رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حکمت 372 نهج البلاغه: عوامل استحکام دین و دنیا
(علمى، اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ یَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَةٍ عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٍ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ جَوَادٍ لَا یَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ وَ فَقِیرٍ لَا یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ فَإِذَا ضَیَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِیُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ یَا جَابِرُ مَنْ کَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَیْهِ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِیهَا بِمَا یَجِبُ فِیهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ یَقُمْ فِیهَا بِمَا یَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ.

و (درود خدا بر او،) به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود:
اى جابر استوارى دین و دنیا به چهار چیز است: عالمى که به علم خود عمل کند، و جاهلى که از آموختن سرباز نزند، و بخشنده اى که در بخشش بخل نورزد، و فقیرى که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روى نیاورد، هر گاه بى نیاز در بخشش بخل ورزد، تهیدست آخرت خویش را به دنیا فروشد.
اى جابر کسى که نعمت هاى فراوان خدا به او روى کرد، نیازهاى فراوان مردم نیز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى کشاند.

شرح حکمت:
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «هنگامی که عالم به علمش عمل نکند مواعظ و اندرزهاى او از دل ها فرو مى ریزد آن گونه که باران از سنگ هاى سخت فرو مى ریزد (و بر آن باقى نمى ماند.)» در حدیثى دیگر می فرمایند: «از عوامل بقاء اسلام و مسلمین این است که اموال و ثروت ها به دست کسانى بیفتد که حق را در آن بشناسند و به دیگران کمک کنند، و از عوامل فناء اسلام و مسلمین این است که اموال به دست کسانى بیفتد که حق را در آن نشناسند و کمک به دیگران نکنند.» نیز می فرمایند: : «کسى که نعمت خداوند بر او فراوان و عظیم شود نیاز مردم به او شدید خواهد شد پس نعمت ها را از طریق تحمل این هزینه ها بر خود پایدار سازید و آن را در معرض زوال قرار ندهید زیرا هنگامى که نعمت (براثر ناسپاسى) زائل شود کمتر دیده مى شود که بازگردد.»
امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: «بدانید نیازهاى مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شماست از این نعمت ناراحت نشوید که تبدیل به نقمت خواهد شد.»

حکمت 371 نهج البلاغه: کلیدهای سعادت دنیا و آخرت
(اخلاقى، معنوى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَ لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَا کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِیَّةُ التَّعَبِ وَ الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوبِ وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُیُوبِ.

و (درود خدا بر او) فرمود:
هیچ شرافتى برتر از اسلام نیست و هیچ عزتى گران بهاتر از تقوا، هیچ پناهگاهى بهتر ونگهدارنده تر از ورع (و پرهیز از شبهات) نمى باشد، هیچ شفیعى نجات بخش تر از توبه، هیچ گنجى بى نیاز کننده تر از قناعت و هیچ سرمایه اى براى از بین بردن فقر بهتر از رضا به مقدار حاجت نمى باشد. آنکس که به مقدار نیاز اکتفا کند به آسایش و راحتى همیشگى دست یافته و در سایه امن و آسایش جاى گرفته است در حالى که دنیاپرستى کلید دشواری و بلا و مَرکب رنج و گرفتاری است. حرص و تکبر و حسد، انگیزه هایى براى فرو رفتن در گناهان هستند، و شر و بدکارى، جامع تمام (این) عیب هاست.

حکمت 370 نهج البلاغه: تاکید بر تقوا و خلقت هدفدار انسان
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ رُوِیَ أَنَّهُ (علیه السلام) قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ: أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ وَ لَا تُرِکَ سُدًى فَیَلْغُوَ وَ مَا دُنْیَاهُ الَّتِی تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِی قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِی ظَفِرَ مِنَ الدُّنْیَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ کَالْآخَرِ الَّذِی ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ.

روایت شده که کمتر اتفاق مى‌افتاد که امام علیه السلام بر منبر بنشیند و پیش از خطبه چنین نفرماید:
اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید (و بدانید) هیچ‌کس بیهوده و عبث آفریده نشده که دائما به لهو (و سرگرمى‌هاى مختلف) بپردازد و هیچ‌کس مهمل و بى‌هدف رها نشده تا به کارهاى لغو و بى ارزش مشغول شود؛
و دنیایى که در دیده ها زیباست، جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت مى انگارند؛
و آن فریب خورده ای که به بالاترین خواسته های خود از دنیا رسیده مانند کسی نیست که به کمترین نصیب خود از آخرت دست یافته است.

