رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۷۷ مطلب با موضوع «قرآن :: سوره بقره» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۱۱﴾

آنها گفتند هیچکس جز یهود یا نصاری هرگز داخل بهشت نخواهد شد، این آرزوی آنها است، بگو اگر راست می‏ گوئید دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید.

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۱۲﴾

 آری کسی که در برابر خداوند تسلیم شود و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترسی بر آنها است و نه غمگین خواهند شد (بنا بر این بهشت خداوند در انحصار هیچ طایفه ای نیست).

 

آیه 111 می فرماید: هر فرقه ای خود را حق می نامد و می گوید هیچ کس به بهشت وارد نخواهد شد مگر در فرقه من باشد. چنین چیزی واقعیت نداشته و این فرقه ها آرزوهای خودشان را بیان می کنند. به راحتی می توان با پرسیدن از دلایلشان متوجه این موضوع شد.

طبق آیه 38 هرکس از هدایت الهی پیروی نمود، هیچ ترسی ندارد و اندوهگین نمی شود.

طبق آیه 62 نیز تفاوتی نمی کند که شخص از چه فرقه ای باشد، هرکس به خداوند متعال و روز واپسین ایمان آورده و عمل صالح به جا آورد، پاداشش نزد پروردگار بوده و هیچ ترس و اندوهی بر او نیست.

طبق آیه 112 نیز هرکس وجهش را برای خداوند تسلیم نماید، در حالی که نیکوکار است، پاداشش نزد پروردگار بوده و هیچ ترس و اندوهی بر او نیست.

بنابراین طبق این سه آیه پیروی از هدایت الهی معادل است با ایمان به خداوند و آخرت و عمل صالح و معادل است با تسلیم خداوند شدن و نیکوکار بودن.

پیش از آیه 38، آیات در مورد هدایت بود، لذا در آیه 38 هدایت مطرح گردید. آیات پیرامون آیه 62 نیز داستان کفران هدایت الهی توسط قوم بنی اسرائیل را مطرح می کنند، لذا در آیه 62 ایمان و عمل صالح بیان شده است. در آیه 112 نیز تسلیم امر الهی بودن گفته شده است زیرا در آیات 109 و 110 امر الهی گفته شد.

نکته: طبق این آیه، اگر خداوند متعال امر به اطاعت از کسی بکند، باید با تمام وجود تسلیم امر الهی بوده و از آن شخص اطاعت کنیم.

 

پروردگارا ما و نسلمان را مسلمانان واقعی به معنای تسلیم شدگان در برابر اوامرت قرار بده.

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات 87 و 88 طرز برخورد این قوم با رسولان گذشته بیان شد، سپس در آیات 89 و 90 حسد و کبر آنان نسبت به کتاب الهی و حضرت رسول مشخص گشت، سپس آیات 91 تا 96 رفتار منافق گونه این قوم را به گونه ی غیر قابل انکار با دلایلی روشن مطرح کرد. البته حال که دشمنی آنها واضح گشت، خداوند متعال در آیات 97 تا 100، دشمنان فرستادگان الهی را کافر معرفی نموده و فسقشان را علت کفرشان دانسته است. بلافاصله خصوصیت عهدشکنی آنها در آیه 100 بیان می گردد.

نکته: این آیات داستان عهدشکنی عده ای بعد از فوت پیامبر را در ذهن تداعی می کند.

در آیات 101 تا 103 داستان عهدشکنی صاحبان کتاب نسبت به کتاب الهی مطرح می شود. در واقع به نوعی مشخص می شود که منظور از کافرین در آیات 97 تا 100 همین صاحبان کتاب است. لذا با توجه به این دلایل، خداوند متعال در آیات 104 تا 110 باطن درونی کافران اهل کتاب را مشخص می کند و همین طور به وضوح اعلام می نماید که اکثریت این گروه کافر هستند تا ابهامی برای مسلمانان نماند. زیبایی آیات در اینجاست که پروردگار عالمیان دستور به صبر و تحمل می دهد تا زمانی که امرش نازل شود. در آیه 110 نیز نحوه صبر و انتظار را مشخص می کند و می فرماید اگر برای خداوند عمل می کنید، باید این گونه عمل شود و بدانید خداوند به آنچه که انجام می دهید آگاه است.

نکته: این صبر و تحمل یادآور رفتار امیرمؤمنان بعد از فوت پیامبر و همچنین غیبت حضرت ولی عصر(عج لله تعالی فرجه الشریف) در عصر کنونی است و نزول امر الهی چه بسا همان قیام حضرت باشد. اگر این فرضیه صحیح باشد به نوعی می توان گفت که مؤمنین موظف به صبر و انتظار برای نزول امر فرج هستند و چه زیبا آیه 110 نحوه این انتظار را مشخص می نماید.

 

خدایا ما و نسلمان را از منتظران و یاران واقعی حضرت قرار بده!

بسم الله الرحمن الرحیم

وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴿۱۰۹﴾

بسیاری از اهل کتاب از روی حسد که در وجود آنها ریشه دوانده دوست می‏ داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر باز گردانند، با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است، شما آنها را عفو کنید و گذشت نمائید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد، خداوند بر هر چیزی توانا است.

وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۱۱۰﴾

و نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید (و با این دو وسیله روح و جسم اجتماع خود را نیرومند سازید و بدانید) هر کار خیری برای خود از پیش می‏ فرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت، خداوند به اعمال شما آگاه است.

 

آیه 109 در ادامه آیات قبلی خواسته قلبی قوم بنی اسرائیل را آشکار می نماید. در واقع تعداد بسیاری از اهل کتاب (کافرانِ اهل کتاب) در حالی که حق برایشان روشن گشته است، به خاطر حسدشان آرزو دارند که مسلمانان بعد از ایمان به پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، مجددا به او کافر شوند. بعد از بیان اوصاف قوم بنی اسرائیل خداوند متعال دستور به بخشش و گذشت تا زمان معین می دهد و او بر هر چیزی قادر است.

