رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اللهم عجل لولیک الفرج» ثبت شده است

حدیث شماره ۱۲ کتاب عقل و جهل اصول کافی
قسمت دوم

... و فرمود «و از آیات او این است که برق (و رعد) را به شما نشان می‏دهد که هم مایه ترس است و هم امید (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران) و از آسمان آبی فرو می‏فرستد که زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده می‏کند، در این نشانه‏ هائی است برای جمعیتی که عقل خود را به کار می‏گیرند. (24 روم)» و باز فرمود «بگو بیائید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید، و فرزندانتان را از (ترس) فقر نکشید، ما شما و آنها را روزی می‏دهیم، و نزدیک کارهای زشت و قبیح نروید چه آشکار باشد چه پنهان، و نفسی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید، مگر به حق (و از روی استحقاق) این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید تعقل کنید. (151 انعام)» و نیز فرمود «آیا در آنچه ما روزى شما کردیم، از بردگانتان شریکانى را مى‏ پذیرید، تا آنان در رزق، مساوى (و شریک) شما باشند؟ و آیا همان‏طور که از یکدیگر مى ‏ترسید از بردگانتان مى‏ ترسید؟! (شما که در یک لقمه ‏ى نان، حاضر نیستید با زیردستان خود شریک باشید، چگونه بت‏هاى بى روح را شریک خدا مى‏ دانید؟!) ما آیات خود را براى گروهى که مى ‏اندیشند، این گونه شرح مى‏ دهیم. (28 روم)»
اى هشام پس خداوند صاحبان عقل را اندرز داده و به آخرت تشویقشان نموده «به و زندگانى دنیا جز بازیچه و سرگرمى نیست، و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمى ‏اندیشید؟ (32 انعام)»
اى هشام سپس به کسانى که به کیفر و عذاب خدا نمی اندیشند، بیم داده و فرموده «سپس دیگران را هلاک ساختیم و شما پیوسته صبحگاهان از کنار (ویرانه‏ های شهرهای) آنها عبور می‏کنید و نیز شبانگاهان، آیا تعقّل نمی کنید؟ (136 – 138 صافات)» و فرموده «ما بر اهل این شهر به علت کار زشتی که مرتکب می شوند، عذاب سختی از آسمان نازل خواهیم کرد. ما از آن آبادی نشانه روشنی و درس عبرتی برای کسانی که تعقل می‏کنند باقی گذاردیم. (34 و 35 عنکبوت)»
اى هشام عقل همراه علم است و خدا فرموده «و این مثلها را براى مردم مى‏زنیم و جز دانشمندان کسى درباره آنها تعقل نمى‏کند. (43 عنکبوت)»...

حدیث شماره ۱۲ کتاب عقل و جهل اصول کافی
قسمت اول

هشام بن حکم گوید: موسى بن جعفر علیهم السلام به من فرمود: اى هشام خداى تبارک و تعالى صاحب عقل و فهم را در کتاب مژده داده است و فرموده «آن بندگانم را که هر سخن را شنوند و از نیکوترش پیروى کنند مژده بده، ایشانند که خدا هدایتشان کرده و ایشانند صاحبان عقل. (18زمر)» اى هشام همانا خداى متعال به واسطه عقل حجت را براى مردم تمام کرده و پیغمبران را به وسیله بیان یارى کرده و به سبب برهان ها بر ربوبیت خویش دلالتشان نموده و فرموده است «و خدای شما خدای یگانه است، جز او خدایی نیست، رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگی است. بی تردید در آفرینش آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز و کشتی هایی که در دریاها [با جابجا کردن مسافر و کالا] به سود مردم روانند و بارانی که خدا از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگی اش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبنده ای پراکنده کرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر میان آسمان و زمین، نشانه هایی است [از توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای گروهی که می اندیشند. (163 و164 بقره)» پس فرموده است «و شب و روز و خورشید و ماه را نیز رام و مسخّر شما قرار داد، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند؛ قطعاً در این [حقایق] نشانه هایی است [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای گروهی که تعقّل می کنند. (12 نحل)» و باز فرمود «اوست که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، آن گاه از علقه، سپس به صورت طفلی [از رحم مادران] بیرون می فرستد، تا به کمال نیرومندی و قوت خود برسید، آن گاه پیر و سالخورده شوید، و برخی از شما پیش از رسیدن به این مراحل قبض روح می شوید، و [برخی زنده می مانید] تا به آن مدتی که معین و مقرّر است برسید، و برای اینکه شما تعقّل کنید. (67 غافر)» و باز فرموده: همانا در گردش شب و روز و رزقی که خدا از آسمان فرستاد که زمین را بعد از مرده شدنش زنده کرد و در گردش بادها (و ابر مسخر در فضا) براى آنها که تعقل مى کنند نشانه هائیست و باز فرمود «خدا زمین را پس از مرگش زنده مى‏ گرداند، به راستى که آیات [خود] را براى شما به روشنى بیان کردیم، باشد که تعقل کنید. (17 حدید)» و نیز فرمود «و باغهایى از [درختان‏] انگور و کشت ها[ى گوناگون‏] و خرما، همانند و ناهمانند، که همه به یک آب آبیارى مى‏شوند و میوه ‏هاى بعضى را از بعضى دیگر برتر ساخته ‏ایم، بى‏گمان در این براى خردورزان مایه ‏هاى عبرت است. (4 رعد)»

