حدیث شماره 4 باب ائمه علیهم السلام می دانند که چه وقت می میرند و آنان جز به اختیار خودشان نمی میرند کتاب حجت اصول کافی
قسمت اول
حسن بن جهم گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم همانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) قاتل خود را شناخته بود و می دانست که در چه شبى و در چه مکانى کشته می شود، و چون نعره مرغابیان را در خانه شنید خودش فرمود: «اینها فریادزنانی اند که به دنبالشان نوحه خوانان می آیند.» و چون ام کلثوم به ایشان عرض کرد: «کاش امشب در خانه نماز بخوانى و براى نماز جماعت دیگرى را بفرستى» از او نپذیرفت و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتى که می دانست ابن ملجم- لعنه اللَّه- او را با شمشیر می کشد و اقدام به چنین کارى جایز نیست.
امام فرمودند: «آنچه گفتى درست است ولى خودش اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خداى عز و جل اجرا شود.»
شرح:
درباره کلمه «خُیِّرَ» که در جمله اخیر روایت بیان شده است، مرحوم مجلسى (ره) دو نسخه بدل ذکر مى کند:
1- حیر 2- حین. بنابر اول معنى جمله این است: ولى حضرت در آن شب فراموش کرد و غفلت نمود، تا مقدرات خدا اجرا شود. و بنابر نسخه دوم ولى آن حضرت در آن شب معین شده بود، تا مقدرات خداى عزوجل اجرا شود. و خود مجلسى (ره) نسخه اول را قبول نمى کند زیرا مخالف با روایات دیگر است ولى نسخه دوم را واضحتر و روشنتر از همه مى داند و سپس توضیح مى دهد ک: اصل اشکال و اعتراض در اینجا این است که حفظ نفس به حکم عقل و شرع واجب است و جایز نیست که انسان خود را به هلاکت اندازد، پس چرا على (علیه السلام) آن شب به مسجد رفت، آنگاه در مقام جواب مى فرماید و چه خوب مى فرماید.
کسى که مقدرات خدا و علل اسباب آنها را نمى داند، مى تواند از آنها دورى و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، اما کسى که به جمیع حوادث و پیش آمدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دورى از آن مکلف نمود. اگر چنین تکلیفى ممکن باشد، لازم آید که هیچ یک از مقدرات نسبت به او واقع نشود، پس امامان ما (علیهم السلام) به جمیع حوادث و بلاهائى که بر آنان واقع مى شود عالمند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دورى ورزند...