نکته ی قابل توجه در آیه 109 این است که در صورت اراده خداوند متعال قوم بنی اسرائیل نابود می شدند. اما چنین اراده ای صورت نپذیرفت. لذا این صبر مؤمنان برای رسیدن امر الهی خود حائز اهمیت است و طبق آیه 110 صبر مؤمنین به معنای منفعل و بیکار بودن نیست، بلکه به معنای برپایی نماز(خودسازی) و پرداخت زکات(جامعه سازی) است و این اعمال نیک باید برای رضای الهی صورت گیرد. در حقیقت هدف لقای الهی است نه جنگ میان اقوام. بنابراین انتظار اماده سازی خود و جامعه است نه بیکاری و انفعال.

 

چقدر برای دوران ظهور خودمون رو آماده کرده ایم!!

اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۱۰۶﴾

هیچ حکمی ‏را نسخ نمی کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر نمی ‏اندازیم، مگر اینکه بهتر از آن، یا همانند آن را، جانشین آن می سازیم آیا نمی ‏دانی که خداوند بر هر چیز قادر است؟

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ ﴿۱۰۷﴾

آیا نمی‏ دانی که حکومت آسمانها و زمین از آن خدا است؟ (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلی در احکام خود طبق مصالح بدهد) و جز خدا سرپرست و یاوری برای شما نیست (و او است که مصلحت شما را می‏ داند و تعیین می ‏کند).

أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ ﴿۱۰۸﴾

آیا می‏ خواهید از پیامبر خود همان تقاضاهای (نامعقول) بکنید، که پیش از این از موسی کردند (و با این بهانه جوئیها سر از ایمان باز زنید) کسی که کفر را با ایمان مبادله کند (و آن را بجای ایمان بپذیرد) از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.

 

آیه 106 در واقع به گونه ای خطاب به قوم بنی اسرائیل و اهل کتاب بیان می دارد که هر چه قدر به کتب الهی توجه نکرده و دستورات خداوند متعال را در آنها (تورات و انجیل) تحریف نمایید، هیچ سودی برایتان ندارد زیرا خداوند متعال به قدرت لایزال خویش بهتر از آن را جایگزین خواهد نمود (علت تحریف کتب قبلی به نظرم می تونه این باشه که علما آن قوم ها جهت پیچوندن برخی از دستورات خداوند با تحریف در کتاب آسمانیشون قصد داشتن تا آنچه را که باب میلشون نیست را حذف نمایند)در آیه 107 پروردگار عالمیان قدرت لایزال خویش را مجدداً به مسلمین و اهل کتاب یاد آوری می نماید. در حقیقت ابتدا ذاتِ کافرانِ اهل کتاب رو شده، سپس اعجاز قرآن و عدم تحریف آن مطرح می شود و این موضوع توسط قدرت الهی تضمین گردیده است. در همین راستا آیه 107 بیان می دارد ملکوت آسمان ها و زمین برای خداوند است و هیچ سرپرست و یاوری به غیر از خداوند برای شما نیست. بنابراین آنچه را قوم موسی از او خواستند شما از پیامبرتان درخواست نکنید و کفر را جایگزین ایمانتان نگردانید که به بد راهی گمراه می شوید. در واقع این آیه کفر قوم حضرت موسی را به روشنی بیان می دارد.

 

خدایا توفیق عمل بی چون و چرا به احکام و دستورات را نصیب ما بگردان!

بسم الله الرحمن الرحیم


خداوند متعال در آیات 40 إلی 42 سه دستور به قوم بنی اسرائیل می دهد.
1. ای بنی اسرائیل نعمت هایی را که به شما دادم، یاد کنید.
2. به عهد من وفا نمایید، تا به عهد شما وفا کنم.
3. بدانچه نازل کرده ‏ام که مؤید همان چیزى است که با شماست ایمان آورید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهایى ناچیز نفروشید.
پروردگار عالمیان در آیات 49 تا 79 نعمت هایی را که به این قوم در گذشته و حال عطا نموده است، بیان فرمود. آیات 80 إلی 86 عهدهای میان خداوند و بنی اسرائیل را بیان کردند. این آیات در واقع پاسخی بود به دستور دوم. در ادامه آیات 87 إلی 103 به نوعی دستور سوم را توضیح می دهند. ما در این آیات در می یابیم که این قوم به هیچ یک از این دستورات عمل نکرده و نمی کنند.
به طور کلی در آیات 40 إلی 103 شناخت کاملی از این قوم ارائه می گردد. از شناخت حاصل شده می توان به شاخص های زیر اشاره نمود:
1. به این قوم هر مقدار خوبی شود، آنها قدر ندانسته و بی چشم و رو هستند.
2.  این قوم هرگز به عهد خود وفا نمی کنند و به هیچ عنوان نباید به آنها اعتماد نمود.
3. اینها آگاهانه و تعمداً حق را کتمان نموده و سعی می کنند آن را ضایع نمایند.
4. محبت اینها به دنیا بسیار زیاد است.
5. گوساله پرستی را به قلب هایشان نوشانده اند(به عبارتی با تمام وجود فساد و خونریزی را دوست دارند).
6. اینها از هیچ خیانتی نسبت به فرستادگان الهی دریغ ندارند.
7. اینها آیات الهی را وسیله ای برای به دست آوردن دنیای خود قرار می دهند(چنانچه آیه ای بر خلاف امیال شخصیشان باشد، آن را تغییر می دهند).
و ...
حال سؤالی که مطرح می گردد این است که با چنین قومی چگونه باید برخورد نمود؟
خداوند متعال برای اولین بار در آیه ی 104 پس از آیه ی 39 مسلمانان را خطاب قرار داده و از این آیه تا آیه ی 123 طرز برخورد با این قوم و نحوه ی آشکار نمودن نفاق آنان را آموزش می دهد.

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۰۴﴾

ای افراد با ایمان (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‏ کنید) نگوئید «راعنا» بلکه بگوئید «انظرنا» (زیرا کلمه اول هم به معنی ما را مهلت بده و هم به معنی «ما را تحمیق کن» می‏ باشد و دستاویزی برای دشمنان است) و آنچه به شما دستور داده می‏ شود بشنوید و برای کافران (و استهزاء کنندگان) عذاب دردناکی است.

مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۱۰۵﴾

نه کسانى که از اهل کتاب کافر شده‏ اند و نه مشرکان [هیچ کدام] خوش ندارند که از سوى پروردگارتان خیرى بر شما نازل گردد، حال آنکه خداوند هر کس را بخواهد مشمول رحمت خویش مى ‏گرداند، و خداوند داراى بخشش بیکران است‏.

 

امروزه واژه هایی مانند شست و شوی مغزی، مخ زدن، خر کردن و ... وجود دارد که شخص به محض رفتن به سمت مسائل دینی با حجمی از این واژه ها چه در ذهن خودش و چه در جمع دوستان و آشنایان مواجه می شود و این قبیل تفکرات مانع از ایجاد انگیزه ای قوی برای حرکت در مسیر الهی در وی می گردد. در حقیقت کسانی که فکر و عقل خود را ضعیف می پندارند، دچار چنین مشکلاتی گشته و اگر شخص برای عقل و شعور خود آن قدر ارزش قائل شود که بتواند درست و غلط را از یکدیگر تشخیص دهد، دیگر نباید از این واژه ها بترسد. در آیه 104 پروردگار عالمیان به مؤمنین دستور می دهد که این ارزش را برای خود قائل شده و فکر و اندیشه خود را سبک نشمارند و به پیامبر نگویند "مراعات ما را بکن" ، بگویند "در حال ما نظر کن"، مشکلات ما را برطرف نما. تفاوت دو واژه در این است که مثلاً شخص بگوید مرا خر کن و یا بگوید مرا متوجه حقیقت کن. دلیل این کار در آیه 105 به روشنی مشخص می گردد. در واقع کافران اهل کتاب و مشرکان دوست نداشتند انسان ها به دست پیامبر بزرگوار اسلام هدایت شوند، لذا از این عمل نیز کمال سوءِ استفاده تبلیغاتی را برده و مؤمنان را انسان های احمق جلوه می دادند، کما اینکه این مشکل امروزه در جامعه ما نیز رواج داشته و مؤمنین انسان های روشنفکر قلمداد نمی شوند بلکه آنها را انسان های متحجر می نامند.

جالب اینجاست که قرآن کریم کاملاً عکس این موضوع را بیان نموده و هدایت را فضل الهی بر بندگان شایسته خداوند می داند و بیان فرموده که کافران اهل کتاب و مشرکان اصلاً چنین چیزی را دوست ندارند.

نکته: با توجه به آیات قبلی و بعدی مشخص می شود که منظور از رحمت الهی در آیه 105، همان قرآن کریم است. زیرا در آیات 101 تا 103 صحبت از اطاعت از کتب غیر الهی بود و در آیه بعدی نیز صحبت از نسخ و عدم نسخ آیات است.

نکته: این بار رحمت الهی به اهل کتاب نرسیده و این موضوع سبب فزونی کفر آنان گردیده است.

 

پروردگارا به حق این آیاتت خودت به ما ادب در سخن گفتن و همچنین فهم و درک مسائل دینی را به ما عنایت بفرما!

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات 101 تا 102 داستان گروهی را بیان می نماید که کتاب خدا را با اینکه می دانستند از جانب اوست پشت سر انداخته و در عوض به آنچه که شیاطین برای آنها می خواندند، عمل می نمودند، در حالی که این شیاطین کافر بوده و به مردم سحر می آموختند. همین طور از آنچه که بر دو ملک هاروت و ماروت نازل شد، تبعیت می کردند، در حالی که این دو ملک خود به تک تک آنها می گفتند که ما فتنه هستیم، پس کفر نورزید. اما گوش ندادند و از آموزش ان دو ملک در راستای به هم زدن روابط بین زن و شوهر استفاده می کردند.

این گروه با این علم ها به هیچ کس نمی توانند ضرری برسانند مگر با اذن خداوند. جالب اینجاست که این علم ها هیچ سودی برای آنها نداشته و تنها ضرر است. اینها اگر ایمان می آوردند و تقوا پیشه می نمودند، نزد خداوند بهتر از این علم ها را می یافتند.

داستان این گروه بسیار جالب است، زیرا آگاهانه به کتاب خدا توجه نکرده و آگاهانه از شیاطین و هاروت و ماروت تبعیت می کنند. این موضوع نشانه آشکار مرض قلبی آنان است، از این رو بسیار بد خود را می فروشند(این نکته یاد آور آیه 16 در مورد منافقین است).

 

نکته: عبارت «آنچه نزد شماست(مُصَدِّقٌ ...)» در آیات 41، 89، 91 و 101 تکرار شده است. در آیه 41 به قوم بنی اسرائیل دستور داده شد که به کتاب الهی ایمان آورند و آیات بعدی داستان عدم ایمان این قوم را بیان می نماید.

نکته: شیاطین به سبب سحری که به مردم آموزش می دادند، منشإِ فساد بوده و کفر می ورزیدند.

نکته: جدایی انداختن بین زن و شوهر از مصادیق کفر ورزیدن است.

نکته: اگر از این علم ها استفاده کنند، کفر ورزیده اند و اگر استفاده نکنند، عمرشان را تلف کرده اند، لذا در صورت یادگیری آن تنها ضرر کرده اند.

 

+ان شاءالله که هیچ گاه از روی آگاهی و علم به سمت گمراهی و عملِ مخالف با دستور خدا نرویم.

بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب گفتم در آیات ابتدایی سوره بقره داریم دشمن شناسی میخونیم. از دید دیگری هم باید به آیات نگاه کنیم و اینکه خدا داره اول به ما میگه ای مسلمونا، امت های قبلی همچین بازی هایی دراوردند و اینگونه گول شیطان رو خوردند!

ببین!

تو دیگه مثه اونا نشی! راه نفوذت رو ببند. و بعد در ادامه آیات و در جزء دوم راه و رسمی که ما رو به درجه منعمین و متقین میرسونه رو بیان میکنه.

