رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

حکمت 200 نهج البلاغه: نکوهش انسان هاى شرور
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): وَ أُتِیَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَةٍ.
و درود خدا بر او، فرمود: (جنایتکارى را حضور امام آوردند، که جمعى اوباش همراه او بودند.) مبارک مباد، چهره هایى که جز به هنگام زشتى ها دیده نمى شوند.

شرح حکمت:
امیرمؤمنان(علیه السلام) در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند که بنا بود حد بر او اجرا شود، ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع کردند، امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: اى قنبر نگاه کن این گروه کیانند و براى چه آمدند عرض کرد مردى هست که مى خواهند حد بر او اقامه کنند (و اینها تماشاگرند)، هنگامى که نزدیک شدند امام نگاه در چهره آنها کرد و این حکمت را بیان فرمودند.
درست که در قرآن مجید و روایات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مایه عبرت مردم گردد؛ اما این گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمى آمدند، بلکه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مى یابند و در صورتى که فرصت پیدا کنند خودشان نیز وارد صحنه مى شوند.
ولى جالب توجه این که زمامداران ظالم و ستمگر در دنیاى دیروز و امروز از وجود این گروه براى پیش بردن مقاصد نامشروع خود بهره فراوان مى گیرند و براى درهم شکستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهیان از منکر این گروه را تحریک کرده و به مصاف آنها مى فرستند.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف


فایل ویدوئی

حکمت 199 نهج البلاغه: نکوهش اوباش (انسان هاى شرور)
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : فِی صِفَةِ الْغَوْغَاءِ هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یعْرَفُوا وَ قِیلَ بَلْ قَالَ (علیه السلام): هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِیلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ فَقَالَ یرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَینْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ کرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ.

و درود خدا بر او، (در تعریف جمع اوباش) فرمود: آنها کسانى هستند که هر وقت هماهنگ شوند غالب مى‌گردند و هنگامى که پراکنده شوند شناخته نخواهند شد. آنها کسانى هستند که هرگاه متحد شوند زیان مى‌رسانند و هر زمان متفرق گردند سود به بار مى‌آورند. کسى سؤال کرد: زیان آنها را به هنگام متحد شدن دانستیم، منفعت آنها به هنگام پراکنده شدن چیست؟ امام علیه السلام فرمودند: پیشه‌وران و اهل کسب به کارهاى خود باز مى‌گردند و مردم از کار آنها بهره‌مند مى‌شوند؛ بنّا به سراغ بنّایى مى‌رود و بافنده مشغول بافندگى مى‌شود و نانوا به پخت نان مى‌پردازد.

شرح حکمت:
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حکمت 147 درباره این افراد مى فرمایند: «و احمقانِ بى سر و پا و بى هدفى که دنبال هر صدایى مى روند و با هر بادى حرکت مى کنند; آنهایى که با نور علم روشن نشده اند و به ستون محکمى پناه نبرده اند». این گروه چون جمع شوند غالباً سبب ضرر و زیان مى گردند. به کمترین چیزى تحریک مى شوند و بیشترین خسارات را مى رسانند؛ ولى اگر با برنامه ریزى صحیح جلوى اجتماع آنها گرفته شود و هر کدام به دنبال کار خود باشند و به شغلى که دارند بپردازند، به جامعه منفعت مى رسانند.

حکمت 198 نهج البلاغه: باطل در لباس حق
(اعتقادى، سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى شنید که خوارج مى گویند: حکمی نیست مگر از آن خدا) سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است.

شرح حکمت:
اشاره به این مطلب دارد که سخن حق است و برگرفته از آیات قرآن می باشد اما خوارج معنای آن را تحریف می کنند. حق است زیرا تشریع قوانین و احکام تنها از سوی خداست و‌رسول اکرم(صل الله علیه و آله) مبلغ و مجری آن است، اما مفهوم باطلی که از آن خارج می کردند این است که حکومت و فرماندهی و اجرای احکام و مدیریت جامعه باید بوسیله خداوند صورت گیرد. غافل از اینکه هرگز خدا فرمان جنگ و صلح و... صادر نمی کند.
با توجه به خطبه۴۰ که امام می فرمایند:« مردم نیازمند امیر و حاکمی هستند( که فرمان خدا را در میان آنها اجرا کند)»، اشاره به این دارد که تمام جوامع بشری حاکمی داشته که لازم است نظم و امنیت در جامعه ایجاد کند و مانع نابودی جامعه از هرج و‌ مرج گردد.