شرح حکمت:
هواى نفس، بلاى بزرگى است، گاهى دیدگاه انسان را چنان دگرگون مى سازد که زشت را زیبا و زیبا را زشت مى بیند همانگونه که قرآن مجید درباره گروهى از اقوام منحرف پیشین مى فرماید: «شیطان اعمال آن ها را در نظرشان زینت داده است. (38 عنکبوت)» و در جاى دیگر مى فرماید: «زندگى دنیا در نظر کافران زینت داده شده است. (212 بقره)»
در روایتی کمترین سهم از بهشت چنین معرفی شده است. ابوبصیر خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید، عرض کرد: فدایت شوم مرا تشویق (به بهشت) کن. امام (علیه السلام) فرمود: بوى بهشت از فاصله هزار سال به مشام مى رسد و کمترین منزلى که بهشتیان دارند منزلى است که اگر همه جن و انس را بخواهد به آن دعوت کند مى تواند از آن ها پذیرایى نماید، بى آن که چیزى از نعمت هاى او کاسته شود و کمترین مقام اهل بهشت مقام کسى است که داخل بهشت مى شود و سه باغ در برابر او نمایان مى گردد و هنگامى که در پایین ترین آن ها وارد مى شود همسران و خادمان و نهرها و میوه هاى فراوانى مى بیند و شکر و حمد خدا را به جا مى آورد. به او گفته مى شود: سر بلند کن و باغ دوم را ببین که در آن نعمت هایى است که در باغ اول نیست. عرضه مى دارد: خداوندا! این باغ را نیز نصیب من کن. مى فرماید: شاید اگر آن را به تو بدهم باز غیر آن را بخواهى. عرضه مى دارد: همین را مى خواهم، همین را مى خواهم. (و به همین ترتیب باغ دیگرى را با نعمت هاى بسیار فراوان مشاهده مى کند و شکر و سپاس خدا را بسیار به جا مى آورد.)

حکمت 369 نهج البلاغه: مهجوریت اسلام و قرآن

وَ قَالَ (علیه السلام): یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.

و (درود خدا بر او) فرمود:
روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدایت ویران است. مسجد نشینان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین مى باشند، که کانون هر فتنه، و جایگاه هر گونه خطاکارى اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند، که خداى بزرگ فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند» و چنین کرده است، و ما از خدا مى خواهیم که از لغزش غفلت ها در گذرد.

حکمت 368 نهج البلاغه: فلسفه کیفر و پاداش
(عبادى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ ذِیَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانى قرار داد، تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوى بهشت کشاند.

شرح حکمت:
اطاعت فرمان هاى پروردگار خدمتى به خداوند نیست بلکه خدمتى به خود ماست زیرا یقین داریم که تمام آن ها داراى مصالحى است که عاید ما مى شود و به تعبیر دیگر، شبیه دستورى است که طبیب به بیمار مى دهد. آیا اگر بیمار دستور طبیب را اجرا کند و سلامتى خود را بازیابد حق دارد از طبیب تقاضاى اجرتى در برابر زحمت خوردن داروهاى تلخ کند؟ فرمان هاى پروردگار درمورد واجبات و محرمات همه از این قبیل است.
بنابراین نتیجه مى گیریم که اگر خداوند پاداشى مى دهد صرفاً تفضل است، شبیه جایزه هایى که به نفرهاى اول در امتحانات مى دهند. مسلم است که آن ها خدمتى به خودشان کرده اند نه به استادشان ولى استاد براى تشویق تفضلاً جایزه اى هم به آن ها مى دهد. کلام حکیمانه مذکور نیز اشاره به همین معنا مى کند که خداوند ثواب و عقاب را بر طاعت و معصیت قرار داده است تا بندگانش را از عذاب نجات داده و به سوى بهشت سوق دهد. یعنى این ثواب و عقاب نیز مصلحتى دارد که عاید بندگان مى شود.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «هیچ کس را عملش وارد بهشت نمى سازد. عرض کردند: حتى خود شما اى رسول خدا؟! فرمود: آرى، من هم چنین هستم، مگر این که رحمت خدا شامل من شود!» و در ذیل حدیث آمده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دست مبارک را بر سر خود نهاد و با صداى بلند جمله بالا را بیان کرد. یعنى یقین بدانید که من هم مشمول این حکم هستم. اشاره به این که پاداش الهى به قدرى پراهمیت است که اگر بنا بود ما اجر و مزدى از خداوند طلبکار باشیم این پاداش هاى عظیم و این بهشت جاویدان بسیار فراتر از اعمال ما بود.

حکمت 367 نهج البلاغه: سرنوشت دنیا پرستان
(اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْیَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِینَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْکَى مِنْ ثَرْوَتِهَا حُکِمَ عَلَى مُکْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ وَ أُعِینَ مَنْ غَنِیَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَیْهِ کَمَهاً وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِیرَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَیْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ یَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ یَحْزُنُهُ کَذَلِکَ حَتَّى یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ فَیُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ هَیِّناً عَلَى اللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى الْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْیَا بِعَیْنِ الِاعْتِبَارِ وَ یَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ یَسْمَعُ فِیهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ إِنْ قِیلَ أَثْرَى قِیلَ أَکْدَى وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ هَذَا وَ لَمْ یَأْتِهِمْ یَوْمٌ فِیهِ یُبْلِسُونَ.