حرف رو کوتاه میکنم و در این پست این سه آیه شریفه سوره مبارکه بقره رو  باهم تلاوت می کنیم و ان شاءاله در پست بعدی در مورد این آیات صحبتی خواهیم کرد.

وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۱﴾

 چون پیامبرى از سوى خداوند به نزد ایشان آمد که گواهى‏ دهنده بر [حقانیت‏] کتابشان بود، گروهى از اهل کتاب، کتاب الهى را به پشت سر افکندند،گوئی اصلا از آن خبر ندارند.

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾

(یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می ‏خواندند پیروی می‏کردند، سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و کافر نشد، ولکن شیاطین کفر ورزید و به مردم تعلیم سحر دادند (و نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت» نازل شد پیروی کردند، (آنها طریق سحر کردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد می ‏دادند) و به هیچ کس چیزی یاد نمی‏دادند مگر اینکه قبلا به او می‏گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم، کافر نشوید (و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را می‏ آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائی بیفکنند (نه اینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند) ولی هیچگاه بدون فرمان خدا نمی‏ توانند به انسانی ضرر برسانند، آنها قسمتهائی را فرا می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت، و مسلما می‏ دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد بهره ای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن می‏ فروختند اگر علم و دانشی می‏ داشتند!

وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَیْرٌ لَّوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۳﴾

و اگر آنها ایمان می ‏آوردند و پرهیزکاری پیشه می‏کردند پاداشی که نزد خداوند بود برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند.

 

رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا (طه-114)

پروردگارا علم مرا افزون کن!

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ان شاءالله قصد دارم ادامه مطالب قرانی گذشته رو بنویسم اینجا اما یه مرور کوچک میکنیم.

در ابتدا عرض کردم که با توجه به ایه اخر سوره مبارکه حمد چکار باید کنیم تا جز اون دسته منعمین قرار بگیریم. بعد گفتیم خداوند در سوره بقره این سه دسته منعمین و مغضوبین و ضالین رو مفصل توضیح داده و میخواهیم بخونیم تا یاد بگیریم باید چکار کنیم.

در ابتدا خداوند با بیان خصوصیات مغضوبین و ضالین و با بیان سرنوشت قوم بنی اسرائیل به عنوان یک مثال واضح و شفاف از سرنوشت امتی که به ضلالت رفته اند، سعی بر آن دارد تا ما با خصوصیات این دو دسته آشنا بشویم و در ادامه خواهیم خواند که این افراد (و یا هرکس همچونآنان رفتار می نماید) دشمن اسلام است.

به عبارتی علاوه بر دریافت خصوصیات این دو دسته ما در جزء اول قرآن کریم یک دوره کامل دشمن شناسی رو در قالب داستان بنی اسرائیل زیر نظر مستقیم پروردگار جهانیان آموزش می بینیم.

 

دوستانی که مایلند برای ادامه بحث آمادگی ذهنی داشته باشند که ان شاءالله از فردا شب شروع خواهیم کرد، پستهای گذشته که در زیر لینک آنها گذاشته شده است را مطالعه نمایند. 

چون جبرئیل قرآن را نازل میکند، ایمان نمی آوریم!!!

از بس که لجبازند!

بسم الله الرحمن الرحیم

توضیحات مربوط به آیات پست قبل را در اینجا با هم می خوانیم.

در ادامه آیه 90 که خداوند متعال فرموده بود به هرکس از بندگانش که بخواهد از فضلش نازل می نماید، این آیه صریحاً مشخص می کند که پروردگار عالمیان اراده نموده است که فضلش را به پیامبر مکرم اسلام نازل نماید و حضرت جبرئیل در این میان تنها مأمور است. لذا دشمنی با ملائکه الهی و رسولانش هم ارز دشمنی با خداوند است و هرکس مرتکب چنین گناهی شود، مستوجب غضب الهی گردیده است و جزءِ کافران محسوب خواهد شد.

بنابراین کسانی که به آیات الهی ایمان نمی آورند یا از روی جهل است و یا به خاطر عناد و سرکشی. لذا چنانچه قبلاً نیز در آیات 26 و 27 مطرح شد گروه اول ضالین یا فاسقین اند و گروه دوم مغضوبین هستند که ذر آیات قبل فسقشان اثبات شده است به همین خاطر آیه 99، کافران به آیات الهی را فاسقان نامید. همان طور که در آیه 27 بیان شده بود یکی از خصوصیات بارز فاسقین شکستن عهد بعد از محکم کردن آن است، از این رو بلافاصله در آیه 100 خداوند متعال این خصوصیت را ذکر نموده است. از آنجا که مغضوبین دیگر ایمان نیاورده و ضالین نیز آینده نامشخصی دارند، می توان نتیجه گرفت که اکثریت این قوم ایمان نمی آورد.

 

خدایا به فضل و رحمت خودت، همه مسلمانان و به ویژه ما را از سرکشی و لجاجت در برابر اوامر خودت و فرستادگان و اولیائت به دور بدار!

بسم الله الرحمن الرحیم

رسول

توضیحات آیات ان شاءالله در پست بعدی گفته خواهد شد.

قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿۹۷﴾

(آنها می‏ گویند چون فرشته ای که وحی بر تو نازل می‏ کند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم به تو ایمان نمی ‏آوریم) بگو کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، قرآنی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می ‏کند و هدایت و بشارت برای مؤ منان است.

مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ﴿۹۸﴾

 کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است.

وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿۹۹﴾

و همانا بر تو آیاتى روشن فرو فرستادیم و جز فاسقان [کسى] آنها را انکار نمى‏ کند.

أَوَکُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۰﴾ 

و مگر نه این بود که [یهود] هر گاه پیمانى بستند گروهى از آنان آن را شکستند، آرى بیشتر آنان ایمان ندارند.

 

+ با توجه به شرایطی که برام پیش اومده، متاسفانه فعلا دیگه نمیتونم بیام وبلاگ هاتون تا اوضاع پایان نامه ام سرو سامان بگیره!