حکمت 197 نهج البلاغه: رفع خستگی روح با حکمت ها
(اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَةِ.
و درود خدا بر او، فرمود: این دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حکمت آمیز و زیبا و ظریف انتخاب کنید. (مشابه حکمت 91)

شرح حکمت:
این یک واقعیت است که روح و جسم هر دو بر اثر کارهاى مختلف خسته مى شوند.
«طرائف» همان گونه که سابقاً هم اشاره کردیم جمع «طریفة» به معناى هر چیز زیبا، دل انگیز و و شگفتى آور است و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراین «طرائف الحکم» به معناى نکته هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى، در قالب شعر باشد یا به شکل نثر.
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «شش چیز است که نشانه شخصیت انسان است سه چیز در حضر و سه چیز در سفر و آن سه چیز در سفر را به این صورت بیان فرمودند: بخشیدن بخشى از زاد و توشه به دیگران و حسن خلق و مزاح کردن به صورتى که موجب گناهی نشود.» این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح ها مى تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.

حکمت 196 نهج البلاغه: عبرت آموزی از مال تلف شده
(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام) : لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: آنچه از مال تو از دست مى رود و مایه پند و عبرتت مى گردد در حقیقت از دست نرفته است.

شرح حکمت:
به عنوان مثال کسى که سرمایه اى در امرى تجارى به کار مى برد و ظاهرا زیان مى کند، اما راه و رسم تجارت را به وسیله آن مى آموزد، زیان نکرده است.
این سخن منحصر به صرف مال و ثروت نیست. از دست دادن نعمت هاى دیگر که سبب بیدارى و هشیارى انسان مى گردد نیز در واقع ضرر و زیان محسوب نمى شود. امام صادق(علیه السلام) به هنگام تسلیت گفتن مصیبتى به یکى از دوستانش چنین فرمودند: «اگر این شخصى را که از دست دادى مرگش تو را به خداوندت نزدیک تر ساخته و تو را از گناهت دور نموده است این مصیبت نیست، بلکه آن یک رحمت (الهى) است و نعمتى بزرگ براى تو محسوب مى شود و اگر این مصیبت تو را اندرز نداده و از گناهت دور نساخته و به پرورگارت نزدیک نکرده، مصیبت این قساوت قلب از مصیبت این شخص از دست رفته بزرگ تر است، اگر خداشناس باشى.»
حتى اگر انسان اموالى را از دست مى دهد و چیزى عائد او نمى شود جز این که بر این مصیبت صبر کرده و شکر به جا مى آورد و پاداش شاکران را مى گیرد باز در واقع اموال او از دست نرفته است. از این رو از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: «آنچه از مال تو از بین مى رود و تو را پند مى دهد در حقیقت از بین نرفته و جاى شکر دارد.»

حکمت 195 نهج البلاغه: رقابت پوچ
(اخلاقی)

وَ قَالَ (علیه السلام) : وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَةٍ هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ وَ رُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ.
و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه از کنار نجاستی در محل زباله ها عبور مى کرد.) اینست آنچه بخیلان در بذل و بخشش آن بخل مى ورزیدند. (و در روایت دیگرى نقل شد که) این همان چیزى است که دیروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتید.

