رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۴۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

حکمت 108 نهج البلاغه: شگفتى هاى روح آدمى
(علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَ ذَلِکَ الْقَلْبُ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ.

و درود خدا بر او، فرمود: در درون سینه این انسان قطعه گوشتى است که به رگ مخصوصى آویخته شده و عجیب ترین اعضاى او و همان قلب وى است، این شگرفى به علت آن است که صفاتى از حکمت و ضد حکمت در آن جمع است، (1)پس هرگاه آرزوها (ى افراطى) در آن ظاهر شود (حالت طمع به او دست مى دهد و) طمع او را ذلیل و خوار مى کند (2)و هنگامى که طمع در او به هیجان آید به دنبال آن حرص، او را به هلاکت مى کشاند. (3)و هنگامى که یأس بر او قالب گردد تأسف او را از پاى در مى آورد. (4)هرگاه غضب بر او مستولى شود خشمش فزونى مى گیرد (و دست به هر کار خلافى مى زند) (5)و اگر بیش از حد (از کسى یا چیزى) راضى شود (و به آن اطمینان پیدا کند) جانب احتیاط را از دست مى دهد. (6)هرگاه ترس بر او غالب شود احتیاط کارى (افراطى) او را به خود مشغول مى دارد (7)و هرگاه کار بر او آسان گردد در غفلت و بى خبرى فرو مى رود. (8)هرگاه مالى به دست آورد بى نیازى او را به طغیان وا مى دارد (9)و اگر مصیبتى به او برسد بى تابى او را رسوا مى کند (10)و اگر فقر دامنش را بگیرد مشکلات (ناشى از آن)، او را به خود مشغول مى دارد. (11)اگر گرسنگى پیدا کند ضعف زمین گیرش مى کند (12)و اگر پرخورى کند شکم پرورى او را به رنج انداخته راه نفس را بر او مى بندد. (به طور کلى) هرگونه کمبود (و تفریط) به او زیان مى رساند و هرگونه افراط او را فاسد مى سازد.


شرح حکمت:
امام(علیه السلام) در این درس پرمعنا به همگان هشدار مى دهد که غرائزى که خداوند در انسان آفریده و در درون جان او قرار داده است همه براى حیات مادى و معنوى انسان ضرورى است مشروط بر این که به سوى افراط و تفریط کشیده نشود; امید خوب است; ولى افراط و تفریط در آن زیان بار، احتیاط و ترس در برابر حوادث خطرناک لازم است; اما افراط و تفریط در آن سبب بدبختى است. مال و ثروت از اسباب سعادت است مشروط بر این که افراط و تفریط و طغیان و جزع در آن نباشد. خوردن غذا براى داشتن بدن سالم به عنوان مقدمه داشتن روح سالم لازم است; اما افراط و تفریط در آن مشکل آفرین مى باشد.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 107 نهج البلاغه: دانای شکست خورده
(اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام): رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسیار دانشمندى که جهلش او را کشته، در حالى که علمش با اوست; اما به حالش سودى نمى بخشد.


شرح حکمت:
علم اگر با عمل همراه نشود همچون جهل است، بنابراین نکوهش امام(علیه السلام) از عالمانى است که از علم خود بهره نمى گیرند و به آن عمل نمى کنند و سبب هلاکت مادى و معنوى آنها مى شود.
در حدیثى امیر مؤمنان ع (علیه السلام) مى فرمایند: «شخص عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل سرگردانى است که از بیمارى جهل بهبود نمى یابد. (سپس حضرت در همان روایت مى فرماید:) بلکه حجت الهى را بر او بزرگ تر و حسرت او را پایدارتر دیدم».
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «دانشى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و ثروتى که تو را (در راه خشنودى خدا) سودى نبخشد بدبختى است».
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «جهل» صفات جاهلانه اى مانند غرور و تکبر و خودخواهى و سودجویى و ریاکارى باشد; هر گاه علم با این صفات نکوهیده جاهلانه همراه گردد عالم را به نابودى مى کشاند، همچون طلحه و زیبر
نیز احتمال مى رود منظور این باشد که ظواهرى از علم دارد ولى به عمق آن نرسیده است و به تعبیرى دیگر، علم او فاقد بصیرت است همان گونه که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اآن کس که بدون بینش و بصیرت عمل مى کند همانند کسى است که در بیراهه گام بر مى دارد، چنین کسى هر قدر تندتر برود از راه اصلى دورتر مى شود». جمع میان این تفسیرها نیز مانعى ندارد.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 106 نهج البلاغه: به خاطر دنیا به دین پشت نکنید
(اخلاقی، اعتقادی)

وَ قَالَ (علیه السلام): إلَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
و درود خدا بر او، فرمود: مردم، هیچیک، از امور دینى را براى بهبود امور دنیوى ترک نکنند جز آنکه، خداوند چیزى را زیانبارتر از آن (سودى که از ترک آن امر دینى در نظر داشتند) در برابر آنها مى گشاید.


شرح حکمت:
آنها که دینشان را فداى دنیا و وظایف الهى خود را فداى منافع دنیوى مى کنند خداوند بدتر از آنچه را از آن بیم داشتند به سراغشان مى فرستد. فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوریت دارد به تأخیر مى اندازند مبادا تشکیلات مادى آنها گرفتار رکود شود. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: « هیچ کس حاجتى از حوایج دنیا را بر حج مقدم نمى دارد مگر این که ناگهان نگاه مى کند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آنها نمایان است از این سفر باز گشتند پیش از آنکه حاجت او برآورده شده باشد».

امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرمایند: «هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسیدن به حوایج دنیا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مى فرماید: آیا این بنده مرا نمى بینید گویى گمان مى کند برآورده شدن حاجاتش به دست دیگرى است. آیا نمى داند انجام حوایجش همه در دست من است؟».

قرآن مجید مى فرماید: «اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم ولى (پیامبران الهى و دستورات ما را) تکذیب کردند و ما آنها را گرفتار نتیجه اعمالشان کردیم. (96 اعراف)»

آنچه گفته شد در مورد حاجات فردى است; اما حاجات و نیازهاى اجتماعى نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه شمول این قاعده نسبت به آنها قوى تر و آشکارتر است; بعنوان مثال در طول تاریخ سران برخی کشورهاى اسلامى، دستور جهاد و دفاع از حریم اسلام و کیان مسلمین را براى حفظ منافع مادى خود صادر نمی کردند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 105 نهج البلاغه: احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى
(عبادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیکمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیعُوهَا وَ حَدَّ لَکمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاکمْ عَنْ أَشْیاءَ فَلَا تَنْتَهِکوهَا وَ سَکتَ لَکمْ عَنْ أَشْیاءَ وَ لَمْ یدَعْهَا نِسْیاناً فَلَا تَتَکلَّفُوهَا.

و درود خدا بر او، فرمود: خداوند فرایضى را بر شما واجب کرده، آنها را ضایع نکنید و از حدودی که برای شما تعیین کرده فراتر نروید و شما را از امورى نهى کرده است، حرمت آنها را نگاه دارید و در مورد امورى سکوت فرموده است، نه به علّت فراموش‌کارى (بلکه به جهت مصالحى که در سکوت نسبت به آنها بوده است) بنابراین خود را در مورد آنها به زحمت نیفکنید (و با سؤال و پرسش درباره آنها بار تکلیف خود را سنگین نگردانید).


شرح حکمت:
واجباتى چون نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و امثال آن داراى مصالح مهمى است و باید آنها را کاملاً حفظ کرد و منظور از تضییع کردن شاید ترک نمودن باشد یا ناقص انجام دادن، همان گونه که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «نماز هنگامى که در اول وقت انجام شود به آسمان مى رود و سپس به سوى صاحبش باز مى گردد در حالى که روشن و درخشان است و به او مى گوید: من را محافظت کردى خدا تو را حفظ کند و هنگامى که در غیر وقت و بدون رعایت دستوراتش انجام شود به سوى صاحبش بر مى گردد در حالى که سیاه و ظلمانى و به او مى گوید: مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند».

اما در مورد حدود، اشاره به برنامه هاى خاصى است که براى حقوق انسان ها در کتاب و سنت آمده که نباید از آنها تجاوز کرد مانند موضوع ارث که نباید حقى پایمال گردد.

امور نهی شده نیز اشاره به معاصى کبیره و صغیره است که در کتاب و سنت وارد شده و عمومشان به دلیل مفاسدى که در آنها براى دین و دنیاى مردم هست تحریم شده است.

قرآن مجید در آیه 101 سوره «مائده» می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید از چیزهایى سؤال نکنید که اگر براى شما آشکار شود شما را ناراحت مى کند ولى اگر به هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید براى شما آشکار خواهد شد، خداوند آنها را بخشیده (و نادیده گرفته است شما اصرار بر افشاى آن نداشته باشید) خداوند آمرزنده و داراى حلم است».
در شأن نزول آیه فوق آمده هنگامى که دستور پروردگار درباره حج نازل شد مردى به نام «عکاشه» یا «سراقه» عرض کرد: اى رسول خدا! آیا دستور حج براى هر سال است یا یک سال؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سؤال او پاسخ نگفت ولى او دو یا سه بار سؤال خود را تکرار کرد. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: واى بر تو چرا این همه اصرار مى کنى؟ اگر در جواب تو بگویم: آرى، حج در همه سال بر شما واجب مى شود و فوق العاده به زحمت مى افتید و اگر مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنابراین تا وقتى چیزى را نگفته ام بر آن اصرار نورزید... سپس افزود: «هنگامى که شما را به چیزى دستور دادم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 104 نهج البلاغه: وصف زاهدان و ارزش سحرخیزی
(اخلاقى، تربیتى)

وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکالِی ، قَالَ : رَأَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)ذَاتَ لَیلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِی النُّجُومِ ، فَقَالَ لِی : یا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ ، فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ ، قَالَ :
یا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیا الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ أُولَئِک قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ یا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ (علیه السلام)قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ إِلَّا أَنْ یکونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِی الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ کوْبَةٍ وَ هِی الطَّبْلُ ، وَ قَدْ قِیلَ أَیضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْکوْبَةَ الطُّنْبُورُ .

از نوف بکّالى نقل شده، که در یکى از شب ها، امام على علیه السّلام را دیدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابى یا بیدار؟ گفتم: بیدارم. فرمود: اى نوف، خوشا به حال کسانى که از دنیا بریده اند و به آخرت روى آورده اند. اینان مردمانى هستند که زمین را فرش خود کرده اند و خاکش را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود. قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند (درون خود را به قرآن آراسته اند و برون را به دعا). چون مسیح، دنیا را از خود دور ساخته اند. اى نوف، داود (ع) در چنین ساعتى از شب، برخاست و فرمود: این ساعتى است که هیچ بنده اى به درگاه خداوند دست به دعا برندارد، مگر آنکه، دعایش مستجاب شود، جز باجگیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهای انتظامی حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل.


