رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۴۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

حکمت 400: شناخت امور واقعی و خرافی
(علمى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ وَ الْفَأْلُ حَقٌّ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الطِّیبُ نُشْرَةٌ وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.

و درود خدا بر او، فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت (به عنوان مثال دعای چشم زخم) حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نیک نیز راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست، بوى خوش، عسل، سوارکارى و نظر به سبزه، غم و اندوه را مى زداید و کسالت را بهبودى مى بخشد.

حکمت 399: حقوق متقابل پدر و فرزند
(اخلاقى، حقوقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ یُطِیعَهُ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.
و درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.

شرح حکمت:
قرآن مجید مى فرماید: «و بال هاى تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آن ها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده! (24 اسرا)»
امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرمایند: «براى فرزندانتان نام انتخاب کنید (حتى پیش از تولد) و اگر نمى دانید پسر است یا دختر براى آن ها نام هایى انتخاب کنید که هم مى توان آن ها را بر پسر گذاشت و هم دختر زیرا فرزندانى از شما که سقط مى شوند هنگامى که روز قیامت با شما ملاقات مى کنند و نامى براى آن ها انتخاب نکرده اید به پدرش مى گوید: چرا نامى بر من نگذاشتى در حالى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نام محسن را (براى فرزند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) انتخاب کرد پیش از متولد شدنش.»
در نامه اى که امام(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) نوشت، مى خوانیم: پسرم! چون احساس کردم به سن پیرى رسیده ام و قوایم رو به سستى نهاده به این وصیت مبادرت ورزیدم و بخش هایى از آن را براى تو بیان کردم مبادا اجلم فرا رسد در حالى که آنچه در درون سینه داشته ام بیان نکرده باشم... ازاین رو پیش از آن که هوى و هوس و فتنه هاى دنیا به تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى، به تعلیم و تربیت تو روى آوردم زیرا «قلب جوان همچون زمین خالى است و هر بذرى در آن بیفشانند آن را مى پذیرد. به همین دلیل پیش از آن که قلبت قساوت یابد و فکرت به امور دیگر مشغول گردد (گفتنى ها را گفتم)»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «کسى که به فرزندش قرآن تعلیم دهد او و همسرش (پدر و مادر آن فرزند) را در روز قیامت مى آورند و دو لباس فاخر نورانى بر آن ها مى پوشانند که از نور آن ها صورت بهشتیان روشن مى شود.»

حکمت 398: یاد مرگ و دوری از فخر و تکبر
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): ضَعْ فَخْرَکَ وَ احْطُطْ کِبْرَکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: فخر فروشى را کنار بگذار، تکبّر و خود بزرگ بینى را رها کن و به یاد مرگ باش.

شرح حکمت:
قرآن مجید مى فرماید: «در روى زمین متکبرانه راه مرو زیرا تو نه زمین را مى توانى زیر پاى خود پاره کنى و نه قامت خود را به بلنداى کوه ها برسانى. (37 اسرا)» نیز در ضمن نصایح لقمان مى خوانیم: «(پسرم!) با بى اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورِ خیال پردازى را دوست ندارد. (18 لقمان)»
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند: «مردم را دو چیز هلاک کرده است: ترس از فقر (که موجب دست زدن به کارهاى خلاف مى شود) و فخرفروشى.»
امام زین العابدین(علیه السلام) در ضمن دعاى مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا مى کنند: «خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانى کن و از فخرفروشى مرا مصون دار.»
کتاب کافى در روایتى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل مى کند که فرمودند: «کسى که به اندازه سنگینى ذره اى از تکبر در قلب او باشد وارد بهشت نمى شود.»
قرآن مجید مى فرماید: «آن سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار مى دهیم که اراده برترى جویى در زمین و فساد ندارند; و عاقبت نیک براى پرهیزکاران است! (83 قصص)»
امیرمؤمنان (علیه السلام) مى فرمایند: «مرگ، هم طلب کننده است هم مطلوب (براى اولیاء الله)، نه کسى که از آن فرار نکند مى تواند بر آن چیره شود و نه کسى که فرار مى کند؛ بنابراین براى بعد از مرگ خود چیزى بفرستید و اعتماد به زندگى نکنید زیرا هیچ گونه راه فرارى از مرگ نیست شما اگر شهید نشوید به مرگ طبیعى مى میرید ولى سوگند به کسى که جان على به دست اوست هزار ضربه شمشیر بر سر، آسان تر است از مردن در بستر»

حکمت 397: عطر خوب
(تجمّل و زیبایى، بهداشتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): نِعْمَ الطِّیبُ الْمِسْکُ خَفِیفٌ مَحْمِلُهُ عَطِرٌ رِیحُهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه خوب است عطر مشک، تحمّل آن سبک و آسان، و بوى آن خوش و عطر آگین است.