شرح حکمت:
انسان اگر به پایان امور بنگرد درباره آغاز آن تجدید نظر خواهد کرد; هنگامى که ببیند لذیذترین غذاها بعد از جذب در بدن، تفاله آن به شکل گندیده اى در مى آید و نیز هنگامى که از کنار قبرستانى عبور کند که بوى تعفن بعضى از اجساد از آن به مشام مى رسد و ببیند پایان کار کجاست، یقین پیدا مى کند که در زندگى مادى خود گرفتار خطا و اشتباه است.
امام مجتبى(علیه السلام) خطاب به فردی فرمودند: «دنیا را به منزله میت فرض کن و از آن به مقدار نیازت برگیر که اگر حلال باشد زهد پیشه کرده اى و اگر حرام باشد گناهى در آن نیست، زیرا به مقدار خوردن مردار برگرفته اى و اگر عتابى (از سوى خداوند) در آن باشد عتاب آسان و اندکى است.»
امام صادق(علیه السلام) به یکى از یاران خود فرمودند: «دنیا در نزد من به منزله میت است که هنگامى که مضطر شوم از آن بهره مى گیرم». سپس افزود: «خداوند تبارک و تعالى مى داند بندگان چه اعمالى انجام مى دهند و پایان کارشان به کجا مى رسد; اما هنگامى که گناهى انجام مى دهند حلم مى کند (و فوراً آنها را مجازات نمى نماید) سپس آیه شریفه 83 سوره «قصص» را تلاوت فرمود: « آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏ دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است .» آن گاه امام(علیه السلام) گریه کرد و فرمود: به خدا سوگند با وجود این آیه تمام آرزوها بر باد رفته است. (آرزوى نجات و رسیدن به بهشت برین آرزوى مشکلى است)»
البته مى دانیم تحصیل مال و ثروت به اندازه اى که انسان بى نیاز از دیگران شود و آبرومندانه زندگى کند از امورى است که اسلام بر آن تأکید نموده است.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد!


فایل صوتی

حکمت 194: ضرورت پرهیز از خشم و انتقام
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ کَانَ ( علیه السلام) یَقُولُ: مَتَى أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ أَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ عَفَوْتَ.
و درود خدا بر او، فرمود: در هنگامى که خشم بگیرم، در چه وقت (از این دو حالت) خشم خود را فرو نشانم؟ آیا آن وقت که از انتقام گرفتن ناتوانم، که در آن صورت به من گفته مى شود: اگر صبر مى کردى، بهتر بود، یا زمانى که قدرت انتقام دارم، در آن حال به من مى گفتند: اگر عفو مى کردى، بهتر بود. (پس در هر حال، شکیبایى، بهتر از انتقام است)

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) با این تعبیر لطیف مردم را به ترک انتقام فرا می خوانند.
قرآن مجید مى فرماید: «و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمان ها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى کنند; و خشم خود را فرو مى برند; و از خطاى مردم درمى گذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد. (133 و 134 آل عمران»
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: « وقتی روز قیامت فرا رسد، فریادگری آواز می دهد: هر کس پاداشش بر عهده خدای متعال است، داخل بهشت شود، پس گفته می شود: اینان، چه کسانی هستند؟ و جواب می آید که: ایشان، کسانی هستند که مردم را مشمول عفو و گذشت خویش قرار می دهند و بدون حسابرسی، داخل بهشت می شوند.»
امام على(علیه السلام) مى فرمایند: « عفو و گذشت تاج فضائل اخلاقى است.»
البته عفو و گذشت در مورد کسانى است که از عفو سوء استفاده نکنند و بر جنایات خود نیفزایند، همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: «عفو درباره کسى است که اقرار به گناه خود کند (و پشیمان باشد) نه از کسى که اصرار مى ورزد.»

حکمت 193 نهج البلاغه: انجام کارها هنگام تمایل قلب
(اخلاقى، علمى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ.
و درود خدا بر او، فرمود: براى دل هاى (آدمیان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است. هنگامى که مى خواهید کارى انجام دهید از سوى علاقه و اشتیاق وارد شوید، زیرا اگر قلب را مجبور به کارى کنند نابینا مى شود.

شرح حکمت:
منظور از «قلب» و «قلوب» عقل، فکر و در واقع روح آدمى است که مانند جسم حالات مختلف دارد; گاه خسته و ناتوان است که هیچ کاری را به صورت کامل انجام نخواهد داد و گاه داراى نشاط و قدرت و نیرو است، هر کارى را به خوبى انجام مى دهد.
در حکمت 312 امام علیه السلام مى فرمایند: «دل ها گاهى پرنشاط و زمانى بى نشاط است; آن گاه که نشاط دارند آنها را بر انجام دادن مستحبات (علاوه بر واجبات) بگمارید و هنگامى که بى نشاط اند تنها به انجام دادن واجبات قناعت نمایید.»
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «دل ها اقبال و ادبار و نشاط و سستى دارند. هنگامى که اقبال کند (و پرنشاط باشد) حقایق را به خوبى مى بیند و مى فهمد و هنگامى که ادبار کند، ناتوان و ملول مى گردد، بنابراین در هنگام ادبار و نشاط به سراغ آن بروید و در هنگام ادبار و فتور آن را رها سازید.»