شرح حکمت:
تعبیر به قرآن را لباس زیرین و دعا را لباس رویین قرار دادند، کنایه از این است که دستورات قرآن در درون دل و جان و روحشان قرار دارد و دعا ورد زبانشان است و از این طریق هرگز خدا را از یاد نمى برند. افزون بر این، بدن انسان در حال عادى بسیار آسیب پذیر است و لباس، او را از بسیارى آسیب ها حفظ مى کند، پس دعا را لباس رویین قرار دادن اشاره به این است که آنها در سایه دعا، خود را از خطرات مختلف و عذاب هاى دنیا و آخرت و انحرافات اخلاقى حفظ مى کنند.
اشاره امام در اینجا به زندگى زاهدانه حضرت عیسى (علیه السلام) به طور مشروح تر در خطبه 160 آمده است که فرمود: «و اگر بخواهى (براى نمونه دیگرى) زندگى عیسى بن مریم ـ که درود خدا بر او باد ـ را برایت بازگو مى کنم; او سنگ را بالش خود قرار مى داد، لباس خشن مى پوشید، غذاى ناگوار (مانند نان خشک) مى خورد، نان خورش او گرسنگى، چراغ شب هایش ماه، سر پناه او در زمستان مشرق و مغرب زمین بود (صبح ها در طرف غرب و عصرها در طرف شرق رو به آفتاب قرار مى گرفت) میوه و گل او گیاهانى بود که زمین براى چهارپایان مى رویاند. نه همسرى داشت که او را بفریبد و نه فرزندى که (مشکلاتش) او را غمگین سازد، نه مالى داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعى که خوارش کند; مرکبش پاهایش بود و خادمش دست هایش!»

در واقع حضرت داود(علیه السلام) دو گروه را (از اجابت دعا) استثنا کرده: کسانى که کمک به ظالمان و جباران مى کنند و کسانى که مردم را به عیاشى و هوسرانى دعوت مى نمایند.

هیچ عمل نیکى نیست مگر این که پاداش معینى در قرآن براى آن بیان شده مگر نماز شب که خداوند بزرگ ثوابش را به دلیل عظمت آن بیان نکرده و فرموده: «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى شود (و به پا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند * هیچ کس نمى داند چه ثواب هایى که مایه روشنى چشمان است براى آنها نهفته و ذخیره کرده است (16 و 17 سجده)».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 103 نهج البلاغه: تضاد حب دنیا و آخرت طلبی
(اخلاقى)

وَ رُئِیَ عَلَیْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ : یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ یَقْتَدِی بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ.

و درود خدا بر او، (پیراهن وصله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى پوشى؟ فرمود:) این جامه اى است که دل در برابر آن خشوع و فروتنى مى کند، نفس در برابر آن خوار مى گردد و مومنان (در پوشیدن چنین جامه اى) از آن پیروى مى نمایند و فروتن مى گردند. دنیا و آخرت، دو دشمنى هستند که با یکدیگر تفاوت دارند و در دو راه مختلف مى روند. بنابراین هر کس دنیا را دوست بدارد و دوستى آن را برگزیند چنین کس، آخرت را دشمن داشته و دشمنى با آن را برگزیده است. آن دو (یعنى دنیا و آخرت) به منزله مشرق و مغربند که هرکس میان آن دو، گام بر دارد، هر زمان به یک طرف نزدیک شود از طرف دیگر دور مى گردد و گذشته از این، آن دو (از جهت دشمنى با یکدیگر) همانند دو زنى هستند که به یک شوهر تعلق دارند (هووى همدیگرند)


شرح حکمت:
مى دانیم در عصر خلفا دامنه فتوحات اسلامى به شرق و غرب و شمال و جنوب کشیده شد و غنائم فراوان و اموال خراجى بسیارى نصیب مسلمین شد. این امر آثار زیان بار فراوانى داشت; گروهى به مسابقه در ثروت روى آوردند، و گروه عظیمى از مردم در دنیا و ارزش هاى مادى فرو رفتند. در اینجا امام(علیه السلام) براى این که مسلمانان منحرف را به صراط مستقیم اسلام و سنت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) باز گرداند مظاهر زهد خویش را کاملاً آشکار ساخت که از جمله آن پوشیدن لباس هاى ساده و کم ارزش و وصله دار بود و همین امر موجب شگفتى بینندگان گشت تا آنجا که به حضرت ایراد گرفتند; ولى امام(علیه السلام) پاسخى فرمود که درس بزرگى براى همگان بود.
ناگفته پیداست که تمام این روایات ناظر به کسى است که دنیا را هدف خود قرار داده و بدون در نظر گرفتن حلال و حرام و حق و ناحق پیوسته به دنبال آن مى دود; اما کسى که دنیا را از طریق حلال مى خواهد و وسیله نیل به آخرت قرار مى دهد نه تنها مذموم نیست، بلکه در روایات از چنین کسى ستایش نیز شده است. از این رو در حدیثى از امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «اگر دین خود را تابع دنیاى خود قرار دهى، دین و دنیایت را تباه کرده و در آخرت از زیان کاران خواهى بود و اگر دنیاى خود را تابع دینت قرار دهى هم دینت را به دست آورده اى و هم دنیایت را و در آخرت از رستگاران هستى».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 102 نهج البلاغه: آینده و مسخ ارزش ها
(سیاسى، علمى، تاریخى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : یأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یقَرَّبُ فِیهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا یظَرَّفُ فِیهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا یضَعَّفُ فِیهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ یعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِیهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ فَعِنْدَ ذَلِک یکونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْیانِ وَ تَدْبِیرِ الْخِصْیانِ.

