رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه
رمز حیات

آیه امروز:

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹ صاقات﴾
گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم شترمرغی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است).

رمز حیات

رمز حیات

طبقه بندی موضوعی

رمز حیات

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

۱۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اللهم عجل لولیک الفرج» ثبت شده است

حکمت 356 نهج البلاغه: قدرت خداوند در روزى رسانى
(اعتقادى)

وَ قِیلَ لَهُ ( علیه السلام) لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ بَابُ بَیْتِهِ وَ تُرِکَ فِیهِ مِنْ أَیْنَ کَانَ یَأْتِیهِ رِزْقُهُ ؟ فَقَالَ (علیه السلام): مِنْ حَیْثُ یَأْتِیهِ أَجَلُهُ.
از امام علیه السلام پرسیدند: اگر درِ خانه کسى را به روى او ببندند و در همان جا محبوس گردد از کجا روزى اش مى رسد؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: از همان جا که اجل به سراغ او مى آید!

شرح حکمت:
خداوند در قرآن مجید می فرماید: «هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى داند. (6 هود)»
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم مى فرمایند: «ای ابوذر اگر انسان از رزق و روزى اش بگریزد همانگونه که از مرگ گریزان است روزى به سراغش مى آید همانگونه که (روزى) مرگ به سراغ او خواهد آمد.»
در اینجا سوالى است و آن اینکه بسیار دیده شده افرادى را در زندان یا خانه یا غارى محبوس کرده اند و از گرسنگى مرده اند، بنابراین چگونه پاسخ امام علیه السلام در اینجا قابل قبول است؟ این سخن امام مربوط به جایى است که اراده و مشیت الهیه تعلق گرفته باشد کسى زنده بماند و در این حال خداوند از طرق ممکن اسباب ادامه حیات او را فراهم مى کند؛ مثلاً خدا مى خواست اصحاب کهف سیصد و نه سال در خواب باشند و زنده بمانند و قطعا در این مدّت نیاز به تغذیه داشته اند؛ ولى امدادهاى الهى به نحوى آنها را تغذیه مى کرد و زنده نگاه مى داشت. یا بسیار شنیده ایم که در زلزله هاى خطرناک افرادى را بعد از یک هفته یا بیشتر و حتى بچه هاى کوچکى را زنده از زیر آوار درآورده اند. در حالى که طبق موازین عادى نه هواى کافى براى زنده ماندن داشته اند و نه غذا.
رزق دوگونه است: رزق حتمى و رزق غیر حتمى. رزق حتمى روزى اى است که انسان بخواهد یا نخواهد به او مى رسد. جنین که در شکم مادر زنده است خداوند رزق حتمى به او مى دهد چه بخواهد و چه نخواهد و حتى اگر قادر به تلاش باشد تلاش او هیچ گونه تأثیرى ندارد. اما روزى غیر حتمى چیزى است که انسان باید براى به دست آوردن آن به کوشش برخیزد. اگر تلاش کند به آن مى رسد و اگر تنبلى کند به آن نخواهد رسد، از اینرو در روایتى مى خوانیم: کسى که در خانه اش بنشیند و کار نکند و بگوید: خدا روزى رسان است، دعایش مستجاب نمى شود و به او گفته مى شود: «آیا من به تو دستور ندادم برخیزى و براى به دست آوردن روزى تلاش کنى؟»

حکمت 355 نهج البلاغه: پرهیز از تجمّل گرایى
(اقتصادى، سیاسى)

وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً فَقَالَ ( علیه السلام ) : أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا إِنَّ الْبِنَاءَ یَصِفُ لَکَ الْغِنَى.
و درود خدا بر او، (وقتى یکى از کارگزاران امام خانه با شکوهى ساخت به او فرمود) دِرهمها (و دینارهاى) تو از این بنا سر برآورده و چنین بنایى نشانه غنا و ثروت توست!