برا همه دعا کنید، برا منم دعا کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

مسخره کنندگان

قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۹۴﴾

 بگو اگر (آنچنانکه مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‏ گوئید.

وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمینَ ﴿۹۵﴾

 و به خاطر کارهایى که کرده‏ اند هرگز آن را آرزو نخواهند کرد، و خداوند به (احوال‏) ستمگران داناست‏.

وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿۹۶﴾

آنها را حریص ترین مردم حتی حریص تر از مشرکان بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند در حالی که این عمر طولانی او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است.

نتیجه ایمان و عمل صالح رستگاری است اما این قوم بدون داشتن هیچ یک از اینها ادعای رستگاری دارد. لذا خداوند متعال آنها را به سخره گرفته و صفات جاهلانه و باطن کثیف این قوم را به نمایش می گذارد.

هرکس با این دلایل واضح و آشکار، با کمترین اندیشه ایمان خواهد آورد اما چنان چه مطرح شد اینها به خاطر قلب مریضشان هرگز متوجه حقیقت نمی شوند. اگر هزار سال هم عمر کنند، هیچ تفاوتی در روش زندگیشان صورت نخواهد گرفت و اشتباهات خود را تکرار خواهند نمود. این قوم چقدر بدبخت و دورافتاده از رحمت الهی اند در صورتی که به ظاهر صاحبان دنیا و خوشبختند.

 

خدایا اگر قرار باشه یه روزی من مایه دار بشم اما کنارش مثه این بنی اسرائیلها بهم یه قلب مریض بدی و به حال خودم رهام کنی، صد ملیون سال نوری غلط بکنم همچین ثروتی رو بخام، حاضرم کارتن خواب باشم که قلبم نسبت به اوامر تو و فرستادگان و اولیائت مریض نباشه ان شاءالله!

 

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿۸-آل عمران﴾

(راسخان در علم، می‏ گویند:) پروردگارا! دل هایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده ‏ای!

بسم الله الرحمن الرحیم

طرز برخورد

ایمان و عمل صالح عامل رشد انسان است و با این دوبال ان شاءالله می توان از عذاب خدا در امان بود. پس بنی اسرائیلیان که در آیه 80 ادعا کردند "هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید" پس باید اقلا این دو ویژگی را داشته باشند. در آیات 90 تا 96سه حالت عدم ایمان، عمل فاسد و ترکیب این دو که نشان دهنده کذب این ادعا بنی اسرائیل هست را با هم بررسی خواهیم کرد. در ضمن در آیات شریفه 11-15 سوره مبارکه بقره نیز همین سه حالت مختلف برای منافقین مطرح شده است.

 

سفیهان پرادعا

این قوم در پاسخ دعوت پیامبر، حسد خود را به نوعی به نمایش گذاشته و می گویند به آنچه بر ما نازل شود ایمان آورده و غیر آن را انکار می کنیم در حالی که قرآن تصدیق کننده آن چیزی است که همراه آنان است. به آن چیزی که همراهشان است ایمان ندارند، زیرا اگر ایمان داشتند به قرآن نیز ایمان می آوردند لذا قرآن نفرموده به آن چیزی که ایمان دارید، گفته به آن چیزی که همراهتان است. در ادامه این عدم ایمان را ،خداوند متعال به زیبایی نشان می دهد و می فرماید اگر به انبیای قبلی ایمان داشتید پس چرا آنها را کشتید؟

نکته: عبارت « مُصَدِّق(ًا-ٌ) لِّمَا مَعَ(هُ-کُ)مْ » در آیات41، 89 و 91 تکرار شده است.

در پاسخ به اینکه می گویند به آنچه بر ما نازل می شود، ایمان می آوریم، خداوند متعال داستان حضرت موسی را مجدداً بیان نموده و می فرماید پس از حضرت موسی که با دلایل روشن نزد شما آمد، گوساله را گرفتید. در حالی که کوه طور را بالای سرتان گرفته و از شما پیمان گرفتیم که آنچه به شما داده شده محکم بگیرید و گوش کنید، گفتید گوش کردیم اما عصیان نمودید، زیرا گوساله پرستی در قلبهایتان جاری شده بود. در انتها نیز خداوند متعال ایمان زشتشان به گوساله را به رخشان می کشد.

نکته: در آیه 63 نیز بالای سر بردن کوه طور به عنوان هشتمین نعمت قوم بنی اسرائیل یادآوری شد. در آن آیه مقصود کوه بود اما در این آیه مقصود کتاب است.

این آیات اشاره به عدم وفای به عهد قوم بنی اسرائیل و عصیان این قوم می کند. البته در این آیات به ایمان این قوم نیز اشاره شده است و این قوم به خاطر آنچه که ایمانشان به آنها دستور می دهد به سخره گرفته شده اند. همین طور این آیات قلب مریض قوم بنی اسرائیل را به روشنی مطرح می کند.

 

خوبه گاهی یه کم فکر کنیم ببینیم واقعا به ان چیزی که عمل میکنیم و بهش اعتقاد داریم، همون چیزی هست که خدا و پیامبر از ما خواستند یا اون چیزی هست که شیطان و نفس مون ازمون میخواند؟!!

 

رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا (طه-114)

پروردگارا علم مرا افزون کن!

بسم الله الرحمن الرحیم

برا جلوگیری از طولای شدن پست، توضیحات مربوطه را ان شاءالله در پست بعدی خواهیم گذاشت.

در ضمن به آیات و ترجمه اش خوب دل بدید؛ اصلا داغونم کرد این آیات از بس جالب بود!