حکمت 192 نهج البلاغه: خزانه دار دیگران
(اخلاقی، اقتصادی)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم، آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنى، براى دیگران اندوخته اى.

شرح حکمت:
مقصود امام(علیه السلام) از این سخن آن نیست که انسان تنها به اندازه قوت خود تلاش و فعالیت اقتصادى داشته باشد بلکه به عکس، طبق دستورات اسلام باید از طرق صحیح بسیار تلاش کرد ولى اموالى را که جمع آورى مى کند، اضافه آن را در راه خدا و کارهاى خیر و خدمت به بندگانش صرف کند، نه این که بگوید هدف ما تأمین آینده خود و فرزندان است و مال اندوزی کند. این نوع سخن، سوء ظن به رازقیت خدا است؛ همان گونه که در نامه مالک اشتر امام(علیه السلام) مى فرماید: «بخل و ترس و حرص غریزه هاى مختلفى است که ریشه همه آن سوء ظن به خداوند است.»
از امیرمؤمنان(علیه السلام) سؤال کردند چه کسى روز قیامت حسرتش از همه بیشتر است؟ فرمودند: «کسى که در آن روز اموال خود را در میزان اعمال دیگران ببیند که خدا او را به واسطه آن مال وارد دوزخ کند و دیگرى را (که هیچ زحمتى را براى آن نکشیده بود براى نیکوکارى اش) به سبب آن مال وارد بهشت سازد.»
قرآن مجید نیز می فرماید: «از تو سؤال مى کنند چه چیز را انفاق کنند؟ به آنها بگو از مازاد نیازمندى هاى خود انفاق کنید. (219 بقره)»

حکمت 191: چهره واقعی دنیا
(اخلاقى)
قسمت دوم حکمت

وَ قَالَ (علیه السلام): وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ...
و درود خدا بر او، فرمود: در این دنیا هیچ بنده ای نعمتی را به دست نمی آورد مگر این که از نعمتی دیگر جدا شود، و به روزی از عمر خود روی نمی آورد مگر این که با نزدیکی به اجل، روزی دیگر را از دست دهد.

شرح حکمت:
3. اشاره به این نکته دارد با آمدن یک نعمت، نعمت دیگری از دست می رود و تمام نعمتهای دنیا باهم جمع نمی شوند، مانند کسى که فرزند ندارد واقعاً در زحمت است; اما هنگامى که خدا این نعمت را به او ارزانى مى دارد مشکلات زیادى براى نگهدارى و اداره و تربیت فرزند به سراغ او مى آید.

4. این کلام شبیه همان حکمت 74 است که امام (علیه السلام) فرمودند: «نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پایان عمر است»
قرآن مجید مى فرماید: « سوگند به عصر که انسان در زیان کارى است. (1و2 عصر)» چه زیانى از این بالاتر که هر روز که مى گذرد بخشى از سرمایه گرانبهاى عمر انسان کاسته مى شود.

حکمت 191: چهره واقعی دنیا
(اخلاقى)
قسمت اول حکمت

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ ...
و درود خدا بر او، فرمود: آدمى در این دنیا همانند هدفى است که تیرهاى مرگ به سوى آن روان است، یا چون ثروتى است که رنجها و محنتها براى ربودنش، پیشدستى کنند. هر جرعه آبش، گلوگیر شود و هر لقمه اش در حلق بماند. (با هر لذتى، رنجى همراه است)....