و (درود خدا بر او،) فرمود:
اى مردم! متاع دنیا همچون گیاهان خشکیده «وبا خیز» است بنابراین از چنین چراگاهى دورى کنید. دل کندن از آن لذت بخش تر است از دل بستن و اعتماد به آن، و استفاده از آن به مقدار نیاز بهتر است از جمع کردن و انباشتن ثروت آن. کسى که از آن بسیار گردآورى کند محکوم به فقر و نیازمندى است و هر آن کس از آن بى نیازى جوید به آسایش و آرامش خود کمک کرده است. کسى که زر و زیورهاى دنیا در نظرش شگفت انگیز باشد قلب او نابینا مى شود و آن کس که به دنیاى حرام عشق ورزید، دل خود را از اندوه پر ساخته و این اندوه در اعماق قلبش بماند، اندوهى بر او چیره شود و به خود مشغولش دارد و اندوهى محزونش نماید و این ادامه یابد تا مرگ گلویش را بفشرد و در فضای گورش افکند، در حالی که شاهرگ های حیاتش بریده و نابودیش در نظر خدا و افتادن و در گور شدنش بر برادران او ناچیز و بی اهمیت باشد.
انسان مؤمن، تنها با چشم عبرت به دنیا مى نگرد، از مواهب آن به مقدار ضرورت بهره مى گیرد و آهنگ دلرباى آن را با بغض و نفرت مى شنود. هرگاه گفته شود فلان کس توانگر شد (دیرى نمى پاید که) گفته مى شود بدبخت و بى نوا گشت و هرگاه مردم از فکر بقاى او (در این جهان) شاد شوند (چیزى نمى گذرد که) خبر مرگ او آن ها را محزون مى کند. این حال دنیاى آنهاست و هنوز روزى که در آن به راستى غمگین و مأیوس شوند (روز رستاخیز) فرا نرسیده است.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

فاطمیه زمان تفکر است... که ما برای امام زمانمان چه کرده ایم؟!

واعظ: استاد رائفی پور

فایل صوتی

حکمت 366 نهج البلاغه: آنجا که علم فرار مى کند!
(عملى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: علم با عمل همراه است، و کسى که دانست باید به آن عمل کند، چرا که علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد مى ماند وگرنه کوچ مى کند.

شرح حکمت:
در همین باره قرآن مجید مى فرماید: «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را مسخره نمودند! (10 روم)» این آیه به وضوح مى گوید: گنهکاران در عاقبت، کارشان به جایى مى رسد که آیات الهى را نیز تکذیب مى کنند بلکه آن را به سخریه مى گیرند. بنابراین اگر بخواهیم علم ما تبدیل به جهل نشود و در مبانى علمى خود تردید نکنیم باید به آنچه مى دانیم جامه عمل بپوشانیم تا علم ما تبدیل به یک علم پایدار گردد.
امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه 110 مى فرمایند: «به یقین، عالمى که به غیر علمش عمل مى کند، همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش بیرون نمى آید; بلکه حجّت بر او عظیم تر، حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است.»
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در حکمت 92 مى فرمایند: «پست ترین مرحله علم آن است که تنها بر زبان باشد و برترین آن، آن است که در اعضا و ارکان وجود انسان آشکار گردد.»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «کسى که عمل کند به چیزى که مى داند خداوند دانشى را که نمى داند به او تعلیم مى کند.»
امام على (علیه السلام) می فرمایند: «دانش مى گوید هرکس طالب من است به بهترین چیزهایى که مى داند عمل کند. سپس امام (علیه السلام) این آیه را تلاوت فرمودند: بندگان حقیقى من همان کسانى هستند که سخنان را مى شنوند و از نیکوترین آن ها پیروى مى کنند. (18 زمر)»
حضرت مسیح (علیه السلام) می فرمایند: «علمی که با آن عمل نباشد براى تو سودمند نیست و کثرت علم در صورتى که خالى از عمل باشد چیزى جز بر جهل تو نمى افزاید.»

حکمت 365 نهج البلاغه: راه خودسازی
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ وَ الِاعْتِبَارُ مُنْذِرٌ نَاصِحٌ وَ کَفَى أَدَباً لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُکَ مَا کَرِهْتَهُ لِغَیْرِکَ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: فکر به منزله آیینه اى است پاک و پند گرفتن و عبرت آموختن (از حوادث روزگار) بیم دهنده اى است خیرخواه؛ و براى ادب کردن نفس تو، همین کافى است که از آنچه از دیگران نمى پسندى (و آن را زشت مى دانى) دورى جویى.

شرح حکمت:
امیرمؤمنان (علیه السلام) مى فرمایند: «اگر کارهاى خود را با فکر آغاز کنى پایان تمام کارهاى تو خوب خواهد بود.» در حدیث دیگری مى فرمایند: «کسى که خوب بیندیشد هرگز ذلیل نمى شود.»
امام مجتبى (علیه السلام) می فرمایند: «شما را به تقواى الهى و تداوم تفکر توصیه مى کنم زیرا فکر کردن، پدر و مادر همه نیکى هاست.»