حدیث شماره ۱۱ کتاب عقل و جهل اصول کافی

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا، پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بنده اى واجبات را به عقل خود در نیابد، آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان به پاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که درباره ایشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز مى گیرند.»

حدیث شماره ۱۰ کتاب عقل و جهل اصول کافی

ابن سنان گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردی است عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز مى باشد؛ امام فرمود: «چه عقلى که فرمانبرى شیطان مى کند؟» گفتم: چگونه فرمان شیطان مى برد؟ فرمودند: «از او بپرس وسوسه ای که به او دست می دهد از چیست؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطان است.»

حدیث شماره ۹ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله و آله و سلم نقل مى کند که: «چون خوبىِ حالِ مردى (مانند نماز و روزه بسیارش) به شما رسید، در خوبى عقلش بنگرید، زیرا به میزان عقلش پاداش مى یابد.»

حدیث شماره ۸ کتاب عقل و جهل اصول کافی

سلیمان دیلمى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلانى در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است فرمود: «عقلش چگونه است؟» گفتم نمى دانم، فرمود: «پاداش به اندازه عقل است، همانا مردى از بنى اسرائیل در یکى از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا مى کرد یکى از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بنده ات را به من بنما خداوند به او نشان داد و او آن مقدار را کوچک شمرد، خداوند به او وحى کرد همراه او باش پس آن فرشته بصورت انسانى نزد او آمد عابد گفت: تو کیستى؟ گفت: مردى عابدم چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته به او گفت: جاى پاکیزه اى دارى و فقط براى عبادت خوب است. عابد گفت: اینجا یک عیب دارد. فرشته گفت: چه عیبى؟ عابد گفت: خداى ما چهارپائى ندارد، اگر او خرى مى داشت در اینجا مى چراندیمش به راستى این علف از بین مى رود! فرشته گفت: پروردگار که خر ندارد، عابد گفت: اگر خرى مى داشت چنین علفى تباه نمى شد، پس خدا بفرشته وحى کرد: همانا او را به اندازه عقلش پاداش مى دهم.» (یعنى حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنش از روى ساده دلى و ضعف خرد است مشرک و کافر نیست لیکن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد.)

حدیث شماره ۷ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام باقر علیه السلام می فرمایند: «خداوند در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش، به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است، باریک بینی می کند.»

حدیث شماره ۶ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هرکس که عاقل است، دین دارد و هر کس که دین دارد، به بهشت می رود.»

حدیث شماره ۵ کتاب عقل و جهل اصول کافی

حسن ابن جهم گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: نزد ما دسته ای هستند که دوستدار امام اند ولی آن تصمیم راسخ را ندارند (که بتوانند در راه عقیده خویش از جان و مال بگذرند) همین قدر است که از محبت امام دم می زنند. امام علیه السلام فرمود: «آنها (به وسیله کوتاهی عقل و قصور ادراکشان) از جمله کسانی که مورد سرزنش خدا قرار گرفته اند نیستند. همانا خدا می فرماید: عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت (و ایشان صاحب بصیرت نمی باشند.)»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

دو روز امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) نبود، فراموشش کردی!!!!

واعظ: مرحوم کافی

فایل ویدئویی


حدیث شماره ۴ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام رضا علیه السلام مى فرمایند: «دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش.»

حدیث شماره ۳ کتاب عقل و جهل اصول کافی

شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: عقل چیست؟ امام فرمودند: «چیزى است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید.» آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمودند: «آن نیرنگ است، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.»

حدیث شماره ۲ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام على علیه السلام می فرمایند: «جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده ام که تو را در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم، پس یکى را بر گزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت: شما باز گردید و او را واگذارید، آن دو گفتند: اى جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت: خود دانید و بالا رفت.»