شرح حکمت:
جمله «إِنَّ الْبِنَاءَ یصِفُ لَکَ الْغِنَى». اشاره به این است که این خانه نشان مى دهد تو مرد ثروتمندى هستى وهمین سبب مى شود که علامات سوال، اطراف تو به وجود آورد که یک کارگزار حکومت اسلامى این همه ثروت را از کجا به دست آورده است و مردم به غیبت تو خواهند نشست و حسودان نیز بر تو حسد خواهند برد. آیا بهتر نبود خانه متوسطى تهیه مى کردى تا از همه این آزارها در امان بمانى؟ امام علیه السلام به او هشدار مى دهد که این ساختمان، باطن تو را آشکار ساخته و آنچه را پنهان مى داشتى برملا نموده است. مردم به ثروتمند بودن تو پى برده اند و طبعآ سیل اعتراضاتشان به سوى تو سرازیر خواهد شد.
در خطبه 209 نیز خواندیم که «علاء بن زیاد همدانى» یکى از یاران امام علیه السلام در بصره بیمار شده بود. حضرت به عیادت او رفت و هنگامى که چشمش به خانه وسیع او افتاد به صورت استفهام انکارى فرمود: «با این خانه وسیع در این دنیا چه مى خواهى بکنى، در حالى که در سراى آخرت به آن نیازمندترى؟» سپس راهى به او نشان داد که این خانه وسیع مایه ناراحتى او در آخرت نشود. فرمود: آرى اگر بخواهى مى توانى با همین خانه وسیع به آخرت خود برسى و سعادتمند شوى؛ اینگونه که از مهمانان (نیازمند) در آن پذیرایى کنى و صله رحم در آن به جا آورى و حقوق شرعى آن را بپردازى. اگر چنین کنى به وسیله این خانه، خانه آخرت تو آباد مى شود.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

چقدر به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)  اعتقاد داریم؟!

واعظ: حجت الاسلام دانشمند


فایل صوتی

حکمت 354 نهج البلاغه: روش تبریک گفتن تولّد نوزاد
(اجتماعى، اخلاقى)

وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِیَهْنِئْکَ الْفَارِسُ فَقَالَ ( علیه السلام ) : لَا تَقُلْ ذَلِکَ وَ لَکِنْ قُلْ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِکَ لَکَ فِی الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ.

(در حضور امام، شخصى با این عبارت، تولّد نوزادى را تبریک گفت «قدم این نوزاد یکه سوار مبارک باد») درود خدا بر او، فرمود: چنین مگو، بلکه بگو: خداوند بخشنده را شکرگزار باش و فرزندى که به تو بخشیده شده، مبارک باشد. امید که بزرگ شود و از نیکوکارى اش بهرمند گردى.

شرح حکمت:
بى شک فرزند، موهوبى الهى است و پیش از هرچیز باید به فکر شکر واهب بود، نه اینکه آن را جداى از برکات الهى شمرد و به شجاعت آینده و یا غارتگرى او اندیشید و بعد از آن باید دعا کرد که خدا این فرزند را از خطرات حفظ کند تا مسیر تکامل را طى کند و به حدّ کمال برسد و مبدأ خیرات و برکات شود و نه تنها براى خودش بلکه خیر و نیکى او به دیگران هم برسد .

حکمت 353 نهج البلاغه: بزرگترین عیب
(اخلاقى)

وَ قَالَ (علیه السلام): أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: بزرگترین عیب آن است که چیزی را بر دیگران عیب گیری که مانند آن در خودت هست.