و درود خدا بر او، فرمود: زمانى بر مردم فرا مى‌رسد که تنها حیله‌گرانِ سخن‌چین، مقرّبند و تنها مردمان یاوه گو و بدکار، ظریف و زیرک شمرده مى‌شوند و افراد با انصاف و درستکار، ضعیف و ناتوان محسوب خواهند شد. در آن زمان کمک به نیازمندان (صدقه) خسارت و ضرر، و صله رحم (که حق مسلم خویشاوندان است) منت، و عبادت (که وظیفه هر انسانى در پیشگاه خداست) وسیله برترى‌جویى بر مردم خواهد بود. در آن زمان حکومت به مشورت زنان وفرمانروایى کودکان و تدبیر خواجه‌هاست.


شرح حکمت:
امام (علیه السلام) در این کلام حکمت آمیز و پرمحتوا زمانى را پیش بینى مى کند که سه گروه پست و بى ارزش، باارزش و سه کار نیک و گرانبها، زشت و بد شمرده مى شوند و سه گروه نالایق زمام حکومت را به دست مى گیرند!
آرى در زمانى که ایمان و اخلاق از جامعه برچیده شود، مردم هنگامى که به دیدار بستگان خود مى روند آن را دِین شرعى و اخلاقى و انسانى به شمار نمى آورند، بلکه گویى نعمت بزرگى به آنان داده اند و بر آنان منت مى نهند و هنگامى که وظیفه عبادى خود را انجام مى دهند به جاى این که خضوع و تواضعشان بیشتر شود خود را از دیگران برتر و بلند مقام تر مى شمرند. کوتاه سخن این که از اعمال به ظاهر نیک خود نتیجه هاى وارونه مى گیرند.

در گذشته کنیزانی در دربار خلفا بودند که از علاقه خلفا به خودشان سوءاستفاده کرده و در مسائل حکومت دخالت مى کردند و حتى افرادى که مى خواستند در امور حکومت تأثیر بگذارند از طریق آنها روی خلیفه یا پادشاه نفوذ پیدا مى کردند!
در طول تاریخ بارها کودکان کم سن و سالى به حکومت رسیده اند که امر حکومت به دست مادر یا بستگان نزدیک آنها انجام مى گرفت و یا ممکن است در اینجا معناى کنایى آن مراد باشد، یعنى کسانى که افکار بچه گانه دارند و دورنگرا نیستند و افکار عمیق ندارند.
در گذشته خلفا یا پادشاهان حرمسراى گسترده اى داشتند و مردانى را بر آنها مى گماردند که عقیم باشند تا بتوانند بر آنها اعتماد کنند. آنان با کمک همسران پرنفوذ شاهان و خلفا منویات خود را در حکومت اجرا مى کردند و کسانى که در حاشیه بودند از نفوذشان استفاده مى کردند و به این ترتیب نظام جامعه در مسیرهاى غلط و در طریق منافع اشخاص خاصى قرار مى گرفت.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 101 نهج البلاغه: روش بر طرف کردن نیازهاى مردم
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : لَا یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤَ.
و درود خدا بر او، فرمود: به جا آوردن نیازمندی های مردم جز با سه شرط تحقق پیدا نکند: کوچک شمردن آن تا (در نزد خدا و مردم) بزرگ نماید و پنهان داشتن آن تا آشکار شود و شتاب در ادای آن تا گوارا گردد .


شرح حکمت:
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: « کسى که براى برآوردن حاجت برادر مسلمانش تلاش و کوشش کند براى جلب رضاى پروردگار، خداوند متعال هزار هزار حسنه در نامه اعمال او مى نویسد و حتى به سبب آن بستگان و همسایگان و برادران دینى و آشنایانش مشمول غفران الهى مى شوند».
بسیارند کسانى که وقتى حاجت نیازمندى را بر مى آورند آن را بزرگ مى شمرند و همه جا عنوان مى کنند و گاه براى انجام دادن آن امروز و فردا دارند، به گونه اى که حاجتمند، خسته و شرمنده مى شود. این گونه قضاى حاجات ارزشى ندارد; انجام خواسته هاى مردم در صورتى ارزش پیدا مى کند که انسان آن را کوچک بشمرد و این نشانه بزرگى شخصى است که حاجت را برآورده است. هنگامى که او در نظرها بزرگ شد کار او نیز بزرگ شمرده مى شود. همچنین در صورتى ارزشمند است که آن را پنهان دارد تا آبروى تقاضا کننده نزد همه محفوظ بماند; ولى از آنجا که حس کنجکاوى در مردم زیاد است، سرانجام این گونه خدمات آشکار مى شود و با اهمیت از آن و صاحبش یاد مى کنند و او را به فضایل اخلاقى مى ستایند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: « چنین دیدم که کارهاى نیک جز به سه خصلت اصلاح نمى پذیرد: کوچک شمردن و پنهان داشتن و تعجیل کردن در آن، زیرا هنگامى که آن را کوچک بشمرى نزد کسى که به او نیکى کرده اى بزرگ خواهد بود و زمانى که پنهانش دارى آن را به کمال رسانده اى و چون در آن تعجیل کنى گوارایش ساخته اى و اگر غیر از این باشد آن را سخیف و بى ارزش کرده اى».
البته در قرآن مجید دستور به انفاق هاى پنهان و آشکار هر دو داده شده و کسانى را که اموال خود را در شب و روز به صورت پنهان و آشکار انفاق مى کنند اجر الهى وعده داده شده و هرگونه ترس و غم (از عذاب هاى آخرت و مشکلات دنیا) از ایشان نفى شده است. (274 بقره).
گاه انفاق آشکار سبب تشویق دیگران مى گردد و سرمشقى براى سایرین است و در نتیجه انفاقى، انفاق هاى دیگر را در پى دارد و از این نظر مطلوب است. از این رو در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «صدقه مستحب اگر پنهان باشد از صدقه آشکار هفتاد مرتبه بالاتر است و صدقه واجب اگر آشکار باشد از صدقه پنهان بیست و پنج بار افضل است»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 100 نهج البلاغه: سخن امام در برابر مدح دیگران
(معنوى)