از آیات قرآن مجید استفاده مى شود که رابطه نزدیکى میان اندیشیدن و عبرت گرفتن است. در آیه 176 سوره اعراف مى فرماید: «این داستان ها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (وبیدار شوند.)» امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى فرمایند: «عقل، عبرت مى گیرد و خود را با آن تقویت مى کند ولى جهل به غفلت و غرور وامى دارد.»

هیچ انسانى به کمال نمى رسد مگر این که در اصلاح عیوب خویش بکوشد ولى شناخت عیوب غالباً مشکل است. اى بسا انسان براثر حب ذات نه تنها عیب خود را نمى بیند بلکه ممکن است آن را نشانه حسن بشمارد; ولى در برابر دیگران چنین نیست; عیوب آن ها را با تمام ریزه کارى ها مى بیند و گاه زبان به انتقاد از این و آن مى گشاید.
قرآن مجید وجود دارد آن جا که مى فرماید: «آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مى کنید، اما خودتان را فراموش مى نمایید؟ (44 بقره)»

حکمت 364 نهج البلاغه: سوال بیهوده نکردن
(علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا یَکُونُ فَفِی الَّذِی قَدْ کَانَ لَکَ شُغُلٌ.
این حکمت را مفسران به دو صورت معنی کرده اند؛ و (درود خدا بر او،) فرمود:
۱-درباره آنچه تحقق یافتنی نیست سوال مکن چرا گه در آنچه تحقق یافته به اندازه کافی اسباب دل مشغولی تو وجود دارد.
۲-از آنچه هنوز رخ نداده، مپرس، که آنچه رخ داده براى مشغول ساختن تو کافى است.


شرح حکمت:
سؤال باید درباره امورى باشد که مربوط به حیات مادى یا معنوى انسان است و امورى که امکان تحقق در آن تصور شود. اما اگر کسى خود را به سؤالاتى درباره امور غیر ممکن یا بسیار نادر مشغول کند، از مسائل مهم زندگى بازمى ماند. مثلا سؤالى که اشعث بن قیس از امام على(علیه السلام) کرد و گفت: تعداد موهاى سر من چقدر است؟ یا اموری وجود دارد که وقت آن فرا نرسیده است و عجله کردن درمورد آن صحیح نیست مانند آنچه در قرآن مجید در داستان خضر و موسى(علیهما السلام) آمده است که خضر(علیه السلام) از موسى(علیه السلام) عهد گرفته بود که اگر امور عجیبى از خضر(علیه السلام) دید عجله در سؤال نکند و بگذارد تا او به موقع آن را پاسخ گوید. همچنین سؤال کردن درباره امورى که تکلیف انسان را سنگین مى کند در حالى که اگر درباره آن سؤال نشود خداوند براى آن مؤاخذه نمى کند.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «علم، گنجینه است و کلید این گنجینه ها سؤال است بنابراین سؤال کنید; خدا رحمت کند شما را زیرا چهار گروه درمورد سؤال اجر و پاداش الهى دارند: سؤال کنندگان، پاسخ گویان، شنوندگان و کسانى که آن ها را دوست دارند.»

حکمت 363 نهج البلاغه: نشانه های حماقت
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْکَانِ ، وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: از نشانه های حماقت شتاب کردن در کار پیش از فراهم آمدن امکان آن؛ و درنگ کردن در آن پس از فرارسیدن فرصت آن است.

شرح حکمت:
احادیث در باب عجله و شتاب بى مورد:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «مردم را عجله (بى جا) هلاک مى کند و اگر مردم در کارها درنگ مى کردند (و با آرامش و دقت کارها را انجام مى دادند) احدى هلاک نمى شد.»
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمایند: «عجول، خطاکار است هر چند (تصادفاً) پیروز شود و کسى که با تأنى (و حساب) کار مى کند به واقع مى رسد هر چند (در پاره اى از اوقات، ظاهراً) ناکام شود.» نیز می فرمایند: «کسى که بتواند خود را از چهار چیز بازدارد سزاوار است که هرگز گرفتار حادثه ناگوارى نشود. عرض کردند: آن چهار چیز چیست؟ فرمود: عجله، لجاجت، خودپسندى و تنبلى»

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «کسى که تصمیم به کار خیرى گرفت باید در آن شتاب کند زیرا به هنگام تأخیر، شیطان ممکن است در آن وسوسه کند و آن را (براى همیشه) به عقب بیندازد.»
بدیهى است که هیچ گونه تضادى بین این گونه از روایات نیست. عجله مذموم در جایى است که انسان بدون فراهم شدن مقدمات و امکانات شتاب کند و نیروى خود را به هدر دهد و عجله ممدوح آن است که هرگاه تمام مقدمات و امکانات فراهم شد به تأخیر نیندازد زیرا شیاطین انس و جن ممکن است در آن موانعى ایجاد کنند.

