض کردم معنى خواست خدا چیست؟ فرمودند: «آغاز کار است.» عرض کردم معنى اندازه گیرى چیست؟ فرمومدد: «آن اندازه گرفتن طول و عرض چیز است.» عرض کردم معنى قضا و حکمش چیست؟ فرمودند: «هرگاه حکم دهد، امضا کند و آن است که برگشت ناپذیر است.»

شرح:
در این روایت امام هفتم (علیه السلام) چهار مرتبه از مقدمات ایجاد و آفرینش مخلوق را بیان کرده و راوى سه تاى آن را توضیح خواسته و حضرت توضیح داده است؛ مجلسى ره فرماید: به روایت کتاب محاسن راوى پس از سؤال معنى مشیت معنى اراده را پرسید و حضرت فرمودند: «معنى اراده این است که بر آنچه خواسته بپاید و بایستد» و این جمله از قلم مصنف یا نساخ افتاده است بنابراین معنى روایت بسیار روشن است که چون بنا شود چیزى خلق گردد اولا مشیت خدا به آن تعلق میگیرد و ثانیاً آن را قطعى و مسجل می کند که در این مرتبه اراده نام دارد ثالثاً حدود اندازه آن را معین می فرماید که تقدیر نام دارد رابعاً فرمان خلقت صادر می کند که قضاء نام دارد.

حدیث شماره 2 باب اینکه چیزى در آسمان و زمین نباشد جز با هفت ویژگی کتاب توحید اصول کافی

 

موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: «چیزى نه در آسمان ها و نه در زمین باشد مگر به سبب هفت چیز؛ قضاء، قدر، اراده، مشیت، کتاب، اجل و اذن. هر که غیر این گمان کند بر خدا دروغ بسته است. یا فرمود: سخن خداى عزوجل رد کرده است.»

 

شرح:

پیداست که در این دو روایت مقدمات وجود و پیدایش هر چیزى را هفت مرتبه دانسته است اما ترتیب آنها محقق نیست زیرا که همین دو روایت در ذکر ترتیب مختلف است. شارحین دانشمند براى هر یک از این هفت مرتبه معانى مختلفى گفته اند، ولى در باب آینده مشیت و اراده و قضاء و قدر از قول امام هفتم علیه السلام توضیح داده می شود و نسبت به بقیه مرحوم مجلسى ره فرماید مقصود از اذن خدا علم او و یا امر او و یا رفع موانع است و مراد به کتاب، نوشتن در لوح هاى آسمانى و یا واجب ساختن است چنانچه خدا فرماید «کتب علیکم الصیام» یعنى روزه بر شما واجب شد و مقصود از اجل مدت معین و وقت مقدری است که نزد خود او است، مرحوم ملاصدرا گوید این مراتب هفت گانه نسبت به امور تشریعى است و در امور تکوینى هرگاه خدا چیزى را خواهد، گوید «باش، او می باشد» ولى به نظر ما ظاهر روایات عموم و شمول است.

حدیث شماره ۱ باب اینکه چیزى در آسمان و زمین نباشد جز با هفت ویژگی کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چیزى نه در آسمان و نه در زمین باشد جز با این هفت ویژگی: مشیت، اراده، قدر، قضاء، اذن، کتاب و اجل. هر که گمان کند که او می تواند یکى از اینها را نقض کند کافر است.»

حدیث شماره 16 باب بداء کتاب توحید اصول کافی

 