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ :اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا یَعْلَمُونَ.
و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه که گروهى او را ستایش کردند فرمود:) بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى، و من خود را بیشتر از آنان مى شناسم، خدایا مرا از آنچه اینان مى پندارند، نیکوتر قرار ده، و آنچه را که نمى دانند بیامرز.

شرح حکمت:
از جمله اموری که در روایات اسلامی به شدت نهی شده است، مدح و ستایش افراد در برابر خود آنها است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: « هنگامى که برادرت را در برابرش مدح و ستایش کنى مانند این است که کارد بر گلویش مى کشى».
امام على (علیه السلام) مى فرمایند: « نادان ترین مردم کسى است که به گفته ستایش کننده اى که از راه تملق زشتى ها را در نظرش زیبا و زیبایى ها را مبغوض مى دارد، مغرور شود».
آثار زیان بار مدح و ستایش هاى افراطى: از یک سو انسان را مغرور مى کند و همین غرور مانع راه تکامل او مى شود و از سوى دیگر عیوب و نقایص خود را نمى بیند، بلکه گاه آنها را حسن مى شمرد و در مقام اصلاح خویشتن بر نمى آید و از سوى سوم، غالبا به مداحان علاقه پیدا مى کند در حالى که آنان خواسته هاى نامشروعى دارند و او به انجام خواسته هاى نامشروعشان کشیده مى شود و عمل خود را به نوعى توجیه مى کند.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 99 نهج البلاغه: تفسیر "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ"
(علمى، تفسیرى، اعتقادى)

وَ سَمِعَ رَجُلًا یقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ فَقَالَ: إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْک وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْک.

و درود خدا بر او، فرمود: (شنید که شخصى گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) این سخن ما که مى گوییم «ما همه از آن خداییم» اقرارى است به بندگى، و اینکه مى گوییم «بازگشت ما به سوى او است» اعترافى است به رخت بستن همه ما از این دنیا

شرح حکمت:
آن حضرت فرمود: اینکه مى گوییم «إنّا لله» اقرار بر این است که ما مملوک خدا هستیم و «وَإنّا إلَیْهِ راجِعُونَ» اقرار بر این که همه سرانجام از دنیا مى رویم.
به گفته بعضى مفسران جمله اول اشاره به توحید و جمله دوم اشاره به معاد است و به این ترتیب جمله (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) اقرار به مبدأ و معاد است. بعضى دیگر معتقدند این جمله اشاره به این است که اگر خداوند جان کسى را گرفت، مِلک او بوده و همه از آنِ او و تحت فرمان او هستند. تا زمانى که مصلحت بداند زنده مى مانیم و هر زمان که مصلحت ببیند آنچه را که داده باز پس مى گیرد و جمله دوم اشاره به این است که مرگ و فنا منحصر به عزیزى که از دنیا رفته نیست.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 98 نهج البلاغه: ضرورت عمل کردن به روایات
(علمى، اجتماعى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایةٍ لَا عَقْلَ رِوَایةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ.

و درود خدا بر او، فرمود: چون روایتى (خبری) را شنیدید، آن را بفهمید عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید، زیرا راویان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند.


شرح حکمت:
در مسائلى که به مقام وحى یا کلمات پیشوایان معصوم منتهى مى شود سه مرحله وجود دارد: نخست نقل روایات سپس فهم آنها و بعد از آن عمل به مفهوم و محتوایشان. امام در گفتار بالا با تعبیر «عَقْلَ رِوایَة» گوشزد مى کند که نه روایت به تنهایى کافى است نه مجرد عقل و فهم آن، بلکه مهم پوشیدن لباس عمل است بر آنچه فهمیده و درک کرده است و در این مرحله حضرت مى فرماید: راویان و گویندگان بسیارند; اما عاملان اندک.