در باب نکوهش از دست دادن فرصت ها:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «از دست دادن فرصت ها سبب انواع غصه هاست.»
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «کسى که به موقع از فرصت استفاده نکند مطمئن باشد که فرصت از دست خواهد رفت.»

حکمت 362 نهج البلاغه: ترک مجادله برای حفظ آبرو
(اجتماعى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْیَدَعِ الْمِرَاءَ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: کسى که به آبروى خود علاقه مند است باید بحث هاى لجاجت آمیز را با مردم رها کند.

شرح حکمت:
واژه «مِراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت آمیز و توأم با خصومت به منظور پیروزى بر حریف است هر چند حق نباشد، و سرچشمه آن تعصب و لجاجت و برترى جویى است که مانع از پذیرش سخن حق مى شود.
در حکمت 31 امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: «آنکس که مِراء را عادت خویش قرار دهد هرگز از تاریکى شک به روشنایى یقین گام نمى نهد» و به یقین چنین است زیرا افرادى که اهل مِراء و جدال هستند دائماً در این فکرند که بر حریف خود غلبه یابند خواه حق باشد یا باطل و به همین دلیل ضعیف ترین ادله را براى خود حجت مى شمارند و محکم ترین دلیل رقیب را نادیده مى انگارند و به این ترتیب دائماً در بیراهه و تاریکى سیر مى کنند و صبحگاهان روشنِ یقین در زندگى آن ها هرگز ظاهر نمى شود. به همین دلیل امیرمؤمنان (علیه السلام) در حدیثی مى فرمایند: «از مِراء و خصومت بپرهیزید که دل را در برابر برادران دینى بیمار مى سازد و نفاق از آن مى روید.»
امام عسکرى(علیه السلام) مى فرمایند: « مِراء نکن که شخصیت تو را از بین مى برد و (زیاد) مزاح مکن که افراد را در برابر تو جسور مى سازد (و رعایت احترام تو را نخواهند کرد.)»
امیرمؤمنان(علیه السلام) مى فرمایند: «با شش گروه بحث توأم با جدل و مراء نکنید: شخص دانشمند، رئیس جمعیت، شخص پست، فرد بد زبان، زن (نادان) و کودک (زیرا در برابر فقیه و رئیس ناتوان خواهید شد و در برابر چهار گروه دیگر آبروى شما مى رود.)»
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «هیچ کس حقیقت ایمان را به کمال نمى رساند مگر زمانى که مراء و جدال را ترک گوید هرچند حق با او باشد.»

حکمت 361 نهج البلاغه: راه استجابت دعا
(عبادى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا کَانَتْ لَکَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَاجَةٌ فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ ( صلى الله علیه وآله ) ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ فَإِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ حَاجَتَیْنِ فَیَقْضِیَ إِحْدَاهُمَا وَ یَمْنَعَ الْأُخْرَى.

و (درود خدا بر او،) فرمود: هرگاه حاجتى به درگاه حق داشتى، نخست با صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله و سلم) شروع کن، سپس حاجت خود را بخواه زیرا خداوند، کریم تر از آن است که دو حاجت از او بخواهند، یکى را قبول و دیگرى را رد کند.

شرح حکمت:
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «کسى که حاجتى در پیشگاه خدا دارد نخست صلوات بر محمّد و آلش بفرستد بعد حاجت خود را بخواهد سپس آن را با صلوات بر محمّد و آل محمّد پایان دهد زیرا خداوند متعال گرامى تر از آن است که دو طرف را بپذیرد و آنچه در وسط آن دو واقع شده است را نپذیرد. چون هنگامى که صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود (به یقین) محجوب از خداوند نخواهد بود.»
خداوند، کریم است و شخص کریم هنگامى که دو چیز یا چند چیز از او بخواهند در میان آن ها تجزیه قائل نمى شود و این نشانه نهایت کرم خداوند است. البته اجابت دعا همان گونه که در روایات متعددى وارد شده، گاه به این صورت است که خداوند عین آن را به درخواست کننده مى دهد و گاه اگر آن را مصلحت نبیند، عوض آن را در دنیا یا آخرت به صورت دیگرى به او خواهد داد. در واقع هیچ دعایى نیست که به اجابت نرسد، خواه عین آن خواسته را خدا بدهد یا چیزى را به جاى آن و معادل آن یا بیشتر از آن.
در بسیارى از دعاهاى امام سجاد(علیه السلام) مى بینیم هنگامى که چیزى را از خدا مى خواست نخست صلوات و درود بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرستاد. این مطلب در دعای مکارم الاخلاق و صحیفه سجادیه مشهود است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «پیوسته دعا محجوب است (و به اجابت نمى رسد) تا زمانى که صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود.» در روایت دیگری می فرمایند: «مرا در ابتداى دعا و در وسط دعا و در آخر دعا قرار دهید. »

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

توجه به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

واعظ: حجت الاسلام مومنی

فایل صوتی




حکمت 360 نهج البلاغه: پرهیز از بدگمانى
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مُحْتَمَلًا.
و درود خدا بر او، فرمود: به هر سخنى که از دهان کسى خارج مى شود، تا احتمال خیر و نیکى در آن مى یابى حمل بر (گمان بد و) فساد مکن.