شرح حکمت:
بوى خوش در اسلام و مخصوصاً احادیث پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) بسیار مدح شده است و به مسلمانان دستور داده اند که از عطریات استفاده کنند و همیشه خوشبو باشند و مخصوصاً به هنگام نماز از بوى خوش استفاده نمایند. مرحوم کلینى در کافى از امام سجاد(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت ظرفى داشت که در آن مشک بود و در کنار سجده گاهش مى گذاشت و هنگامى که مى خواست وارد نماز شود از آن بر مى داشت و خود را خوشبو مى ساخت.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نماز کسى که خود را خوشبو مى کند برتر از هفتاد نماز بدون آن است.»
حتى براى روزه دار که بوییدن گل ها مکروه است استفاده از عطریات نه تنها ممنوع نیست بلکه توصیه شده است: در روایتى مى خوانیم: «امام صادق(علیه السلام) هنگامى که روزه مى گرفت از عطر استفاده مى کرد و مى گفت: عطر تحفه روزه دار است.»
استفاده از عطر نه تنها در حال نماز و روزه بلکه در تمام حالات (جز در حال احرام) توصیه شده است تا آن جا که درباره پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى عطر هزینه مى کرد بیش از آن بود که براى غذا هزینه مى کرد.» البته این موضوع هرگز اسراف نبود زیرا هزینه زندگى ساده پیغمبر (صلى الله علیه وآله) بسیار کم بود و هزینه عطریات به خصوص مشک که از راه هاى دور مى آوردند نسبتاً زیاد بود.
البته درمورد زنان اکیداً نهى شده است که به هنگام بیرون آمدن از خانه یا ملاقات با نامحرم خود را خوشبو سازند به گونه اى که دیگران آن عطر را استشمام کنند زیرا ممکن است منشأ مفاسدى گردد.

حکمت 396 نهج البلاغه: راه زندگی سعادتمندانه
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْمَنِیَّةُ وَ لَا الدَّنِیَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ وَ مَنْ لَمْ یُعْطَ قَاعِداً لَمْ یُعْطَ قَائِماً وَ الدَّهْرُ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذَا کَانَ لَکَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا کَانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ.
و درود خدا بر او، فرمود: مرگ بهتر از تن دادن به ذلت است و قناعت بهتر از دست دراز کردن به سوی مردم است. آن کس که نشسته (با تلاش صحیح) چیزی را بدست نیاورد ایستاده (با تلاش نادرست و بی رویه) نیز چیزی بدست نخواهد آورد. دنیا دو روز است؛ روزی به سود توست و روزی به زیان تو. در آن روز که به سود توست مست و مغرور مباش و آن روز که به زیان توست صابر و شکیبا باش.