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَیَکْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِیَاءَ اللّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿۹۱﴾

و هنگامی که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده است ایمان بیاورید، می‏ گویند ما به چیزی ایمان می ‏آوریم که بر خود ما نازل شده، و به غیر آن کافر می ‏شوند، در حالی که (آن کتاب) حق است و آیاتی را که بر آنها نازل شده (را نیز) تصدیق می‏ کند بگو اگر راست می‏ گوئید و به آیاتی که بر خودتان نازل شده ایمان دارید پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل می ‏رسانید؟

وَلَقَدْ جَاءکُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ﴿۹۲﴾

(و نیز) موسی آن همه معجزات را برای شما آورد (چرا شما) بعد از آن گوساله را انتخاب کردید و با این کار ستم نمودید؟

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ ﴿۹۳﴾

و یاد کنید که از شما پیمان گرفتیم و (کوه‏) طور را برفراز شما برافراشتیم (و گفتیم‏) آنچه به شما داده ‏ایم، به جد و جهد بگیرید و گوش شنوا داشته باشید، گفتند شنیدیم و (در دل گفتند) سرپیچیدیم (و نشنیده گرفتیم‏) و بر اثر کفرشان مهر گوساله در دلشان سرشته شد، بگو چه فرمان بدی ایمان شما به شما می‏ دهد اگر ایمان دارید!

خدایا هیچ وقت چنین نوع ایمان هایی رو به ما نده، به عبارتی ما را به حال خودمون و روزگار سیاه و ایمان ضعیف و نداشتمون رها نکن ان شاءالله!

بسم الله الرحمن الرحیم

2. کتاب

وَلَمَّا جَاءهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۸۹﴾

و هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‏ هائی بود که با خود داشتند (همخوان با کتابشان بود) و پیش از این جریان، به خود نوید فتح می ‏دادند (که با کمک او) بر دشمنان پیروز گردند، با این همه هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد!

بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿۹۰﴾

ولی آنها در مقابلِ بد بهائی، خود را فروختند که بنارَوا به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند و معترض بودند چرا خداوند به فضلِ خویش بر هر کس از بندگان خود بخواهد آیات خود را نازل می ‏کند، لذا خشم خداوند یکی پس از دیگری آنها را فرو گرفت و برای کافران مجازاتی خوار کننده است.

آیات 87 و 88 رفتار قوم بنی اسرائیل با پیامبرانی که بعد از حضرت موسی در میانشان آمده اند را بیان نموده و بخاطر اعمالشان آنها را لعن می کند. آیه 89 رفتار این قوم را با کتاب الهی بیان کرده و می گوید که خلاف آنچه که در آیه 41 به آنها دستور داده شده عمل می کنند لذا ذات اقدس الهی مجدداً آنها را مورد لعن قرار می دهد. به بد چیزی خود را فروختند. به کتابی که خداوند متعال نازل نموده است، کفر ورزیده و به کسی که خداوند متعال از فضلش به او عنایت کرده، حسد ورزیدند، لذا به غضبی بر غضب دیگر دچار گشتند. این قوم چقدر بدبخت و دور افتاده از رحمت الهی اند.

در واقع این آیات یادآور سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث ثقلین است و همین طور می توان به جایگاه کسانی که به مقابله با عترت ایشان برخواستند پی برد. در آیه 90 خداوند متعال مجدداً به این دو موضوع اشاره نموده و می فرماید به هرکس از بندگانش که بخواهد از فضلش نازل می نماید و هرکس بخواهد با این امر مخالفت نماید دچار عذابی خوارکننده خواهد شد. داستان قوم بنی اسرائیل شباهت عجیبی به داستان مسلمانان بعد از شهادت پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد.

نکته: عامل مخالفت این قوم با پیامبر گرامی اسلام «بغی» است. در واقع اینها پیامبر و آنچه آورده است را به خوبی شناختند اما بغیشان به آنها اجازه نداد تا ایمان آورده و به مشیت الهی رضایت دهند. این داستان بسیار شبیه داستان عدم رضایت عده ای به ولایت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) است.

 

+ بَغْی‌، تعبیری‌ قرآنی‌ به‌ معنای‌ تجاوزگری‌ که‌ زمینه‌ساز اصطلاحی‌ فقهی‌ به‌ معنای سرکشیگروهی‌ از مسلمانان در برابر امام مشروع بوده‌ است‌. (برگرفته از ویکی فقه و پرسمان)

 

ان شاءالله ما از تابعین واقعی قرآن و پیامبر و ائمه علیهم السلام باشیم و به بهانه های بیخود و دنیوی با دستورات ایشان مخالفت نکنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب و رسول

1. رسول

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ ﴿۸۷﴾

ما به موسی کتاب (تورات) دادیم، و بعد از او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسی بن مریم دلائل روشن بخشیدیم، و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم، آیا هر زمان پیامبری بر خلاف هوای نفس شما آمد در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خود داری نمودید و به این قناعت نکردید بلکه) عده ‏ای را تکذیب نموده و جمعی را به قتل رساندید؟!

وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾

(و آنها از روی استهزاء) گفتند دلهای ما در غلاف است (و ما از گفته تو چیزی نمی‏فهمیم!) (آری همینطور است) خداوند آنها را بخاطر کفرشان از رحمت خود دور ساخته (بهمین دلیل چیزی درک نمی‏کنند) و کمتر ایمان می‏آورند.

آیه 87 سیره قوم بنی اسرائیل را در طول تاریخ بیان می نماید. در واقع این رفتار مخصوص یک برهه از زمان یا یک عده یا نسل از آنها نیست. لذا شنیدن این که آنها بگویند دل های ما در غلاف است و یا خداوند متعال آنها را لعنت کرده باشد جای تعجبی ندارد.

نکته: استکبار بنی اسرائیل در آیه 87 مشابه استکبار شیطان در آیه 34 است. استکبار شیطان سبب کفر او شد، استکبار این قوم نیز در آیه 88 عامل کفر این قوم و در غلاف رفتن قلب هایشان و دچار لعنت خدا شدن، گردیده است. آیه 88 را می توان با آیه 7 نیز مقایسه نمود و متوجه شد که چرا پروردگار عالمیان می فرماید بر قلب های کافران مهر زده شده است.

خدایا من هم وضعم از بنی اسرائیل بهتر نیست، بحق پیامبرانت؛ اهدنا الصراط المستقیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیه 40 خداوند متعال خطاب به قوم بنی اسرائیل فرمود: نعمت هایی که به شما ارزانی داشتم را یاد کرده و به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا نمایم.