شرح حکمت:
در کتاب شریف کافى به جاى «من احد»، «من اخیک» آمده است به این معنا که مسئله حسن ظن کامل را نسبت به برادران دینى ذکر کرده نه به هرکس.
در حدیثی از امام کاظم علیه السلام مى خوانیم: راوى خدمت آن حضرت عرض مى کند: فدایت شوم، گاهى از یکى از برادرانم مطلبى به من مى رسد که من آن را ناخوشایند مى دارم هنگامى که از او سوال مى کنم انکار مى کند در حالى که جمعیتى از افراد مورد وثوق آن را به من خبر داده اند. امام علیه السلام فرمود: حتى گوش و چشم خود را در برابر برادر مسلمانت تکذیب کن. اگر پنجاه نفر نزد تو آیند و بر چیزى سوگند یاد کنند؛ ولى او مطلب دیگرى بگوید او را تصدیق کن و آن گواهان را تکذیب نما. البته منظور این نیست که آن جمعیت را آشکارا تکذیب کند و متهم به دروغ سازد، بلکه منظور این است که حسن ظن خود را در دل نسبت به برادر مسلمانت با گفته آنها رها مکن.
قرآن مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چراکه پاره اى از آنها گناه است. (12 حجرات)» جالب اینکه قرآن مجید بعد از دستور به عدم تجسس، دستور به عدم غیبت مى دهد و مى فرماید: (وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ یَغْتَبْ بَّعْضُکُمْ بَعْضآ) اشاره به اینکه گمان بد سبب تجسس مى شود و جستجوگرى گاه به نقطه ضعف هایى مى رسد و به دنبال آن گناه غیبت شروع مى شود و درواقع این سه گناه لازم وملزوم یکدیگرند.
مسئله حسن ظن خالى از استثنا نیست، همانگونه که در حکمت 114 آمده بود که امام علیه السلام مى فرماید: «هنگامى که صلاح و نیکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در این حال گمان بد به دیگرى برد که از او گناهى ظاهر نشده، به او ستم کرده است وهنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هرکس گمان خوب به دیگرى برد خود را فریب داده است.»

حکمت 359 نهج البلاغه: تربیت نفس
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لَا یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.

و درود خدا بر او، فرمود: ای اسیران خواهش های نفسانی، بس کنید؛ زیرا افراد دلبسته به دنیا را جز صداى برخورد دندان هاى حوادث سخت، به خود نیاورد. اى مردم! تربیت نفس خویش را خود بر عهده گیرید و آن را از عادت های زشتی که بدان خو گرفته است، بازگردانید.

شرح حکمت:
تعبیر به «اسیر» بیان بسیار مناسبى است، زیرا دنیاپرستانى که گرفتار حرص در دنیا مى شوند به جایى مى رسند که از خود اراده اى ندارند و همچون اسیر، شب و روز در فکر به چنگ آوردن اموال بیشتر یا مقامات بالاترند و افزون بر این، تشبیه به «اسیر» دلیل بر بى ارزش بودن این افراد است، زیرا همواره به اسیران با دیده حقارت مى نگریستند و براى آنها مقام و موقعیتى قائل نبودند و در بسیارى از موارد آنها را به صورت بردگان خرید و فروش مى کردند. امام علیه السلام در ادامه تشبیه شگفتى کرده، حوادث سخت را به حیوانات درنده اى شبیه مى داند که به هنگام حمله دندان هایشان را به هم مى سایند و دندان قروچه مى کنند به گونه اى که صداى دندانهاى آنها شنیده مى شود. امام علیه السلام مى فرماید: حوادث خطرناک هنگامى که دامان آنها را گرفت و همچون حیوان درنده اى که لحظه اى پیش از حمله دندانهایش را به هم مى ساید به آنها حمله ور مى شود و هنگامى بیدار مى شوند که کار از کار گذشته است.
در ادامه امام علیه السلام می فرمایند معلم و مربى انسان قبل از هرکس باید خود او باشد و تا انسان به تربیت خویش نپردازد تعلیم و تربیت معلمان و پیشوایان و مربیان در او اثر نخواهد گذاشت. در خطبه 90 نیز امام علیه السلام تعبیر جالبى در این زمینه دارد مى فرماید: «بدانید همانا آن کس که خود را یارى نکند و پند دهنده و هشدار دهنده خویش نباشد، دیگرى هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود.»

حکمت 358 نهج البلاغه: بلا در لباس نعمت و نعمت در شکل بلا
(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِینَ کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِینَ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا.

و درود خدا بر او، فرمود: اى مردم! باید خدا شما را از نعمت و بخشش (خود) ترسان ببیند چنانکه از عذاب و کیفر (خویش) هراسان مى بیند؛ زیرا کسى که خدا به او نعمت گسترده اى بخشیده و آن را (احتمالا) استدراج (مقدمه مجازات تدریجى) نشمرد از امر خوفناکى خود را ایمن دانسته و (به عکس) کسى که خدا بر او تنگ گیرد (و نعمتهایى را از او سلب کند) و آن را آزمایش (و مقدمه ترفیع مقام) نداند پاداش امیدبخشى را از دست داده است.