شرح حکمت:
امام حسین علیه السلام در باب بیعت نکردن با یزید می فرمایند: «هان بهوش باشید! که این (یزید) ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است: کشته شدن یا قبول ذلّت و چقدر دور است که ما تن به ذلّت دهیم، خداوند و پیامبر او هرگز براى ما ذلّت و زبونى نمى پسندند و نیاکان پاک سرشت و دامن هاى پاکى که ما را پرورانده اند و بزرگ مردان غیرتمند و انسان هاى با شرافت این را از ما نمى پذیرند. هرگز! ما هیچگاه فرمانبردارى فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح نخواهیم داد. بدانید من با شما اتمام حجّت کردم و شما را از عاقبت کارتان بیم دادم. به هوش باشید! من با همین خاندانم و آمادگى کم و یاران اندک، با شما پیکار مى کنم و آماده شهادتم»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «نیکان امت من قناعت کاران اند و بَدان آن طمع کاران.»
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «چقدر براى مؤمن زشت است که علاقه به چیزى پیدا کند که باعث ذلت او گردد.»
در سومین بخش از حکمت، منظور امام(علیه السلام) این است که انسان باید براى به دست آوردن روزى، از راه هاى صحیح و معقول وارد شود; حرص و طمع را کنار بگذارد و گمان نکند همیشه تلاش بیشتر سبب درآمد بیشتر است زیرا اگر چیزى براى انسان مقدر نشده باشد هرقدر هم تلاش و کوشش کند به آن نخواهد رسید.
امام(علیه السلام) در نامه 72 نهج البلاغه مى فرمایند: «بدان که دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو. این دنیا سرایى است متغیر (که هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنیا قسمت توست به سوى تو مى آید هر چند ضعیف باشى و آنچه به زیان توست گریبانت را خواهد گرفت (هر چند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.» بسیار مى شود که کامیابى و ناکامى، هر دو براى آزمایش انسان هاست و اگر حق آن ها را درست ادا نکند در آزمایش الهى مردود شده است و به همین دلیل در روایتی بعد از این دو جمله آمده است: «با هر دو به زودى آزمایش مى شوى»
به یقین این گونه توجه به حوادث روزگار آرامش فوق العاده اى به انسان مى دهد و از تلخى ناکامى ها مى کاهد و از مستى و غرور کامیابى ها جلوگیرى مى کند.

حکمت 395 نهج البلاغه: قناعت
(اقتصادى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): کُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَیْهِ کَافٍ‏.
و درود خدا بر او، فرمود: به هرمقدار (از دنیا) قناعت کنى همان براى تو کافى است.

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) مى فرماید: «آنچه مافوق میانه روى است اسراف مى باشد.» در گفتاری دیگر مى فرماید: «کسى که مقدار کم، او را قانع نسازد مقدار زیاد (از دنیا) نیز او را قانع نخواهد ساخت.» در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: «اى فرزند آدم! اگر از دنیا به مقدارى که لازم است و کفایت مى کند بخواهى، ساده ترین زندگى براى تو کافى است اما اگر چیزى فراتر از آن بخواهى تمام دنیا را هم به تو بدهند تو را کفایت نمى کند.»
در حدیث معروف قدسى که امام صادق(علیه السلام) آن را نقل فرموده مى خوانیم: «ازجمله وحى هاى آسمانى این بود که اگر انسان دو رودخانه از طلا و نقره داشته باشد باز هم رود سومى را مى خواهد. اى فرزند آدم! شکمت دریایى از دریاها و دره اى از دره هاست که چیزى جز خاک آن را پر نمى کند.»
مردى به امام صادق(علیه السلام) شکایت کرد و عرضه داشت که به دنبال چیزهایى (از دنیا) مى رود و به آن مى رسد ولى باز هم قانع نیست و نفس او پیوسته بیش از آن را مى طلبد و گفت: چیزى به من بیاموز که از آن بهره مند شوم. امام(علیه السلام) در پاسخ، مطلبى فرمود که تعبیر دیگرى از کلام حکیمانه مورد بحث است، فرمود: «اگر آن اندازه که تو را کفایت مى کند تو را بى نیاز سازد، کمترین چیز دنیا سبب بى نیازى تو می شود و اگر بى نیازت نسازد همه دنیا را هم به تو بدهند باز هم (عطش تو فرو نمى نشیند و) بى نیاز نخواهى شد.»

حکمت 394: کلمات نافذتر از تیرها
(علمى، سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ‏.
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا سخنى که اثرش از حمله مؤثّرتر است.

شرح حکمت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «گزش زبان از ضربت شمشیر سخت تر است.»
در کتاب تمام نهج البلاغه ضمن وصیت مشروحى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) که خطاب به اصحابش مى کند و آداب دین و دنیا را به آن ها مى آموزد چنین آمده است: «گفتار خود را از اعمال خویش حساب کنید تا سخن شما جز در راه خیر و نیکى کم شود زبان هاى خود را نگاه دارید و تسلیم فرمان خدا باشید تا غنیمت ببرید. چه بسیار سخنانى که از حمله نافذتر است و چه بسیار فتنه ها که از گفتارها برخاسته است.»
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرمایند: «چه بسیار زبانى که انسانى را به کشتن داده است.» در حدیث دیگرى می فرمایند: «چه خون هایى که با دهان ریخته شده است.»
به عکس، چه بسیار آتش هاى جنگ هایى که با چند جمله خاموش شده و نزاع هاى فامیلى و قبیله اى با سخنان شیرین و حساب شده اى پایان یافته است.