در ادامه آیات 47 تا 79 نعمت هایی را که در گذشته و حال به قوم بنی اسرائیل عرضه شد را خواندیم و دانستیم که چگونه این قوم کفران نعمت نمودند.

در آیات 80 تا 86، پروردگار عالمیان در راستای دستور داده شده در آیه 40، عهدهای بین خود و بنی اسرائیل را می فرماید.

این عهدها را در پست های اخیر با یکدیگر مرور کردیم. در این میان شایسته است به نکاتی توجه شود.

1- در آیات 2 تا 5 این سوره مبارکه خصوصیات متقین ذکر گردید. یکی از این خصوصیات ایمان به کتب آسمانی بود. طبیعتاً تورات نیز یکی از این کتب است و یقیناً عهدهای خداوند و بنی اسرائیل در تورات بدون تحریف ذکر گردیده است. به عبارت دیگر به واسطه ایمان متقین به تمامی کتب آسمانی، عهدهای خداوند و بنی اسرائیل به او نیز واجب می گردد. لذا بر تمامی موحدین لازم است که برای رسیدن به رستگاری به این عهدها وفا نمایند.(تنها متقین رستگارند(آیه 5))

2- در آیه 80، بنی اسرائیل ادعا می کنند که آنها را آتش لمس نخواهد نمود مگر ایامی اندک(این ادعا بسیار شبیه ادعای شیعیان بدون عمل است). خداوند در پاسخ این ادعا دو دلیل مطرح می کند که بر همگان حجت است و غیر قابل انکار.

الف) خطای هرکسی او را احاطه خواهد نمود. به عبارت دیگر مسلمان، شیعه، مسیحی یا یهودی تفاوتی ندارد. هرکس خطایی انجام دهد، آن خطا به صورت عینی در وجود او تأثیر گذاشته و موجبات عذاب او را فراهم می نماید.(آیه 81)

ب) شرط رستگاری، ایمان و عمل صالح است. به عبارت دیگر هیچ کس بدون عمل صالح نمی تواند ادعایی داشته باشد.(آیه 82)

در میان عهدهای بنی اسرائیل هیچ چیز عجیب و غریب یا دور از ذهنی وجود ندارد. به عبارت دیگر بنا نیست برای رسیدن به رستگاری رازی وجود داشته باشد و تنها عده ای معدود بدانند و یا خداوند متعال عهدی فوق توان این قوم از آنها نگرفته است. این عهدها شاید برای بسیاری از ماها پیش پا افتاده ترین اعمال است که به آنها توجهی نداریم. (مانند احترام به والدین و یا با ادب صحبت کردن(آیه 83)) در حالی که اینها به عنوان شروط رستگاری قوم بنی اسرائیل مطرح شده است.

ان شاءالله با عمل به این دستورات ما نیز جز رستگاران قرار گیریم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در بخش عهد بنی اسرائیل با خداوند بودیم و آیات مربوط به آن رو دیروز خوندیم. طبق آیات پست قبلی عهدهایی که قوم بنی اسرائیل با خداوند متعال بسته اند به صورت زیر است:

عبادت تنها خداوند

نیکی به والدین، خویشاوندان، یتیمان و مسکینان

به نیکی برای مردم صحبت کردن

به پا داشتن نماز

پرداخت زکات

خون یکدیگر را نریختن

اخراج نکردن یکدیگر از محل زندگی

همان طور که در آیات مطرح شده عده کمی از آنها به عهد خود وفا نموده اند، بنابراین ادعای آنها مبنی بر لمس نشدن توسط آتش جهنم مگر مدت کم، ادعایی پوچ و بی اساس است.

لازم به ذکر است عهد اول و عهد های 6 و 7، دستور سوم خداوند به سران بنی اسرائیل که در آیه 43 مطرح شد را پوشش می دهد. خاطر نشان می شود که طبق آیه 23 نمونه عبد، پیامبر مکرم اسلام معرفی شده است و آنها در این زمان اگر بخواهند خداوند متعال را عبادت نمایند باید مانند پیامبر عمل کنند، چنان چه در آیه 43 به آنها دستور داده شد که همراه رکوع کنندگان رکوع کنند. از آن جا که نماز یهودیان رکوع ندارد و نماز مسلمانان دارای رکوع است، منظور نماز خواندن مانند مسلمانان است. به همین سبب عهد اول، این دستور را پوشش می دهد.

تذکر: همان گونه که در مقدمه این بخش بیان شد، عهد های قوم بنی اسرائیل بر ما نیز لازم است.

با توجه به عهد دوم و سوم اطرافیان هر فرد به پنج دسته تقسیم شده اند و نحوه رفتار با آنها بیان شده است. احسان به والدین به طور مجزا مطرح شده، سپس به ترتیب: نیکی به نزدیکان، یتیمان و مسکینان تکلیف شده است. در عهد سوم رعایت ادب و بیان سخنان نیک برای مردم دستور داده شده است. لازم به توجه است که منظور از نیکی تنها کمک اقتصادی نیست و شامل همه جوانب می شود.

کسانی که به قسمتی از دین ایمان آورده و قسمتی را نادیده می گیرند، در واقع هدفشان سوءِ استفاده از دین برای رسیدن به دنیاست. خداوند متعال نتیجه این عمل را به روشنی در آیه 85 مطرح می نماید. نتیجه این عمل خواری در حیات دنیا و عذاب شدید در آخرت است. هرکس اندکی عقل داشته باشد از این عمل دوری خواهد نمود، با توجه به این امر که خداوند متعال از عمل او غافل نیست. لازم به ذکر است که فروش حیات دنیا به آخرت از خصوصیات منافقین است و چنان چه در خصوصیات مربوط به منافقین مطرح شد، آنها متوجه هیچ گونه حقی نمی شوند، لذا آیه 86 تخفیف عذاب را از آنها منتفی می داند.

ان شاءالله از عاملانِ به همه دستورات قرآن کریم باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

عهد بنی اسرائیل با خداوند

چون آیات و توضیحات مربوط به این بحش طولانی بود، برا همین آیات رو در این پست و توضیحات مربوط بهش رو در پست بعدی ان شاءالله می گذارم.