شرح حدیث:
از مجموع این روایت چنین استفاده مى شود که عقل با حیاء و دین لازم و ملزومند و از یکدیگر جدا نشوند پس خداوند به هر کس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسى را که با حیاء و متدین یافتم باید او را عاقل هم بدانیم.

حدیث شماره ۱ کتاب عقل و جهل اصول کافی

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «چون خداوند عقل را آفرید از او بازپرسى کرده و به او گفت: «پیش آى» پیش آمد، گفت: «باز گرد» بازگشت، فرمود: «به عزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوب تر باشد نیافریدم و تو را تنها به کسانی که دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.»

شرح حدیث:
مراد از عقل چنانچه از جمیع روایات این باب استفاده مى شود همان قوه تشخیص و ادراک و وادار کننده انسان به نیکى و صلاح و باز دارنده او از شر و فساد مى باشد؛ چنانچه در روایت سوم عقل وسیله پرستش خدا و به دست آورنده بهشت معرفى شده و در حدیث چهارم ۷۵ خاصیت و اثر آن بنام لشکر عقل توضیح داده شده است. پس عاقل کامل کسى است که آن اثر در او باشد، و مراد به پیش آمدن و بازگشتن عقل این است که این موجود در برابر اوامر و نواهى خالقش کاملا منقاد و مطیع است و جمله آخر حدیث در روایات دیگر توضیح داده مى شود که کیفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشان است.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات؛

توفیق بود حدودا دو سال در خدمت کلام امیرمومنان علی علیه السلام بودیم و روز گذشته آخرین حکمت از نهج البلاغه را خدمتتان ارائه نمودیم.

ان شاءالله برای ادامه کار قصد داریم احادیث کتاب اصول کافی را خدمت شما بزرگواران عرضه داریم. کتاب کافی از کتب معتبر شیعی می باشد که به گفته علمای شیعه کتابی همچون آن نگاشته نشده و بعضی از علما معتقدند که کتاب کافی بر امام زمان ارواحنا فداه عرضه شده و ایشان فرمودند: «همین کتابِ کافی، برای شیعیان ما بس است.»

این کتاب احادیث را بر اساس موضوعات آنها دسته بندی کرده و هر یک را تحت عنوان یک کتاب بخش بندی نموده است. همچون کتاب العقل و الجهل، کتاب التوحید، کتاب الحجه و....

 به نقل از یکی از بزرگان، روش کلینی در ترتیب احادیث هر باب این است که حدیث درست تر و روشن تر را در اول باب قرار داده و سپس به همین ترتیب احادیث مبهم و مجمل را ذکر نموده است؛ از این جهت غالبا احادیث آخر هر باب، خالی از اجمال و ابهام نیست. پس برای فهم بیشتر احادیث هر باب بهتر است از ابتدای باب، احادیث را با دقت مطالعه کنیم.

امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!» عرض کردند: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمودند: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردم زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند.» 

با توجه به روایت فوق یکی از وظایف ما خواندن و تفکر در کلام ائمه علیهم السلام و نشر آن به دیگران می باشد. لذا با سپاس بیکران از همراهی شما عزیزان، در خواست می گردد جهت نشر و ارسال این احادیث به دیگران ما را یاری فرمایید.

التماس دعا

رمز حیات

حکمت ۴۸۰: عامل زوال دوستی
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه که مؤمن برادر و دوست خود را به خشم اورد (یا شرمنده سازد) سبب جدایی از او را فراهم آورده است.