حکمت 393: اندازه نگه داریم
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): خُذْ مِنَ الدُّنْیَا مَا أَتَاکَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْکَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ.
و درود خدا بر او، فرمود: از دنیا همان را بگیر که نزد تو مى آید و از هر چه از دنیا که از تو رو مى گرداند رو بگردان و اگر چنین نکردى (و خواستى به دنبال آنچه به دستت نیامده بروى) به گونه اى درست و نیکو آن را طلب کن.

شرح حکمت:
اشاره به این که اگر اصرار دارى بر مال و جاه خود بیفزایى، تندروى مکن; عاقلانه تلاش کن و آلوده گناهان مشو. به یقین یک زندگى ساده و آبرومندانه و خالى از هرگونه آلودگى به گناه، بسیار افتخارآمیزتر است از زندگى پر زرق و برقى که از طریق تلاش خسته کننده و آلوده به انواع گناهان به دست آمده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حالى که غمگین بود از منزل خارج شد فرشته اى خدمت آن حضرت آمد در حالى که کلید گنج هاى زمین را در دست داشت عرض کرد: اى محمّد! این کلید گنج هاى زمین است پروردگارت مى فرماید: آن ها را بگشا و هرچه مى خواهى بردار بى آن که چیزى از مقام تو نزد من کم شود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه دیگرى ندارد و آن را کسى گردآورى مى کند که عقلى ندارد. آن فرشته عرض کرد: قسم به خدایى که تو را مبعوث به حق کرده است عین این سخن را از فرشته اى در آسمان چهارم شنیدم در آن هنگام که کلید این گنج ها به دست من داده شد.»

حکمت 392: سخن، نشانه شخصیت
(علمى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.

شرح حکمت:
از امام سجاد(علیه السلام) سؤال کردند: آیا کلام افضل است یا سکوت؟ امام(علیه السلام) فرمود: هر دو آفاتى دارند اگر از آفات سالم بمانند کلام از سکوت افضل است. عرض کردند: چگونه افضل است اى فرزند رسول خدا؟ فرمود: خداوند متعال انبیا و اوصیا را به سکوت مبعوث نکرد بلکه آن ها را مبعوث به کلام کرد، هرگز بهشت را با سکوت به کسى نمى دهند و ولایت الله با سکوت حاصل نمى شود، پرهیز از آتش دوزخ با سکوت میسر نمى گردد، همه این ها به وسیله کلام به دست مى آید. آرى من هرگز ماه را با خورشید برابر نمى بینم، حتى اگر بخواهى فضیلت سکوت را بیان کنى باید با کلام، این فضیلت را شرح دهى در حالى که هرگز نمى توانى فضیلت کلام را با سکوت بیان کنى.
مرحوم صدوق از شعبى (محدث معروف) نقل مى کند که مى گوید: امیرمؤمنان(علیه السلام) نُه جمله را به صورت ارتجالى (بدون مقدمه) بیان فرمود که چشم بلاغت را درآورد و گوهرهاى حکمت و دانش را یتیم نمود و همه مردم را حتى از رسیدن به یکى از آن ها بازداشت. سه جمله در باب مناجات است و سه جمله در باب حکمت و سه جمله در باب ادب.
اما سه جمله اى که در باب مناجات است: «الهى این عزت براى من بس که بنده تو باشم و این افتخار براى من بس که تو پروردگار من باشى تو همان گونه هستى که من دوست مى دارم پس مرا آن گونه قرار ده که تو دوست دارى.»
و اما درباره حکمت و دانش چنین فرمود: «ارزش هر انسانى به اندازه کارى است که به خوبى از عهده آن برمى آید، و آن کس که قدر خود را بشناسد (و از آن تجاوز نکند) هرگز هلاک نمى شود و انسان در زیر زبانش پنهان است.»
و اما سه جمله اى که درباره آداب است; فرمود: «به هرکس مى خواهى، نعمتى ببخش تا امیرش باشى و به هرکس مى خواهى محتاج شو تا اسیرش شوى و به هرکس که می‌خواهى، بی‌نیازى نشان ده، تا همانند او باشى.»