شرح حکمت:
امام علیه السلام در خطبه 140 مى فرمایند: «در عیبجویى هیچکس نسبت به گناهى که انجام داده شتاب نکن شاید او آمرزیده شده باشد و در عین حال بر گناه کوچکى که خود انجام داده اى ایمن مباش شاید به سبب آن مجازات شوى، بنابراین هرکدام از شما از عیب دیگرى آگاه شود؛ ولى مى داند خودش عیب دارد از عیب جویى او خوددارى کند.» نیز در خطبه 176 مى فرمایند: «خوشا به حال کسى که پرداختن به حال خویش، او را از پرداختن به عیب مردم بازمى دارد»
این نکته نیز قابل توجه است که انسان براثر حب ذات، گاه عیب خود را هرگز نمى بیند و یا اگر ببیند کوچک مى شمرد؛ اما براثر رقابت با دیگران گاه عیوب آنها را بسیار بزرگتر از آنچه هست مى پندارد و این سبب مى شود از عیب خویش غافل گردد و به عیبجویى از دیگران بپردازد و این خطر بزرگى است بر سر راه پویندگان راه حق و طالبان سیر و سلوک الى الله و مشکل بزرگى است در جوامع انسانى که وحدت جامعه را هدف مى گیرد.

حکمت 352 نهج البلاغه: اعتدال در پرداخت به امور خانواده
(اخلاق اجتماعى، خانوادگى)

وَ قَالَ (علیه السلام): لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ.

و (درود خدا بر او،) به یکی از یارانش فرمود: بیشترین دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمین زندگى آنها) اختصاص مده، زیرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى کنى؟!

شرح حکمت:
بعید نیست مخاطب امام علیه السلام فردى باشد که پیوسته به دنبال گردآورى مال و ثروت و تأمین زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظایف دیگر خویش اهمیتى نمى داده است، لذا امام علیه السلام به او توصیه مى کند که بیش از حد در این راه تلاش مکن و به فکر خویشتن و زندگى سراى دیگر نیز باش.
قرآن مجید مى فرماید: «(أَلَیْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ)؛ آیا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش کافى نیست؟! (36 زمر)»
در جاى دیگر مى فرماید: «و هرکس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند، و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هرکس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را خواهد کرد (و کارش را سامان مى بخشد) (2و3 طلاق)»
در کتاب البیان و التبیین نوشته «جاحظ» چنین آمده است که «عبدالله عتبة بن مسعود» زمینى داشت که آن را به هشتاد هزار (دِرهم) فروخت (تا در کار خیرى مصرف کند). به او گفتند: خوب بود بخشى از این مال را براى فرزندانت ذخیره مى کردى. او در پاسخ چنین گفت: من این مال را براى خودم نزد خداى متعال ذخیره کردم و خداى متعال را براى فرزندانم ذخیره قرار مى دهم.

حکمت 351 نهج البلاغه: گشایش پس از سختی ها
(معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّةِ تَکُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاءُ.

و (درود خدا بر او،) فرمود: چون سختى ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه هاى بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.

شرح حکمت:
در تفسیر آیه شریفه « و مسلما با سختی آسانی است. (6 انشراح)» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى فرماید: «هرگاه سختى وارد لانه اى شود، راحتى وارد مى شود و آن را بیرون مى کند»
بسیار مى شود که این سختى ها و تنگى حلقه بلاها آزمون الهى و مقدمه اى است براى ترفیع مقام انسان. قرآن مجید می فرماید: «و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): "بدحالى و مشکلات به من روى آورده؛ و تو مهربان ترین مهربانانى!" ما دعاى او را مستجاب کردیم؛ و ناراحتى هایى را که داشت برطرف ساختیم؛ و خاندانش را به او بازگرداندیم؛ و همانندشان را بر آنها افزودیم؛ تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى عبادت کنندگان باشد. (83-84 انبیاء)»
قرآن کریم به مومنانى که در کوران حوادث جنگ احزاب و احد بى تابى مى کردند و در انتظار رسیدن یاری خداوند بودند، می فرماید: «آیا پنداشته اید در حالی که هنوز حادثه هایی مانند حوادث گذشتگان بر سر شما نیامده است، وارد بهشت می شوید؟! به آنان سختی ها و آسیب هایی رسید وچنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست یاری] می گفتند: یاری خدا چه زمانی است؟ [به آنان گفتیم:] آگاه باشید! یقیناً یاری خدا نزدیک است. (214 بقره)»
درحدیثی آمده مردی عربى خدمت امیرمومنان علیه السلام آمد و عرضه داشت: من گرفتارى ها و مشکلات زیادى دارم، نکته اى به من بیاموز که از آن استفاده کنم. امام علیه السلام فرمود: اى اعرابى! «مهنت ها و مشکلات، زمان و سرآمدى دارد وتلاش انسان براى برطرف ساختن آن پیش از آنکه فرمان الهى برسد بر حجم آن مشکلات مى افزاید». سپس امام علیه السلام به آیه شریفه 38 سوره زمر استدلال کرد آنگاه افزود: «از خدا یارى بطلب و شکیبایى پیشه کن و بسیار استغفار کن که خداى متعال به صابران وعده خیر بسیار داده است».

حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه: یازده نکته مهم
(اخلاقی، معنوی)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ.

و درود خدا بر او، فرمود: (۱) هرکس به عیب خود بنگرد از عیبجویى دیگران بازمى ماند (۲) و هرکس به آنچه خدا به او روزى داده راضى شود بر آنچه از دست داده اندوهناک نمى گردد، (۳) و آنکس که تیغ ستم برکشد (سرانجام) خودش با آن کشته مى شود (۴) و کسى که (بى مقدمه) به سراغ کارهاى سخت رود هلاک مى شود (۵) و هرکس خود را در گرداب هاى خطرناک بیفکند غرق مى شود (۶) و آنکس که در موارد سوءظن وارد شود متهم مى گردد. (۷) آنکس که زیاد سخن مى گوید زیاد اشتباه مى کند و آنکس که زیاد اشتباه کند شرم و حیائش کم مى شود و کسى که حیائش کم شود تقوایش نقصان مى یابد و کسى که تقوایش نقصان یابد قلبش مى میرد و کسى که قلبش بمیرد داخل آتش دوزخ مى شود. (۸) کسى که به عیوب مردم بنگرد و آن را بد شمرد ولى براى خویش آن را خوب بداند، احمق واقعى است (۹) و قناعت، سرمایه اى است فناناپذیر (۱۰) و آنکس که فراوان یاد مرگ کند به اندکى از دنیا راضى مى شود. (۱۱) آنکس که بداند گفتارش جزء اعمال او محسوب مى شود سخن کم مى گوید مگر در آنجا که به او مربوط است.

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

«گریه های امام (علیه السلام) بالای منبر»

کاش هیچ وقت شما را نمی دیدم

واعظ: استاد رائفی پور

دانلود فایل

حکمت 347: اعتدال در مدح دیگران
اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى، و کمتر از آن، درماندگى یا حسادت است.

شرح حکمت:
قرآن مجید بارها مومنان و مجاهدان و افرادى را که کارهاى مهمى انجام داده اند ستایش مى کند. درمورد فداکارى امیرمومنان على علیه السلام در «لیلة المبیت» مى فرماید: «بعضى از مردم (باایمان و فداکار، همچون على علیه السلام در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله) جان خود را براى خشنودى خدا مى فروشند؛ و خداوند به بندگان مهربان است. (207 بقره)»
در سوره «دهر»، هجده آیه درباره فداکارى امیرمومنان علیه السلام و همسرش زهراى مرضیه و فرزندانش امام حسن و امام حسین که سه روز روزه گرفتند و طعام افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند بیان داشته و کار آنها را بسیار ستوده و وعده انواع نعمتهاى بهشتى را به آنها داده است.
در آیه ولایت (55 مائده) خاتم بخشى امیرمومنان علیه السلام را در حال نماز ستوده است.
از این قبیل آیات در قرآن فراوان دیده مى شود که همه آنها درسى است براى ما که باید کارهاى نیک نیکوکاران و صفات برجسته آنها را در برابر آنها و در مقابل مردم ستود تا هم آنها تشویق شوند و هم سایر مردم درس بگیرند. ولى این حکم، استثنایى هم دارد و آن جایى است که اگر کسى را پیش روى او مدح و ثنا بگوییم مغرور مى شود و همان غرور، او را طلبکار از مردم و گاهى طلبکار از خدا مى سازد و گاه سبب درجازدن یا عقبگرد او مى شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى فرمایند: «هنگامى که برادرت را پیش روى او مدح و ثنا بگویى مانند این است که تیغ بر گلویش کشیده باشى.»