شرح حکمت:
امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى چهره واقعى دنیا را به همگان نشان داده و از بى وفایى و ناپایدارى و مشکلات گوناگون آن سخن مى گوید؛ حضرت در آن به شش نکته مهم اشاره کرده است:
1. در این عبارت انسان به دو چیز تشبیه شده; یکى هدفى که تیراندازان آن را نشانه مى گیرند و دیگر سرمایه اى که غارتگران آن را چپاول مى کنند. انسان آن هدف است و عوامل مرگزا تیرهایى که به سوى او پرتاب مى شوند. دیگری وجود انسان و استعدادهاى فراوان او همان سرمایه عظیمى است که مصائب مختلف به غارت آن مى پردازند و به همین دلیل آرامش واقعى هرگز در این زندگى دیده نمى شود.
2. اشاره به این که در کنار هر لذتى از لذات دنیا خطرات و ناراحتى هایى وجود دارد. با این حال کدام عاقل مى تواند آن را به عنوان هدف اصلى خود برگزیند؟ زندگى خالى از هر گونه ناراحتى زندگى جاویدان آخرت در بهشت برین است. «و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مى دانستند. (64 عنکبوت)» در سوره «فاطر» آیات 34 و 35 مى خوانیم: «آنها مى گویند حمد (و ستایش) براى خداوندى است که اندوه را از ما برطرف ساخت. پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است همان کسى که با فضل خود ما را در این سراى اقامت (جاویدان) جاى داد نه در آن رنجى به ما مى رسد و نه سستى و واماندگى.»

حکمت 190 نهج البلاغه: عذر واهى براى تصدّى خلافت
(اعتقادى، معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): وَا عَجَبَاهْ أَ تَکُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ.
و درود خدا بر او، فرمود: عجبا! آیا خلافت با همنشینى پیامبر حاصل مى شود; ولى با همنشینى و خویشاوندى حاصل نمى گردد؟

شرح حکمت:
مرحوم سید رضى بعد از روایت این کلام مى گوید: «از آن حضرت شعرى در همین زمینه نقل شده است (امام خطاب به خلیفه اوّل) مى فرماید: اگر تو به سبب شورا مالک امور مردم شدى این چه شورایى است که طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و دیگران) غایب بودند؟ و اگر از طریق قرابت با پیامبر در برابر مخالفانت استدلال کردى، دیگرى (یعنی خود امام) از تو به پیامبر سزاواتر و نزدیک تر است».
ابن ابى الحدید معتقد است که این حکمت خطاب به عمر است. زیرا هنگامى که ابوبکر به عمر گفت: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم عمر در پاسخ او چنین گفت: تو همراه پیغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز کن تا من با تو بیعت کنم.
على(علیه السلام) در پاسخ این سخن مى گوید: اگر مصاحبت با پیغمبر سبب شایستگى او براى خلافت مى شود کسى که همین مصاحبت را در طول عمر پیامبر اکرم (حتى پیش از این که ابوبکر اسلام بیاورد) داشته است و افزون بر آن از خویشاوندان نزدیک پیغمبر هم بوده شایسته تر است.
البته مى دانیم نه مصاحبت با رسول الله و نه خویشاوندى با آن حضرت هیچ یک براى خلافت و جانشین او کافى نیست، بلکه خلافت پیامبر مرهون شایستگى هاى علمى و اخلاقى فراوانى است که جز در على(علیه السلام) وجود نداشت; ولى از آنجا که آنها در برابر مخالفان خود به این گونه مسائل یعنى مصاحبت و قرابت استدلال کردند امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خواهد با سخن خودشان دلیلشان را باطل کند.
امام(علیه السلام) در خطبه 67 نیز به این معنا اشاره کرده مى فرماید: «آنها به شجره (درخت) استدلال کردند اما ثمره و میوه اش را ضایع نمودند.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

فایل  صوتی

حکمت 189 نهج البلاغه: نجات در شکیبایی، هلاک در بیتابی
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ لَمْ ینْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَکهُ الْجَزَعُ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس شکیبایى او را نجات ندهد، بیتابى او را هلاک مى سازد.