حکمت 391: ترغیب به زهد و نهی از غفلت
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: از دنیا، کناره بگیر که اگر چنین کردى، خداوند تو را از زشتیهاى آن بینا مى گرداند، و از وظایف خود غافل مباش که تو فراموش شده نیستى.

شرح حکمت:
روشن است که انسان هرگاه دل بسته و عاشق چیزى باشد هرگز عیوب آن را نمى بیند بلکه بسیار مى شود که عیوب را محاسن و صفات برجسته مى شمرد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «علاقه تو به چیزى، نابینا و کرت مى کند».
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «کسى که زهد در دنیا را پیشه کند خداوند علم و دانش را در قلب او قرار مى دهد و زبانش را به آن جارى مى سازد و عیوب دنیا را به او نشان مى دهد، دردهاى دنیا و دواهاى آن را مى شناسد و از دنیا سالم به دارالسلام (و جوار رحمت الهى) مى رود.» نیز می فرمایند: « هنگامى که خداوند خیر و نیکى براى بنده اش اراده کند او را به دنیا بى اعتنا مى سازد و عالم به احکام دینش مى کند و عیوب دنیا را در نظرش آشکار مى سازد.»
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «در تعجبم از کسى که غافل است و از او غافل نیستند و نیز در تعجبم از کسى که در طلب دنیاست و مرگ در طلب اوست و در شگفتم از کسى که با تمام دهانش مى خندد (و قهقهه مى زند) در حالى که نمى داند خدا از او راضى است یا خشمگین.»
سلمان فارسى نیز در این زمینه مى گوید: «از شش چیز در شگفتم; سه چیز مرا مى خنداند و سه چیز مرا به گریه وامى دارد. اما آنچه مرا به گریه وامى دارد جدایى دوستان عزیز است (دوستى همچون) محمّد(صلى الله علیه وآله) و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خداوند عزّوجلّ و اما آنچه مرا به خنده وامى دارد طالب دنیاست در حالى که مرگ در طلب اوست و غافل است در حالى که مورد غفلت نیست، و کسى که با تمام دهان خود مى خندد و قهقهه مى زند در حالى که نمى داند از او خوشنود شده اند یا نه»

حکمت 390 نهج البلاغه: سبک زندگی اسلامی
(اخلاقى، اجتماعى، اخلاق خانواده)

وَ قَالَ (علیه السلام): لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.

و درود خدا بر او، فرمود: انسان باایمان ساعات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسیم مى‌کند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‌کند و قسمت دیگرى را براى امرار معاش و کسب و کار زندگى قرار مى‌دهد و قسمت سوم را براى بهره‌گیرى از لذات حلال و دلپسند مى‌گذارد. و سزاوار نیست که انسان عاقل حرکتش جز در سه چیز باشد: کسب حلال براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّت هاى حلال.

شرح حکمت:
در بعضى از روایات ساعات شبانه روز به چهار بخش تقسیم شده است. ازجمله در حدیثى از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) چنین مى خوانیم: «کوشش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: بخشى براى مناجات با پروردگار و بخشى براى امر معاش و بخشى براى معاشرت با دوستان و افراد مورد اعتماد که عیوب شما را براى شما بازگو مى کنند و با خلوص باطن به شما خدمت مى نمایند، و بخشى از آن را نیز براى لذات غیر حرام باقى گذارید.»

حکمت 389 نهج البلاغه: به عمل کار برآید
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ.وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى : مَنْ فَاتَهُ حَسَبُ نَفْسِهِ لَمْ یَنْفَعْهُ حَسَبُ آبَائِهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که عملش او را به جایى نرساند، بزرگى خاندانش، او را به پیش نخواهد راند. [در نقل دیگرى آمده که]: آن کس که ارزش خویش از دست بدهد، بزرگى خاندانش او را سودى نخواهد رساند.