شرح حکمت:
براى گفتار حکیمانه فوق سه تفسیر به نظر مى رسد و ممکن است همه آن ها در مفهوم کلام امام(علیه السلام) جمع باشد. نخست، خشمگین ساختن دوستان، دوم، شرمنده نمودن آن ها و سوم، برترى جویى و تکبر دربرابر آن ها.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماند: «کسى که برادر مسلمانش را عصبانى یا شرمنده سازد دوستى با او حرام است و کسى که برادر مسلمانش را اندوهگین نماید احترامش از بین مى رود.»
در روایات اسلامى آسیب هاى متعددى براى صداقت و دوستى ذکر شده است که باید براى حفظ دوستى از آن پرهیز کرد از جمله امیرمؤمنان على(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) مى فرماید: «مبادا سوء ظن بر تو غلبه کند که هیچ دوستى را براى تو باقى نمى گذارد.» امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «اگر مى خواهى محبت برادر مسلمانت براى تو صاف شود مزاح (افراطى) با او نداشته باش و ستیزه جویى و جر و بحث با او مکن و به او فخر مفروش و خصومت مورز.» در احادیث دیگرى درباره حسد و گوش دادن به سخنان سخن چینان هشدار داده شده که این ها نیز دوستان را از انسان جدا مى سازد.
مرحوم کلینى در کافى نقل کرده است هنگامى که امیر مؤمنان(علیه السلام) در بصره بود کسى از میان مجلس برخاست و عرض کرد: «اى امیرمؤمنان! برادران حقیقى را به ما معرفى کن.» امام(علیه السلام) فرمود: «برادران دینى دو دسته اند: برادران مورد اعتماد و برادران ظاهرى. اما برادران واقعى مورد اعتماد: آن ها به منزله دست و بال و اهل و مال انسان اند. بنابراین هرگاه به برادرت اطمینان پیدا کردى از بذل مال و تن خود درباره او دریغ مدار، با دوستانش دوست باش و با دشمنانش دشمن، اسرار و عیب او را پوشیده دار و صفات نیکش را آشکار کن و بدان اى سؤال کننده که آن ها از گوگرد سرخ (گوگرد سرخ ضرب المثلى است براى کمبود چیزى) کمترند. و اما برادران ظاهرى: مى توانى لذت همنشینى با آن ها را داشته باشى. این مقدار را از آن ها قطع مکن و بیش از این از درون آن ها چیزى مخواه. تا زمانى که با تو خوشرو و خوش زبان اند با آن ها خوشرو و خوش زبان باش.»
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «برادران (دوستان دینى) سه دسته اند; گروهى همچون غذایى هستند که انسان همیشه به آن ها نیاز دارد و آن ها گروهى هستند که داراى عقل و درایت اند. دوم گروهى هستند که همانند دردند و آن ها گروه احمق و نادان اند و سومى گروهى هستند که همچون دوا (به هنگام بروز بیمارى) مى باشند و آن ها اشخاص فهمیده هوشیارند.»

حکمت 479: بدترین دوست
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: بدترین برادران و دوستان، کسى است که انسان براى او در رنج و مشقت، قرار گیرد.

شرح حکمت:
مرحوم سید رضى بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید: «تکلیف (و تکلف) همیشه با مشقت همراه است بنابراین دوست پرتوقعى که انسان را به تکلف وا مى دارد مایه شر است. بنابراین او بدترینِ برادران محسوب مى شود.»
مرحوم علامه شوشترى در شرح این عبارت مى گوید: مردى امام على (علیه السلام) را به مهمانى دعوت کرد. امام(علیه السلام) فرمود: «ما دعوت تو را اجابت مى کنیم و نزد تو خواهیم آمد به شرط این که براى چیزى که نزد تو نیست تکلف نکنى و از آنچه نزد توست دریغ نورزى» و مى فرمود: «بدترینِ دوستان، دوستى است که براى او خود را به تکلف و مشقت بیندازى.»
اصولاً زندگى پرتکلف و پردردسر، همیشه مایه بدبختى و اضطراب و ناراحتى است بنابراین اگر دوستانى پیدا شوند که توقع زیادى در پذیرایى یا کمک رسانى دارند و انسان مجبور شود به خاطر آن ها خود را به زحمت بیفکند، دوستان بدى هستند. دوست باصفا کسى است که پذیرایى ساده را به جان و دل مى پذیرد و سعى مى کند دوست خود را در آرامش و آسایش قرار دهد اما اگر توقعات زیادى داشت که به سبب آن، دوستش مجبور بود براى کمک به او یا پذیرایى از او خود را به زحمت بیفکند و گاه حتى وسایل منزل خود را براى این کار بفروشد چنین دوست خودخواهى لایق دوستى نیست. اولیاء الله و پیروان آن ها همیشه این دستور را در نظر داشتند و دربرابر دوستان خود بى تکلف بودند، به سادگى از آن ها پذیرایى مى کردند و با آن ها انس مى گرفتند.

حکمت ۴۷۸: مسئولیت آگاهان در آموزش علم
(علمى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یُعَلِّمُوا.
و درود خدا بر او، فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند، تا آن که از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند.

شرح حکمت:
امام صادق(علیه السلام) از جدش امیرالمومنین على(علیه السلام) نقل کرده اند: «خداوند از جاهلان پیمانى براى طلب علم نگرفت تا این که از عالمان پیمان بذل علم گرفت زیرا علم، قبل از جهل است (و تا عالمى که علمش را در اختیار بگذارد وجود نداشته باشد مکلف ساختن جاهلان به تحصیل علم مفهومى ندارد).»
امام على(علیه السلام) مى فرمایند: «خداوند از افراد نادان پیمان نگرفته که دنبال علم و دانش بروند، مگر این که قبل از آن از علما و دانشمندان پیمان گرفته که به آن ها علم بیاموزند.»
همین مطلب را که امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه بیان کرده در حکمت 372 با تعبیر دیگرى فرموده است آن جا که قوام دین و دنیا را بر چهار اصل، استوار مى شمارد و اصل اول و دوم را این قرار مى دهد: «عالم و دانشمندى که علم خود را به کار گیرد و غیر عالمى که از فراگیرى علم سرباز نزند.»
در آیات و روایات متعددى شدیداً از کتمان علم نهى شده است که مفهومش این است که عالم باید علم خود را در اختیار دیگران بگذارد و به افراد ناآگاه اطلاع دهد. ازجمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «عالمى که علم خود را مکتوم دارد؛ همه چیز، او را لعنت مى کنند حتى ماهیان دریا و مرغان هوا.»