شرح حکمت:
هلاکت و نجات در این جمله شامل هم دنیا و هم آخرت می گردد.
به یقین در طول زندگى هرکس، حوادث دردناک و غم انگیزی رخ می دهد. عکس العملى که انسان مى تواند در چنین شرایطی از خود نشان دهد شامل:
1. صبر و تحمل و شکرگزارى به درگاه خدا و دقت در یافتن راه نجات از آن مشکل یا مصیبت؛
2. جزع و بى تابى؛ که هم اعصاب انسان را در هم مى کوبد و او را گرفتار بیمارى هاى مختلف کرده و گاه به مرگ مى کشاند و هم سبب ناشکرى به درگاه خداوند مى شود.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمودند: «کسی که از شیعیان ما مبتلا به مصیبتى شود و شکیبایى کند پاداش هزار شهید را دارد.» حضرت باز در حدیثی دیگر مى فرمایند: «هیچ فرد باایمانى نیست مگر این که به بلایى مبتلا مى شود و آنچه را انتظار آن مى کشد (اى بسا) از آن هم شدیدتر است. هرگاه بر بلایى که در آن است شکیبایى کند، خدا او را از بلایى که انتظارش مى کشد برکنار مى دارد و اگر بى تابى نماید بلاها یکى پس از دیگرى بر سر او مى آید تا صبر و شکیبایى پیشه کند.»
در حدیثى از امام هادى(علیه السلام) مى خوانیم: «مصیبت براى انسان صابر یکى است و براى انسان ناشکیبا دوتاست.»
در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) اشاره شده است که بسیارى از مشکلات پایانى دارد و به تعبیر ما از این ستون تا آن ستون فرج است. نباید انسان خیال کند که همیشه مشکل به یک حال باقى مى ماند «مشکلات غم انگیز پایانى دارد.»

حکمت 188 نهج البلاغه: نتیجه مقابله با حق
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در برابر حق قد علم کند (و به مبارزه برخیزد) هلاک خواهد شد.

شرح حکمت:

حق به معناى واقعیت هاى ثابت است و واقعیت ها آثارى دارد و هر چه با آثارش به مخالفت برخیزند از میان نمى رود، از این رو سرانجام بر انسان غلبه مى کند و او را در هم مى شکند. امام در حکمت 408 نیز مى فرمایند: «آن کس که با حق بجنگد حق او را بر زمین خواهد کوبید.»
قرآن مجید نیز درباره حق و باطل چنین مى فرماید: «بلکه ما حق را بر باطل مى کوبیم و آن را هلاک مى سازد و این گونه باطل محو و نابود مى شود. (18 انبیاء)»
منظور از «حق» در این حکمت خداشناسى و آیین اسلام و فروع دین و حقوق الله و حقوق الناس به طور عام است، زیرا حق در اصل به معناى مطابقت و هماهنگى با واقع و نقطه مقابل آن «باطل» است. به همین دلیل به ذات پاک خداوند، به طور مطلق «حق» اطلاق مى شود چون واقعیتى است انکارناپذیر.
در کتاب «وجوه القرآن» براى کلمه حق موارد استعمال دوازده گانه اى در قرآن مجید ذکر شده است: حق به معناى ذات پاک خداوند و به معناى قرآن، اسلام، توحید، عدل، صدق، طرز صحیح، علانیه، شایستگى، واجب شدن، وام و بهره و براى هر کدام از اینها آیه اى از آیات قرآن مجید را شاهد آورده است.

حکمت 187 نهج البلاغه: نزدیک بودن رحلت از دنیا
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الرَّحِیلُ وَشِیکٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: کوچ کردن (از دنیا به آخرت) نزدیک است.

شرح حکمت:
قرآن مجید می فرماید: «(اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم; و به وسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) در هم فرو مى رود; امّا بعد از مدتى مى خشکد; به گونه اى که بادها آن را به هر سو پراکنده مى کند; و خداوند بر همه چیز تواناست! (45 کهف)» در آیه دیگرى از قرآن مجید مى خوانیم که روز قیامت از گنهکاران سؤال مى شود: «از جهت شمار سال ها چه مدت در زمین درنگ داشتید؟ می گویند: روزی یا بخشی از روزی، ولی [ای پرسنده!] از شمارندگان [پیشگاه خود] بپرس. [خدا] می فرماید: اگر معرفت و شناخت می داشتید [می دانستید که] جز اندکی درنگ نکرده اید، آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟ (112 - 115 مومنون)»
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرمایند: « دنیا ساعتى بیش نیست این ساعت را در مسیر اطاعت خدا قرار دهید.»
امام سجاد (علیه السلام) مى فرمایند: «تمام آنچه در شرق و غرب جهان، دریاها و صحراها، دشت ها و کوه ها آفتاب بر آن مى تابد در نزد اولیاء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سایه هاست.» همان گونه که سایه هایى که به سوى غروب مى رود به سرعت برچیده مى شوند، عمر دنیا نیز چنین است.
نوح پیغمبر (علیه السلام) می فرماید: «دنیا را همچون خانه اى یافتم که از یک در وارد شدم و از در دیگر خارج!»