شرح حکمت:
اشاره به این که ارزش و شخصیت در انسان به صفات و فضایل شخصى اوست، علم و دانش، شجاعت و سخاوت، بزرگوارى و امانت و صفات برجسته دیگر. قرآن مجید می فرماید: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید; (این ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست; خداوند دانا و آگاه است! (13 حجرات)»
شخصى خدمت امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) رسید و عرض کرد: به خدا سوگند که بر روى زمین کسى از نظر شرافت پدر از تو برتر نیست. امام(علیه السلام) فرمود: «تقواى الهى آن ها را شریف نمود و اطاعت پروردگار آن ها را والامقام ساخت». آن مرد بار دیگر عرض کرد: به خدا سوگند تو بهترین مردم هستى. امام(علیه السلام) فرمود: اى مرد! قسم مخور; بهتر از من کسى است که تقواى الهى اش بیشتر و مطیع تر در برابر فرمان خدا باشد به خدا سوگند این آیه را هیچ آیه اى نسخ نکرده است: خداوند شما را طوایف و قبایلى قرار داده تا یکدیگر را بشناسید، گرامى ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.»
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «سه چیز است که از اعمال دوران جاهلیت است...» و نخستین آن را « افتخار به نسب است.»

حکمت 388 نهج البلاغه: بیماری دل بدتر از فقر و مرض
(اقتصادى، بهداشتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ أَلَا وَ إِنَّ [مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ‏] مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ‏.

و درود خدا بر او، فرمود: آگاه باشید که یکى از بلاها فقر و تنگدستى است و بدتر از آن بیمارى جسم است و از آن بدتر بیمارى قلب (فساد اخلاق و انحراف عقیدتى) مى باشد. [آگاه باشید که یکى از نعمت هاى مهم الهى وسعت مال است و از وسعت مال برتر صحت بدن است] و از صحت بدن برتر تقواى قلب است.

شرح حکمت:
در حکمت 163 نیز فقر به عنوان «الموت الاکبر; مرگ بزرگ تر» معرفى شده است. در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «فقر مایه روسیاهى در دنیا و آخرت است»

حکمت 387: معیار خیر و شر
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: خیرى که پس از آن عذاب خداست خیر نیست، و رنجى که پس از آن بهشت است رنج نیست. هر نعمتی غیر بهشت ناچیز است، و هر بلایی غیر آتش دوزخ عافیت است.

شرح حکمت:
خداوند انسان را با انواع بلاها آزمایش مى کند تا صفِ صابران را از دیگران جدا سازد و پاداش خیر به آن ها دهد. قرآن مجید مى فرماید: «یقین همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش مى کنیم و بشارت ده به صابران. (155 بقره)»
و در جاى دیگر مى فرماید: «و شما را با بدى ها وخوبى ها آزمایش مى کنیم و به سوى ما بازگردانده مى شوید. (35 انبیاء)»

حکمت 386 نهج البلاغه: جوینده، یابنده است
(علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ طَلَبَ شَیْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر که جوینده چیزى باشد، به تمام آن یا به قسمتى از آن مى رسد.

شرح حکمت:
امام على(علیه السلام) می فرمایند: «کسى که کوبیدن در را ادامه دهد و اصرار کند وارد مى شود.»
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «کسى که بسیار درِ خانه پادشاه (خداوند عالم هستى) را بکوبد سرانجام براى او گشوده خواهد شد.»
این نکته نیز حائز اهمیت است که گاه براى رسیدن به مقصود، کوشش فردى نتیجه بخش نیست و باید از دیگران نیز در امور عمومى کمک گرفت، پیدا کردن اعوان و انصار و یاران نیز نتیجه طلب و تلاش و کوشش انسان است، بنابراین آنچه در این گفتار حکیمانه آمد با آنچه در خطبه 5 نهج البلاغه آمده که مى فرماید: «کسى که با کمک یاران قیام کند رستگار و پیروز مى شود» منافاتى ندارد.

حکمت 385 نهج البلاغه: نشانه پستی دنیا
(علمى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا یُعْصَى إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: از خوارى دنیا نزد خدا همان بس که جز در دنیا، نافرمانى خدا نکنند، و جز با رها کردن دنیا به پاداش الهى نتوان رسید.