در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: « علمى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و مالى که سودى به تو نبخشد مایه خسارت و بدبختى است و عاقبت شوم و تلخى دارد».
در حدیث دیگرى از رسول خدا آمده است که به هنگام دعا عرضه مى داشت: «أللّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْم لایَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْب لایَخْشَعُ...; خدایا من به تو پناه مى برم از علمى که سودى نمى بخشد و از قلبى که خشوع ندارد...».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 97 نهج البلاغه: ارزش یقین
(اخلاقى، اعتقادى)

وَ سَمِعَ (علیه السلام)رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیةِ یتَهَجَّدُ وَ یقْرَأُ فَقَالَ :نَوْمٌ عَلَى یقِینٍ خَیرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَک.
امام (علیه السلام) صداى یکى از خوارج را شنید که مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مى کند، فرمود: خواب توأم با یقین و ایمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد!


شرح حکمت:
«حَرُوریّه» گروهى از خوارج بودند که براى نخستین بار با امیر مؤمنان على(علیه السلام) اعلان مخالفت نمودند. آنها اهل عبادت شبانه و تلاوت قرآن بودند ولى مسیرى را که در عقیده اسلامى خود انتخاب کرده بودند آمیخته با شک بود. به همین دلیل امام مى فرماید خواب همراه با یقین بهتر از نماز همراه با شک است چون ایمان و یقین محکم انسان را به خدا نزدیک مى سازد و هیچ گونه انحرافى براى انسان پیش نمى آید.
شبی امیر مؤمنان و کمیل بن زیاد، در راه بازگشت از مسجد به خانه اى رسیدند که صداى تلاوت قرآن با صدایی گریه آور از آن شنیده مى شد.
امام(علیه السلام) نگاهى به کمیل کرد، فرمود: اى کمیل سر و صداى آن مرد تو را در شگفتى فرو نبرد زیرا این مرد اهل دوزخ است و در آینده به تو خبر خواهم داد. کمیل نخست از مکاشفه امیر مؤمنان(علیه السلام) نسبت به باطن او و سپس گواهى اش به دوزخى بودن این قارى قرآن با این که در حالت روحانى خوبى فرو رفته بود حیران ماند. مدتى گذشت تا زمانى که خوارج ضد على(علیه السلام) شوریدند و حضرت ناچار به جنگ با آنان شد. امام(علیه السلام) شمشیرى در دست داشت که با آن سرهایى از خوارج را بر زمین مى افکند. در این حال نوک شمشیر را بر یکى از آن سرها گذاشت و به کمیل که در کنارش ایستاده بود رو کرد و فرمود: اى کمیل این همان شخص است که آن شب با صوتی حزین قرآن میخواند.

وضع روحى و فکرى آنها را مى توان در چند جمله خلاصه کرد: افرادى سطحى نگر، کوتاه فکر، متعصب و بسیار جاهل بودند و چون به ظاهر عبادات و حفظ قرآن اهمیت مى دادند (به تعبیرى که از پیغمبر اکرم درباره آنها نقل شده: « قرآن را مى خواندند ولى از شانه هایشان بالاتر نمى رفت (نه به مغز و عقل آنها مى رسید و نه به آسمانها صعود مى کرد)».) خود را از مقربان درگاه خدا مى پنداشتند و جز خویش را کافر یا مردود درگاه الهى فرض مى کردند.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 96 نهج البلاغه: نزدیک ترین مردم به پیامبر
(اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِیاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلَا "إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا" الْآیةَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ وَلِی مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ.

و درود خدا بر او، فرمود: نزدیک‌ترین و شایسته‌ترین مردم به پیامبران، آنهایى هستند که از همه به تعلیماتشان آگاه‌ترند (و در سایه این آگاهى به آن جامه عمل مى‌پوشانند) سپس امام علیه السلام این آیه را تلاوت کرد: «شایسته‌ترین و نزدیک‌ ترین مردم به ابراهیم آن‌ها هستند که از او پیروى کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان به این پیامبر (68 آل عمران)». به یقین دوست محمد (صلی الله علیه وآله) کسى است که خدا را اطاعت کند، هرچند پیوند نسبى‌اش (باپیامبر) دور باشد و دشمن محمد (صلی الله علیه وآله) کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند قرابت او (با پیامبر) نزدیک باشد.


شرح حکمت:
سعد بن عبدالملک ـ که از فرزندان عبدالعزیز بن مروان بود و امام باقر(علیه السلام) او را «سعد الخیر» مى نامید ـ خدمت امام رسید در حالى که مانند زنان مصیبت زده گریه مى کرد و اشک مى ریخت. امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى سعد چرا گریه مى کنى؟ عرض کرد چگونه گریه نکنم در حالى که از شجره ملعونه در قرآن (اشاره به بنى امیه است) هستم. امام(علیه السلام) فرمود: تو از آنها نیستى. تو اموى هستى; ولى از ما اهل بیت. آیا کلام خدا را نشنیده اى که از ابراهیم حکایت مى کند و مى گوید: (فَمَنْ تَبِعَنى فَإنَّهُ مِنّى; هرکس از من متابعت کند او از من است؟».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 95 نهج البلاغه: تقوى و ارزش اعمال
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا یقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ کیفَ یقِلُّ مَا یتَقَبَّلُ.

و درود خدا بر او، فرمود: هیچ عملی با تقوی کم نیست و چگونه آن عمل که مقبول بارگاه خداوندی است، کم محسوب می گردد .