شرح حکمت:
قرآن مجید مى فرماید: «(آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم؛ تا (کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگى مأیوس شدند؛ (و درهاى امید به روى آنها بسته شد.) (44 انعام)» امیر مومنان علیه السلام به صاحبان نعمت هشدار مى دهد که مراقب باشید مبادا این نعمتها مقدمه نقمت شدیدى باشد. احتیاط را از دست ندهید، به اعمال خود مغرور نشوید و دائمآ از درگاه خدا عذر تقصیر بخواهید.
در ادامه این حکمت تسلى و دلدارى به گرفتاران در مصائب است که زبان به ناشکرى نگشایند و بى تابى و جزع نکنند. چه بسا مصیبت و مشکلى که رخ داده آزمونى باشد براى ترفیع مقام، بنابراین صبر و شکیبایى پیشه کنند و از خداى رحمان و رحیم پاداش صبر خود را بخواهند. به تعبیر دیگر، این کلام شریف مسئله تعادل خوف و رجاء را به شکل زیبایى ترسیم مى کند. به صاحبان نعمت توصیه مى کند بیم از عذاب الهى را در همان نعمتى که دارید فراموش نکنید و به گرفتاران در مصیبت سفارش مى کند که رجاء و امید را به رحمت الهى از دست ندهید.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند که خداوند به موسى علیه السلام خطاب کرد و فرمود: «اى موسى! هنگامى که دیدى فقر به سوى تو مى آید بگو آفرین بر شعار صالحان و هنگامى که ببینى غنى و ثروت به سوى تو مى آید بگو (مبادا) گناهى باشد که مجازاتش به سرعت دامنگیر شده است.»

حکمت 357 نهج البلاغه: نگاه امام علی علیه السلام به مرگ
(اخلاق اجتماعى)

وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَیِّتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ ( علیه السلام): إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ لَکُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَى وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: در تسلیت قومی که یکی از آنها مرده بود، فرمود: مرگ با شما آغاز نشده و به شما هم پایان نیابد. این یار شما در زمان حیاتش سفر می کرد، اکنون نیز پندارید که به سفر رفته است. اگر به نزد شما برگشت که برگشته، و اگر نه شما به نزد او خواهید رفت.

شرح حکمت:
در حدیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى خوانیم: «هیچ مسلمانى گرفتار مصیبتى نمى شود هر چند تازه باشد و او در برابر آن جمله (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) بگوید، مگر اینکه خداوند منزلت والایى براى او قرار مى دهد و به اندازه آنچه از دست او رفته به او پاداش مى بخشد.»
فرزندى از معاذ بن جبل از دنیا رفت. او بسیار ناراحت شد. این مطلب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید. حضرت نامه ای بدین مضمون برای وی نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، از محمد رسول خدا به سوى معاذ بن جبل. سلام بر تو. حمد مى کنم خدایى را که معبودى جز او نیست. اما بعد. خداوند متعال اجر و پاداش عظیم و صبر به تو عنایت کند، و به ما و تو شکر را روزى فرماید. (بدان) جان ما وخانواده ما و اموال و اولاد ما از مواهب گواراى الهى است و عاریتهایى است که به نزد ما سپرده شده است. انسان مدت معینى از آن بهره مى گیرد و (خداوند) در وقت معینى آن را مى گیرد سپس بر ما واجب کرده شکر آن را به هنگامى که مى دهد و صبر را هنگامى که مبتلا مى سازد و مى گیرد ترک نکنیم. پسرت از مواهب گواراى الهى و عاریت هایى بود که خدا به تو داده بود. مدتى با او مسرور بودى سپس او را در برابر پاداش فراوان از تو گرفت. پاداش او همان درود ورحمت و هدایت الهى است اگر صبر و شکیبایى را پیشه کنى. مبادا دو مصیبت الهى را براى خود بپذیرى (مصیبت از دست دادن فرزند و مصیبت از بین رفتن پاداش الهى). درنتیجه اجر تو از بین برود و از آنچه از دست داده اى پشیمان شوى. اگر پاداش مصیبت خود را ببینى، مى بینى که این مصیبت در برابر ثوابى که خدا به تو داده کم و کوچک است. وعده الهى را قطعى بدان و بر مصیبتى که بر تو وارد شده تأسف مخور، والسّلام.»

حکمت 356 نهج البلاغه: قدرت خداوند در روزى رسانى
(اعتقادى)

وَ قِیلَ لَهُ ( علیه السلام) لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ بَابُ بَیْتِهِ وَ تُرِکَ فِیهِ مِنْ أَیْنَ کَانَ یَأْتِیهِ رِزْقُهُ ؟ فَقَالَ (علیه السلام): مِنْ حَیْثُ یَأْتِیهِ أَجَلُهُ.
از امام علیه السلام پرسیدند: اگر درِ خانه کسى را به روى او ببندند و در همان جا محبوس گردد از کجا روزى اش مى رسد؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: از همان جا که اجل به سراغ او مى آید!