شرح حکمت:
درباره پستى دنیا و بى ارزش بودن زرق و برق آن در قرآن مجید تعبیرات مختلفى دیده مى شود. گاهى از آن تعبیر به لهو و لعب شده: (64 عنکبوت) و گاه از آن تعبیر به زخرف شده و این که اگر مردمِ دنیاپرست همگى به دنیا اقبال نمى کردند به قدرى دنیا بى ارزش بود که براى کافران خانه هاى پرزرق و برق و زینتى قرار مى دادیم (33 – 35 زخرف)؛ و در احادیث اسلامى به برگ درخت نیم جویده در دهان ملخ تشبیه شده است و امثال این تعبیرات.
آنچه در این گفتار حکیمانه مى بینیم تعبیر جدیدى در این زمینه است. امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى به دو نکته در پستى دنیا اشاره مى کند: نخست این که جاى معصیت الهى تنها اینجاست و دوم این که وسیله رسیدن به سعادت جاویدان ترک آن است.
امام سجاد(علیه السلام) مى فرمایند: «ما با امام حسین (پدرم به سوى کربلا) خارج شدیم امام هر زمان در منزلى پیاده مى شد و یا از آن حرکت مى کرد به یاد یحیى بن زکریا و قتل او مى افتاد و روزى فرمود: در پستى دنیا در برابر خداوند متعال همین بس که سر یحیى بن زکریا (پیامبر بزرگ الهى) براى زن آلوده اى از زنان آلوده بنى اسرائیل هدیه فرستاده شد.»
امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام بن حکم مى فرماید: «ای هشام! عاقلان اضافات دنیا را ترک کرده اند تا چه رسد به گناهان، چرا که ترک دنیا فضیلت است و ترک گناهان فریضه.»
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از راهى عبور مى کرد، چشمش به بزغاله مرده اى افتاد که در محل گردآورى زباله ها افتاده بود، به اصحابش فرمود: ارزش این بزغاله چقدر است؟ عرض کردند: اگر زنده بود شاید به اندازه یک درهم نیز نبود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: « دنیا کم ارزش تر است در پیشگاه خدا از این بزغاله در نزد صاحبانش.»

حکمت 384 نهج البلاغه: نکوهش اعتماد به دنیا و کوتاهی در عمل
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الرُّکُونُ إِلَى الدُّنْیَا مَعَ مَا تُعَایِنُ مِنْهَا جَهْلٌ وَ التَّقْصِیرُ فِی حُسْنِ الْعَمَلِ إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَیْهِ غَبْنٌ وَ الطُّمَأْنِینَةُ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: به دنیا آرامش یافتن در حالى که ناپایدارى آن مشاهده مى گردد، از نادانى است؛ و کوتاهى در اعمال نیکو با وجود یقین به پاداش آن، زیانکارى است؛ و اطمینان پیدا کردن به افراد قبل از آزمودنشان، عجز و ناتوانی است.

شرح حکمت:
حقیقت غبن آن است که انسان سرمایه اى را از دست دهد و نتواند معادل یا بیش از آن به دست آورد و نیز فرصت مناسبى براى به دست آوردن سود کلانى در اختیار او باشد اما فرصت را از دست دهد و آن سود را تحصیل نکند؛ این ها همه مصداق غبن است. قرآن مجید روز قیامت را یوم التغابن نام نهاده، مى فرماید: «این (رستاخیز عام) در زمانى خواهد بود که خداوند همه شما را در روز اجتماع گردآورى مى کند و آن روز، روز تغابن است. (9 تغابن)»
قابل توجه این که امام(علیه السلام) به سه پیامد منفى که مربوط به سه اشتباه است در این کلام حکیمانه اش اشاره کرده است: «جهل» و «غبن» و «عجز». نشانه جهل، تکیه کردن بر این دنیاى ناپایدار است و سبب غبن، کوتاهى در انجام کارهاى نیک است و نشانه عجز، اطمینان به افراد، قبل از اختبار و امتحان مى باشد.
امام علی (علیه السلام) مى فرمایند: «اطمینان به هرکس پیش از آزمودن او نشانه کم عقلى است.» و نیز مى فرمایند: «قبل از گزینش دوستان، آن ها را آزمایش کنید زیرا آزمایش، معمارى است که نیکان را از بدان جدا مى کند.»

حکمت 383 نهج البلاغه: تلاش بر طاعت و دوری از معصیت
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): احْذَرْ أَنْ یَرَاکَ اللَّهُ عِنْدَ مَعْصِیَتِهِ وَ یَفْقِدَکَ عِنْدَ طَاعَتِهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ، وَ إِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آن گاه از زیانکارانى. هر گاه نیرومند شدى توانت را در طاعت پروردگار به کار گیر، و هر گاه ناتوان گشتى، ناتوانى را در نافرمانى خدا قرار ده.