شرح حکمت:
این سخن برگرفته از قرآن مجید است; آنجا که در داستان فرزندان آدم (هابیل و قابیل) مى فرماید: «تنها اعمال پرهیزگاران را قبول مى کند (27 مائده)». بسیارى از بزرگان در کتب فقهى این مطلب را یادآور شده اند که شرایط صحت عمل با شرایط قبول متفاوت است. عمل صحیح عملى است که جامع تمام شرایط و اجزا و خالى از موانع باشد; ولى گاه این عمل، با اعمال دیگرى پیش و پس از آن یا صفات ناشایسته اى همراه مى گردد که مانع قبولى آن در درگاه خداوند مى شود (قبولى به معناى پاداش عظیم و تحقق اهداف و فلسفه هاى عمل). مثلاً در روایات آمده است که کسى که شرب خمر کند اعمال او تا چهل روز پذیرفته نمى شود. حدیث دیگرى مى خوانیم: کسى که به پدر و مادرش نگاه غضب آلود کند خدا نماز او را قبول نمى کند، همچنین در مورد خوردن غذاى حرام یا شبهه ناک.
بنابراین اعمالى مقبول درگاه خداوند واقع مى شود که توأم با تقوا باشد و بى تقوایان ممکن است عمل صحیحى انجام دهند و اسقاط تکلیفى شود; اما عمل آنها بى ارزش و فاقد پاداش عظیم و فلسفه و روح عمل باشد.


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 94 نهج البلاغه: خیر و نیکی واقعی
(اخلاقى، تربیتى)

وَ سُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ فَقَالَ :لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ وَ لَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِرَجُلَیْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ .

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسیدند «خیر» چیست فرمود) (خیر و) خوبى آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در میان مردم سر فراز باشى، پس اگر کار نیکى انجام دهى شکر خدا به جا آورى، و اگر بد کردى از خدا آمرزش خواهى. در دنیا جز براى دو کس خیر نیست. یکى گناه کارى که با توبه جبران کند، و دیگر نیکوکارى که در کارهاى نیکو شتاب ورزد.


شرح حکمت:
در واقع، امام(علیه السلام) در این عبارات پر معنا نظام ارزشى اسلام را بیان مى کند و بر خلاف آنچه در دنیاى مادى دیده مى شود که ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشى از نفرات خلاصه مى کنند، امام(علیه السلام) ارزش را در علم و حلم و عبادت و شکر و استغفار خلاصه مى فرماید، زیرا مال و ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگى پروردگار باشد مایه فساد و تباهى و ابزارى است که در مسیر شر قرار خواهد گرفت. البته علم اگر از عبودیت پروردگار و حلم جدا شود نیز ممکن است در مسیر انحراف و بدبختى قرار گیرد، لذا امام آن را به ضمیمه امور دیگرى که علم را به کنترل در مى آورد به عنوان خیر معرفى فرموده است.
منظور از «حلم» بردبارى آمیخته با تدبیر است. ممکن است انسانى عالم باشد اما شتاب زده و بى تدبیر. چنین کسى به جایى نمى رسد; ولى وقتى علم، آمیخته با بردبارى و تدبیر شد آثار عمیقى از خود به جاى مى گذارد. منظور از مباهات به عبادت و بندگى پروردگار این نیست که انسان عباداتش را به رخ مردم بکشد، بلکه مقصود آن است که افتخار واقعى او به بندگى پروردگار باشد و در درون وجود خود به آن مباهات کند. شبیه جمله اى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که به پیشگاه خداوند عرضه مى دارد: «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً خدایا مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم».

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 93: فلسفه آزمایشها
(اخلاقى، اجتماعى)


وَ قَالَ (علیه السلام): : لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَ یَکْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ وَ یَکْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ. 


و درود خدا بر او، فرمود: هیچ کس از شما نگوید: (خداوندا، من از فتنه و ابتلا به تو پناه می آورم)، زیرا (در این دنیا) کسی نیست مگر این که به فتنه ای (آزمایش و امتحان) مبتلا است. بلکه هر کس خواست به خدا پناه ببرد، از عوامل گمراه کننده فتنه ها پناه ببرد. زیرا خداوند سبحان می فرماید: (جز این نیست که اموال و فرزندان شما (برای شما) فتنه هستند) و معنای این آیه شریفه چنین ست که خداوند مردم را با اموال و فرزندان آزمایش می کند تا کسی که از روزی او ناراضی است و کسی که به قسمت او خشنود است آشکار گردد. اگر چه خداوند سبحان به آنان داناتر از خودشان می باشد، ولی این آزمایش برای آشکار شدن اعمال مردم (در عرصه وجود) برای شایستگی ثواب و سزاور بودن برای مجازات می باشد، زیرا برخی از مردم پسر را دوست دارند و برخی دیگر دختر را و پاره ای از مردم به ثمر رساندن مال علاقه مند هستند و از مختل شدن وضع موجود کراهت دارند .


شرح حکمت:
در آیات 2و3 سوره «عنکبوت» آمده «آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پیش از آنها بودند آزمودیم (و اینها را هم آزمایش مى کنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد».
بنابراین تمام امتحانات الهى براى این است که ناخالصى ها برطرف گردد و بندگان به خلوص واقعى برسند، همان گونه که مطابق آیه شریفه 155 سوره «بقره» آمده است: خداوند با انواع مشکلات، ناامنى ها، گرسنگى ها، کمبود محصولات زمینى و آفات انسانى بندگانش را مى آزماید تا صابران یعنى کسانى که دربرابر این آزمایش ها مقاومت کردند به وجود آیند و به آنها بشارت نیل به مقامات عالیه داده شود. و در آیه 141 «آل عمران» این مطلب با وضوح بیشترى بیان شده، زیرا بعد از ذکر پاره اى از امتحانات الهى مى فرماید: «هدف این است که خداوند افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد.»