حکمت 186 نهج البلاغه: آینده سخت ستمکاران
(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لِلظَّالِمِ الْبَادِی غَداً بِکَفِّهِ عَضَّةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: آنکه نخست دست به ستم گشاید، (در قیامت) انگشت ندامت به دندان خواهد گزید.

شرح حکمت:
حکمت اشاره به این آیه قرآن دارد که مى فرماید: «و (همان) روزى که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول (خدا) راهى بر گزیده بودم. (27 فرقان)»
امام موسى بن جعفر(علیه السلام) در مورد دو نفر که به هم دشنام مى دادند فرمودند: «در آن کس که ابتدا کرده ظالم تر است و گناه او و گناه نفر دیگر بر اوست مادامى که مظلوم از حد تعدى نکند.»
درباره ندامت ظالم و عاقبت کار او، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «ستمگرى پشیمانى است».
در حکمت 341 و 241 امام علی(علیه السلام) جملاتی با چنین مضمونی بیان می فرمایند که روزى که خداوند از ظالم انتقام مى گیرد بسیار شدیدتر است از روزى است که ظالم به مظلوم ستم مى کند.
در مورد تجسم اعمال در روز قیامت از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمودند: «از ظلم بپرهیزید که در روز قیامت ظلمت و تاریکى است».
از جمله گناهانى که کیفر و عقوبت آن در این دنیا دامان انسان را مى گیرد ظلم است، همان گونه که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «هیچ کس به دیگرى ستم نمى کند مگر این که خداوند انتقام او را در جان یا مال او خواهد گرفت».
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: « چیزى که ثواب آن بسیار زود به انسان مى رسد نیکوکارى است و چیزى که مجازات آن زود دامن انسان را مى گیرد ظلم و ستم است»

حکمت 185 نهج البلاغه: دروغ و گمراهی در امام راه ندارد
(اخلاقی)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِّبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِی.
و درود خدا بر او، فرمود: نه دروغ گفته ام و نه دروغ شنیده ام، نه گمراه شده ام و نه کسی به وسیله من گمراه شده است .



شرح حکمت:
اشاره به این موضع دارد که که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله و سلم) اخبار غیبى فراوانى مربوط به حوادث آینده بود را به امام على(علیه السلام) داده بودند و امام(علیه السلام) نیز آنها را در حوادث مختلف بازگو مى کرد و هر گاه کسى در آن تردید مى نمود مى فرمودند: «نه من دروغ مى گویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است.»
در تاریخ آمده است که فردی به نام مخدج به تقسیم غنایم جنگی توسط رسول الله معترض و مدعی شد که پیامبر عدالت را رعایت نمی کند. به دنبال این رخداد آیه 58 سوره توبه نازل شد: «و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده مى گیرند اگر سهمى از آن (غنایم) به آنها داده شود راضى مى شوند و اگر چیزى به آنها داده نشود خشمگین مى شوند (هر چند حقى نداشته باشند)» در این ماجرا پیامبر به یکی از اصحاب خود که قصد جان مخدج را کرده بود، فرمودند: «او را رها کن او در آینده پیروانى پیدا خواهد کرد که از دین خدا خارج مى شوند، همان گونه که تیر از کمان رها مى شود. آنها گروهى خواهند بود که (به ظاهر) نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنان ناچیز خواهید شمرد. قرآن (بسیار) مى خوانند ولى از شانه و گلوگاهشان فراتر نمى رود.»
امیرمؤمنان به پیروان خود پیش از جنگ نهروان خبر داده بود که آن مرد در میان خوارج است و کشته خواهد شد; ولى بعد از جنگ جسد او را پیدا نکردند. امام(علیه السلام) فرمود: «نه من دروغ گفته ام و نه آن کسى که به من خبر داده به من دروغ گفته است» ناگهان مردى آمد عرض کرد: اى امیرمؤمنان جنازه او را یافتیم. امام(علیه السلام) به سجده افتاد و خدا را شکر گفت.