از امام (علیه السلام) سؤال شد که خدا چگونه داند؟ فرمودند: «خدا بداند، بخواهد، اراده کند، مقدر سازد، حکم کند و امضاء فرماید پس امضاء کند آنچه را حکم کرده و حکم کند آنچه را مقدر ساخته و مقدر کند آنچه را اراده کرده؛ بنابراین از علمش مشیت خیزد و از مشیتش اراده و از اراده اش تقدیر و از تقدیرش حکم و از حکمش امضاء، و علمش مقدم بر مشیت است، مشیت در مرتبه دوم است و اراده در مرتبه سوم و تقدیر بر حکم نزیک به امضاء واقع شود. و براى خداى تبارک و تعالى بداست نسبت به آنچه بداند هر گاه که خواهد و نسبت به آنچه براى تقدیر چیزها اراده کند؛ ولى اگر حکم مقرون به امضاء گشت دیگر بدا نیست. و علم به هر معلومى پیش از بودن اوست و مشیت نسبت به خواسته شده پیش از وجود آن است و اراده نسبت به اراده شده، پیش از برپا شدن آن است. و تقدیر این معلومات پیش از آن است که جدا شوند و بهم پیوندند در وجود مشخص و از لحاظ وقت و حکم مقرون به امضاء انجام شدنی هاى قطعى می باشند که داراى جسمند و به حواس درک شوند مانند آنچه رنگ و بو دارد و پیمانه شود و آنچه در زمین بجنبد و بخرامد که انسان و جن و پرندگان و درندگان و جز اینها باشد که به حواس درک شود. براى خداى تبارک و تعالى نسبت به آنچه وجود خارجى ندارد بدا می باشد و چون وجود خارجى قابل فهم و درک بیابد، بدا نباشد و خدا آنچه خواهد بکند، بعلم خود همه چیز را پیش از پدید آمدنشان دانسته و با مشیت خود صفات و حدود آنها را شناخته و پیش از اظهار آنها انشائشان کرده و به وسیله اراده برای آنها رنگ و صفت تعیین کرده و با تقدیر خود روزیشان را اندازه گیرى نموده و آغاز و پایان آنها را شناخته و به سبب حکمش اماکن آنها را براى مردم هویدا ساخته و به آنها رهبریشان نموده و با امضائش علل آنها را تشریح کرده و امرشان را آشکار نموده، این است تقدیر خداى عزیز دانا.

 

شرح :
علامه مجلسى علیه الرحمه فرماید: این حدیث از جمله مشکلات و متشابهات احادیث است و شاید اشاره داشته باشد به اختلاف مراتب تقدیر چیزها در الواح آسمانى یا اختلاف مراتب آماده شدن علل آنها تا وقت حصول آنها.

حدیث شماره ۱۵ باب بداء کتاب توحید اصول کافی
 

حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: «هرگز خدا پیغمبرى مبعوث نفرمود جز با حکم حرمت شراب و اقرار به بدا برای خدا.»

 

حدیث شماره ۱۴ باب بداء کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «همانا خداوند بزرگ و شکوهمند به محمد صلّی اللّه علیه و آله خبر داد آنچه را از اول دنیا تحقّق یافته و آنچه را تا پایان دنیا تحقّق خواهد یافت و نیز به آنچه از این رویدادها حتمی است، آگاهانید و جز این را استثنا کرد (که حتمی نبود و به مشیت او مربوط است).»
 

 

حدیث شماره ۱۳باب بداء کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هرگز هیچ کس پیامبر نشد تا اینکه به پنج خصلت برای خدا اقرار کرد: بدا، مشیت، سجود، بندگی، اطاعت.»
 

حدیث شماره 12 باب بداء کتاب توحید اصول کافی

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اگر مردم مى دانستند چه پاداشى در اعتقاد به بدا هست، از سخن در آن سستى نمى ورزیدند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اگر مردم مى دانستند چه پاداشى در اعتقاد به بدا هست، از سخن در آن سستى نمى ورزیدند.»

حدیث شماره 11 باب بداء کتاب توحید اصول کافی

 

منصور بن حازم گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم که آیا ممکن است امروز چیزى واقع شود که دیروز در علم خدا نبوده باشد؟ (یعنى خدا آن را نداند مگر وقتی که واقع شود) فرمودند: «نه، هر که چنین گوید خدایش رسوا کند.» عرض کردم بفرمائید مگر نه این است که آنچه واقع شده و آنچه تا روز قیامت واقع مى شود در علم خدا هست؟ فرمودند: «آری، قبل از آنکه خلق را بیافریند (همه چیز را مى دانست).»