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 92 نهج البلاغه: والاترین دانش
(علمى، تربیتى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِی الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْکانِ.
و درود خدا بر او، فرمود: بى ارزش ترین دانش، دانشى است که بر سر زبان است، و برترین علم، علمى است که در اعضا و جوارح آشکار است.


شرح حکمت:
قرآن مجید، عالم بى عمل را به چهارپایى که کتاب هایى بر او حمل کرده اند تشبیه نموده مى فرماید: (کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً).
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که پیوسته عرضه مى داشت: «أللّهُمَّ إنّى أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْم لا یَنْفَعُ وَمِنْ قَلُب لا یَخْشَعُ وَمِنْ نَفْسٌ لا تَشْبَعُ وَمِنْ دَعْوَة لایُسْتَجابُ لَها; خدایا به تو پناه مى برم از علمى که سودى نمى بخشد و قلبى که خشوع در آن نیست و نفسى که هرگز سیر نمى شود و دعایى که هرگز مستجاب نمى گردد».
در خطبه 110 نهج البلاغه امام(علیه السلام) مى فرمایند: « به یقین، عالمى که به غیر علمش عمل مى کند همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش به خود نمى آید! بلکه حجّت بر او عظیم تر و حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است!».
در روایاتی از امام صادق (علیه السلام) به این نکات اشاره شده که اگر انسان به علمش عمل نکند، علم از او گرفته مى شود و در ظلمت جهل قرار مى گیرد و مهم ترین فایده وجود یک عالم در میان مردم آن است که مایه هدایت گردد و با سخنانش در دل ها اثر بگذارد. در حالى که عالم بى عمل هرگز چنین آثارى ندارد.

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 91 نهج البلاغه: راه درمان روان (روانکاوى، روانشناسى بالینى)
(علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکمِ.
و درود خدا بر او، فرمود: همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زیباى حکمت آمیز را بجویید.


شرح حکمت:
در حکمت 390 نیز آمده که امام(علیه السلام) مى فرماید: « انسان با ایمان ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم مى کند: بخشى را صرف عبادت و مناجات با پروردگارش مى نماید. بخش دیگرى را در طریق اصلاح معاش و زندگى به کار مى گیرد و بخش سوم را در راه بهره گیرى از لذت هاى حلال و دلپسند صرف مى کند».

Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

حکمت 90 نهج اللاغه: شناخت عالم آگاه
(علمى، اعتقادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ.
و درود خدا بر او، فرمود: فقیه کامل کسى است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس، و از مهربانى او نومید نکند، و از عذاب ناگهانى خدا ایمن نسازد.


شرح حکمت:
همیشه براى رسیدن به مقصد باید از دو نیرو استفاده کرد: نیروى محرک و نیروى باز دارنده; به کمک نیروى محرک، حرکت آغاز مى شود و هرچه قوى تر باشد سرعت بیشترى به خود مى گیرد; اما نیروى باز دارنده براى حفظ تعادل و پیشگیرى از خطرات مخصوصاً در مسیرهاى پرخطر ضرورت دارد. آنچه به طور ساده در اتومبیل ها مى بینیم در وجود پیچیده انسان نیز حاکم است. انسان براى کمال و قرب الى الله آفریده شده و انگیزه هاى لازم در درون و بیرون وجودش به وسیله انبیا و اولیا و تعلیمان آسمانى آماده شده است. از سوى دیگر هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى او را پیوسته به خود مشغول مى دارد تا از مسیر منحرف گردد یا در پرتگاه سقوط کند. نیروى بازدارنده براى یپشگیرى از این خطرات است.


پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «اگر اندازه رحمت الهى را مى دانستید چنان بر آن تکیه مى کردید که هیچ عمل خوبى جز به مقدار کم انجام نمى دادید و اگر اندازه غضب الهى را مى دانستید گمان مى کردید که هرگز راه نجاتى براى شما نیست».


در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مى فرمود: پدرم مى گفت: «هیچ بنده مؤمنى نیست مگر این که در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا; اگر این را وزن کنند چیزى فزون بر آن ندارد و اگر آن را وزن کنند چیزى فزون بر این ندارد».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat

میلاد حضرت صدیقه زهرا (سلام الله علیها) و روز مادر را بر همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم.

حکمت 89 نهج البلاغه: راه اصلاح دنیا و آخرت
(اخلاقى، تربیتى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.

و درود خدا بر او، فرمود: کسى که میان خود و خدا اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسى که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنیاى او را اصلاح خواهد کرد، و کسى که از درون جان واعظى دارد، خدا را بر او حافظى است.


شرح حکمت:
حدیثى از امام باقر(علیه السلام) در کتاب اصول در این زمینه یاد شده. مطابق این حدیث امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند عزّوجلّ چنین فرموده است: «به عزت و جلال و عظمت و نورانیت و علو مقامت سوگند یاد مى کنم که هیچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چیزى از امور دنیا مقدم نمى شمرد مگر این که من بى نیازى او را در دل او، و همّت او را در آخرتش، و آسمان ها و زمین را ضامن روزى او قرار مى دهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود».


Channel: @Ramzehayat
Instagram: @Ramzehayat