شرح حکمت:
امام صادق(علیه السلام به یکى از یاران خود مى فرمایند: «اى اسحاق! آن گونه از خدا بترس که گویى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند. اگر فکر مى کنى که خدا تو را نمى بیند کافر شده اى و اگر مى دانى تو را مى بیند ولى آشکارا معصیتش را مى کنى او را کمترین بینندگان به حساب آورده اى (زیرا در برابر یک انسان عادى و حتى گاه در مقابل یک کودک حاضر نیستى بسیارى از گناهان را انجام دهى پس چگونه در محضر پروردگار مرتکب آن مى شوى؟)» نیز از حضرت تفسیر تقوا را پرسیدند. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «حقیقت تقوا این است که خدا تو را در جایى که امر کرده، غایب نبیند و در جایى که نهى کرده حضور نداشته باشى»
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است. (46 الرحمن)» فرمودند: «کسى که بداند خدا او را مى بیند و آنچه را مى گوید مى شنود و از اعمال نیک و بدى که انجام مى دهد آگاه است و این امر او را از اعمال قبیح بازدارد، این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است و نفس خویش را از هوى بازمى دارد.»
در آیه چهاردهم سوره علق درباره بعضى از کافران و تکذیب کنندگان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) آمده است: «(أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَى); آیا او نمى دانست که خداوند اعمالش را مى بیند.» در آیه 108 سوره نساء مى خوانیم: «آن ها زشتکارى خود را از مردم پنهان مى دارند; اما از خدا پنهان نمى دارند.»

حکمت 382 نهج البلاغه: حدود سخن
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
و درود خدا بر او، فرمود: چیزى را که علم به آن ندارى مگو بلکه همه آنچه را که مى دانى نیز مگو، زیرا خداوند بر تمام اعضاى تو واجباتى قرار داده که روز قیامت از آن ها بازخواست خواهد کرد.

شرح حکمت:
خداوند در قرآن مى فرماید: «بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است; و (همچنین) گناه و ستم به ناحق را; و این که چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید; و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمى دانید. (33 اعراف)» نیز می فرماید:«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چراکه گوش و چشم و دل، همه مسئول اند. (36 اسراء)»
در کتاب کافی در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که امام فرمود:«هنگامى که سؤالى از شخص عالمى شود در حالى که پاسخ آن را نمى داند باید بگوید: «الله اعلم» و کسى که عالم نیست حتى این جمله را هم نباید بگوید (زیرا او علمى ندارد که خدا را از خود اعلم بداند).»
فردی از امام باقر(علیه السلام) پرسید: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(علیه السلام) فرمود: «از آنچه مى دانند سخن بگویند و درباره آنچه نمى دانند توقف کنند.»
بیان آنچه که انسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنین و گاه غیبت و عیب جویى دیگران است و گاه سبب اهانت و یا ایجاد اختلاف در میان مردم و یا اشاعه فحشا و یا سبب اضطراب افکار عمومى مى شود و یا افراد کم استعدادى را به گمراهى مى افکند که همه این ها از مصادیق گناه است. مسئولیت زبان از همه اعضا بیشتر است و گناهانى که با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد.

حکمت 381 نهج البلاغه: ضرورت رازدارى و کنترل زبان
(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِی وَثَاقِهِ فَاخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَکَ وَ وَرِقَکَ فَرُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً.
و درود خدا بر او، فرمود: سخن را تا نگفته ‏اى در بند توست، چون گفتى تو در بند آنى، پس زبانت را چون طلا و نقره‏ ات حفظ کن، چه بسا یک کلمه نعمتى را از بین برده و عذابى را پیش آورده.

شرح حکمت:
اهمیت سکوت تا آنجاست که از داستان زکریا در قرآن مجید استفاده مى شود خداوند هنگامى که به زکریا بشارت فرزندى را به نام یحیى داد عرضه داشت: «خدایا! نشانه اى براى من قرار ده. خطاب آمد: نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم با مردم نخواهى داشت در حالى که زبانت سالم است; «قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَال سَوِیّاً (10 مریم)» و به این ترتیب سکوت به عنوان آیتى از آیات خدا نسبت به موهبتى که ارزانى داشته بود قرار داده شد.