حکمت ۴۷۷: بدترین گناه 

(اعتقادى)

قَالَ (علیه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: بدترین و خطرناک ترین گناهان گناهى است که مرتکب شونده آن، آن را کوچک بشمرد.

شرح حکمت:
مشابه این کلام در حکمت ۳۴۸ نیز ذکر شده است.
رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «چیزى از کار بد را کوچک نشمرید هرچند در نظر شما کوچک باشد و چیزى از کار نیک را بزرگ نشمرید هرچند در نظر شما بزرگ و فراوان باشد زیرا هیچ گناه کبیره اى با استغفار باقى نمى ماند و هیچ گناه صغیره اى با اصرار بر آن بخشوده نخواهد شد.» در روایتی دیگر می فرمایند: «از گناهان کوچک برحذر باشید زیرا از سوى خدا درباره آن مطالبه مى شود و آن ها روى هم انباشته مى گردد تا انسان را هلاک کند.»
امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند: «ازجمله گناهانى که هرگز بخشوده نمى شود گناهى است که کسى که آن را انجام مى دهد (هنگامى که به او بگویند: چرا چنین مى کنى؟) بگوید: (این که گناه مهمى نیست) کاش من با همین یک گناه مؤاخذه مى شدم.»
در روایتى از حضرت مسیح(علیه السلام) مى خوانیم: « حق را به شما مى گویم؛ که گناهان کوچک و حقیر از دام هاى شیطان است. آن را در نظر شما حقیر مى شمرد و در چشم شما کوچک مى نماید تا روى هم انباشته شود و وجود شما را احاطه کند.»

حکمت ۴۷۶: مردم را تحت فشار قرار مده
(سیاسى، نظامى)

وَ قَالَ (علیه السلام) لِزِیَادِ ابْنِ أَبِیهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا فِی کَلَامٍ طَوِیلٍ کَانَ بَیْنَهُمَا نَهَاهُ فِیهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ: اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ.

امام (علیه السلام) این سخن را به زیاد بن ابیه هنگامى که او را جانشین عبدالله بن عباس در منطقه فارس کرد در ضمن یک سخن طولانى فرمود و او را از گرفتن خراج و مالیات قبل از زمان به دست آمدن محصول نهى فرمود:
عدالت را پیشه کن و از خشونت و سختگیرى و ستمگرى بپرهیز زیرا سختگیرى سبب فرارمردم از منطقه مى شود و ظلم و ستم، مردم را به شورش مسلحانه دعوت مى کند.

شرح حکمت:
از سخن بعضى از شارحان نهج البلاغه استفاده مى شود که والیانى که از طرف خلفا به منطقه فارس مى رفتند گاه اصرار داشتند که خراج را قبل از موعد یعنى قبل از به دست آمدن محصول کشاورزى و باغدارى از مردم بگیرند و علت آن این بود که توجه نداشتند که براى گرفتن خراج باید سال شمسى را در نظر گرفت زیرا فرا رسیدن زمان محصول، مطابق سال شمسى است نه سال قمرى. اما آن ها سال قمرى را معیار قرار مى دادند و مردم را در فشار شدید گرفتار مى ساختند به گونه اى که مردم مجبور بودند محصولات خود را به صورت پیش فروش به قیمت نازلى بفروشند و مال الخراج را بپردازند و همین، سبب نارضایى شدید مردم مى شد.
امام(علیه السلام) در این بخش از کلام خود نخست به زیاد دستور عدالت مى دهد سپس آثار شوم تخلف آن را بیان مى فرماید. ترک عدالت سبب مى شود که مردم مزارع و باغ هاى خود را رها کنند و از آن منطقه به جاى دیگرى بروند و در نتیجه منطقه به ویرانه اى تبدیل گردد و سخت گیرى گاه سبب مى شود که بمانند و بر حاکم و والى بشورند و دست به اسلحه ببرند که آن هم سبب ویرانى کشور اسلام مى شود.