شرح حکمت:
خداوند در قرآن مجید می فرماید: «هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى داند. (6 هود)»
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم مى فرمایند: «ای ابوذر اگر انسان از رزق و روزى اش بگریزد همانگونه که از مرگ گریزان است روزى به سراغش مى آید همانگونه که (روزى) مرگ به سراغ او خواهد آمد.»
در اینجا سوالى است و آن اینکه بسیار دیده شده افرادى را در زندان یا خانه یا غارى محبوس کرده اند و از گرسنگى مرده اند، بنابراین چگونه پاسخ امام علیه السلام در اینجا قابل قبول است؟ این سخن امام مربوط به جایى است که اراده و مشیت الهیه تعلق گرفته باشد کسى زنده بماند و در این حال خداوند از طرق ممکن اسباب ادامه حیات او را فراهم مى کند؛ مثلاً خدا مى خواست اصحاب کهف سیصد و نه سال در خواب باشند و زنده بمانند و قطعا در این مدّت نیاز به تغذیه داشته اند؛ ولى امدادهاى الهى به نحوى آنها را تغذیه مى کرد و زنده نگاه مى داشت. یا بسیار شنیده ایم که در زلزله هاى خطرناک افرادى را بعد از یک هفته یا بیشتر و حتى بچه هاى کوچکى را زنده از زیر آوار درآورده اند. در حالى که طبق موازین عادى نه هواى کافى براى زنده ماندن داشته اند و نه غذا.
رزق دوگونه است: رزق حتمى و رزق غیر حتمى. رزق حتمى روزى اى است که انسان بخواهد یا نخواهد به او مى رسد. جنین که در شکم مادر زنده است خداوند رزق حتمى به او مى دهد چه بخواهد و چه نخواهد و حتى اگر قادر به تلاش باشد تلاش او هیچ گونه تأثیرى ندارد. اما روزى غیر حتمى چیزى است که انسان باید براى به دست آوردن آن به کوشش برخیزد. اگر تلاش کند به آن مى رسد و اگر تنبلى کند به آن نخواهد رسد، از اینرو در روایتى مى خوانیم: کسى که در خانه اش بنشیند و کار نکند و بگوید: خدا روزى رسان است، دعایش مستجاب نمى شود و به او گفته مى شود: «آیا من به تو دستور ندادم برخیزى و براى به دست آوردن روزى تلاش کنى؟»

حکمت 355 نهج البلاغه: پرهیز از تجمّل گرایى
(اقتصادى، سیاسى)

وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً فَقَالَ ( علیه السلام ) : أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا إِنَّ الْبِنَاءَ یَصِفُ لَکَ الْغِنَى.
و درود خدا بر او، (وقتى یکى از کارگزاران امام خانه با شکوهى ساخت به او فرمود) دِرهمها (و دینارهاى) تو از این بنا سر برآورده و چنین بنایى نشانه غنا و ثروت توست!

شرح حکمت:
جمله «إِنَّ الْبِنَاءَ یصِفُ لَکَ الْغِنَى». اشاره به این است که این خانه نشان مى دهد تو مرد ثروتمندى هستى وهمین سبب مى شود که علامات سوال، اطراف تو به وجود آورد که یک کارگزار حکومت اسلامى این همه ثروت را از کجا به دست آورده است و مردم به غیبت تو خواهند نشست و حسودان نیز بر تو حسد خواهند برد. آیا بهتر نبود خانه متوسطى تهیه مى کردى تا از همه این آزارها در امان بمانى؟ امام علیه السلام به او هشدار مى دهد که این ساختمان، باطن تو را آشکار ساخته و آنچه را پنهان مى داشتى برملا نموده است. مردم به ثروتمند بودن تو پى برده اند و طبعآ سیل اعتراضاتشان به سوى تو سرازیر خواهد شد.
در خطبه 209 نیز خواندیم که «علاء بن زیاد همدانى» یکى از یاران امام علیه السلام در بصره بیمار شده بود. حضرت به عیادت او رفت و هنگامى که چشمش به خانه وسیع او افتاد به صورت استفهام انکارى فرمود: «با این خانه وسیع در این دنیا چه مى خواهى بکنى، در حالى که در سراى آخرت به آن نیازمندترى؟» سپس راهى به او نشان داد که این خانه وسیع مایه ناراحتى او در آخرت نشود. فرمود: آرى اگر بخواهى مى توانى با همین خانه وسیع به آخرت خود برسى و سعادتمند شوى؛ اینگونه که از مهمانان (نیازمند) در آن پذیرایى کنى و صله رحم در آن به جا آورى و حقوق شرعى آن را بپردازى. اگر چنین کنى به وسیله این خانه، خانه آخرت تو آباد مى شود.