توجه: در نظر داشته باشید این آیات خطابش تنها به بنی اسرائیل نیست، بلکه مخاطب اصلی ما مسلمانانیم.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿۸۳﴾

و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید، و به مردم نیک بگوئید، نماز را بر پا دارید و زکات بدهید سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما جز عده کمی سرپیچی کردید (و از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۸۴﴾

و هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر نریزید، و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، و شما اقرار کردید (و بر این پیمان) گواه بودید.

ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۸۵﴾

اما این شما هستید که یکدیگر را به قتل می ‏رسانید، و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می‏ کنید و در این گناه و تجاوز به یکدیگر کمک می‏ کنید (و اینها همه نقض ‍ پیمانی است که با خدا بسته‏ اید) و چون کسانى از شما اسیر مى ‏شوند آنان را [بر وفق حکم تورات‏] باز مى ‏خرید، حال آنکه راندن [و کشتن‏] آنان بر شما حرام است آیا به بخشى از کتاب [در باب بازخرید اسیران‏] ایمان مى ‏آورید، و به بخشى دیگر [در باب تحریم کشتار] ایمان نمى ‏آورید؟! برای کسی که‏این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوائی در این جهان، و باز گشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز، چیز دیگری نخواهد بود، و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ ﴿۸۶﴾

اینها همان کسانند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته ‏اند لذا در مجازات آنها تخفیف داده نمی ‏شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیه شریفه 3 سوره مبارکه بقره یکی از ویژگی های متقین اقامه نماز (برپاداشتن نماز) بود. در آیه شریفه 177 همین سوره مبارکه یکی از اعمالی که باید انجام داد تا جزء متقین قرار گرفت باز برپایی نماز است. داستان پیشوا و ولی نعمتمون امام رضا علیه السلام نمی دونم شنیدین یا خیر؟

«در مناظره ای که عمران صابی در باب توحید با امام رضا (علیه السلام) داشت، هنگام نماز شد، ایشان فرمود «الصَّلَاةُ قَدْ حَضَرَتْ»؛ وقت نماز شده است. عمران گفت: مولاى من، سؤال مرا قطع نکن، دلم نرم شده است (داره رئیس یه فرقه ای مسلمان میشه از صحبتای امام!)، فرمودند: نماز می گذاریم و باز مى گردیم. ایشان پس از ادای نماز به مناظره ادامه دادند.»

این چنین حرکاتی یعنی برپاداشتن نماز!

پس برپایی نماز هم ویژگی است و هم عمل؛ برپایی نماز یعنی چی؟ از دید من با توجه به این داستان امام رضا علیه السلام یعنی اینکه صدا اذان میاد و تو یه جمعی هستی بلند شی بری نماز رو بخونی!

سوال: ما در همین نماز در هنگام قرائت سوره حمد به خداوند می‌گوییم تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌خواهیم. اما از طرفی خود خداوند در آیات شریفه 45 و 153 سوره مبارکه بقره می فرمایند:

" اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ  "

مگه در سوره حمد نمی خونیم تنها از خودت یاری میجوئیم، چرا خداوند در این آیات سوره بقره میفرمایند از صبر و نماز یاری بجوئید!!

یعنی چی؟

در این دستور چند نکته وجود دارد:

1. یاری خواستن از خداوند به معنای جدایی پدیده‌ها از خداوند نیست، بلکه انسان باید برای قرب الهی از وسایلی که خداوند دستور داده کمک بگیرد مانند نماز.

2. خداوند متعال بی‌نیاز است و به نماز ما نیازی ندارد. این ما هستیم که برای حرکت در مسیر هدایت الهی به برپایی نماز نیاز داریم.

بنابراین این‌ نکته رو هم میشه دریافت که وقتی ما از ائمه‌ی اطهار برای رسیدن به قرب الهی کمک می‌گیریم، به خاطر دستور خود خداوند است.

پنچ شباهت امیر المومنین(علیه السلام) و نماز:

1-هردو ستون دین اسلام هستند.

 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: «على عمود الدین» [1]

2-هردو معیار و میزان سنجش اعمال هستند.

«السلام علیک یا میزان الاعمال» [2]

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: «الصلاة میزان» [3]

3-نماز با معرفت و زیارت با معرفت آن حضرت مایۀ آمرزش الهى است.

 «من اتى الصلاة عارفا بحق‌ها غفر له‌» [4]

در روایت است زیارت با معرفت امام على علیه السّلام موجب مغفرت است.

4-نماز و ولایت على علیه السّلام دژ محکم الهى است.

قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: قال اللّه تعالى: «ولایة على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» [5]

قال على علیه السّلام: «الصلوة حصن من سطوات الشیطان»

5-نماز و ولایت حضرت على علیه السّلام مایۀ پذیرفتن سایر اعمال انسان است.

«لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتى یسأله عن حبّ على» [6]

«ان قبلت قبلت ما سوا‌ها» [7]

 

چه کسی از ائمه علیهم السلام به خداوند نزدیکتر هست؟ جا داره با توسل به این ائمه بزرگوار ازشون بخواهیم که دست ما رو مثه همیشه بگیرند و هدایتمون کنند. خوبه اگه بتونیم هر روز دعای توسل رو بخونیم. دعا بسیار کوتاه و آسانی هست در مورد فواید و آثار مداومت بر این دعا می توانید به اینجا و اینجا مراجعه کنید.

یکی از دوستان وبلاگی طرحی رو برا خواندن دعا توسل ارائه دادند که میتونید به این مطلب و طرح خوبشون مراجعه کنید.

باشد که تا پایان عمر دست از دامان اهلبیت علیهم السلام نکشیم ان شاءالله!

 

[1] کافی. ۲۹۴/۱

[2] مفاتیح الجنان/زیارت حضرت علی

[3] بحار-٨۴/٢۶۴

[4] خصال-٢/۶٢٨

[5] بحارالانوار ۲۴۹/۳۹

[6] بحارالانوار ۳۱۸/۱۶

[7] کافى /٣