حکمت 346: مراقبت از آبرو
(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ.
و (درود خدا بر او،) فرمود: آبروى تو چون یخى جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزى.

شرح حکمت:
«ماءُ وَجْه» که ترجمه تحت اللفظى آن «آبرو» است دقیقآ در فارسى و عربى معناى یکسان دارد. چرا این ویژگى نامش آبرو است؟ شاید دلیلش این باشد که انسان هنگامى که از کسى تقاضایى مى کند عرق بر صورتش جارى مى شود، به اندازه اى که گاه از صورت مى چکد. این در واقع آب صورت است که به تناسب واژه «آبرو» یا «ماء الوجه» بر آن اطلاق شده است. انسان تا مى تواند نباید از کسى تقاضایى کند و آبروى خود را در آن راه بریزد؛ اما اگر روزى ناچار شد، باید کسى را براى تقاضا کردن برگزیند که شایسته آن باشد و لااقل آبروى خود را نزد انسان با شخصیتى فروریخته باشد.
در حدیثى مى خوانیم که «حارث همدانى» (از یاران خاص امیرمومنان على علیه السلام) مى گوید: شبى نزد آن حضرت به گفتگو نشسته بودم. عرض کردم: حاجتى دارم. امام علیه السلام فرمود: مرا شایسته دانستى که حاجت خود را از من بخواهى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: خدا تو را جزاى خیر دهد. سپس برخاست و چراغ را خاموش کرد و نشست. بعد فرمود: چراغ را براى این خاموش کردم که ذلت عرض حاجت را در صورت تو نبینم. اکنون بگو چه مى خواهى، زیرا از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله شنیدم مى فرمود: حوائج مردم امانت الهى در سینه بندگان است. کسى که آن را بپوشاند عبادتى براى او محسوب مى شود و کسى که آن را افشا کند لازم است براى انجام آن حاجت تلاش کند.
امام باقر علیه السلام مى فرمایند: «اگر تقاضا کننده مى دانست تقاضا کردن چه عیوبى دارد هیچکس از دیگرى تقاضایى نمى کرد واگر شخص بخشنده مى دانست چه فضیلتى در عطیه است هیچکس دیگرى را محروم نمى ساخت.»

حکمت 345: نعمت عدم توانایى بر گناه
(معنوى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی.

(و درود خدا بر او،) فرمود: قدرت نداشتن بر گناه نوعى پاکدامنى است.

شرح حکمت:
عصمت معناى عامى دارد که به معناى محفوظ ماندن، به ویژه محفوظ ماندن از گناه است. نوعی از عصمت آن است که انسان به سبب فراهم نبودن وسایل و اسباب گناه از آن دور مى ماند. یا قدرت بر گناه ندارد؛ اینگونه عصمت افتخار نیست و ثوابى در برابر ترک گناه به چنین شخصى داده نمى شود؛ ولى فایده اش این است که از عذاب الهى دور مى ماند و بسا لطف خدا شامل افرادى شود و گناه کردن را بر آنها سخت کند تا از کیفر گناه دور بمانند. البته گاه ادامه این سختی سبب مى شود که انسان به ترک گناه عادت کند آنگونه که اگر اسباب آن هم فراهم شود به سراغ آن نمى رود. این نوعى امداد الهى در زمینه عصمت است.
پیام این گفتار امام علیه السلام آن است که افرادى که نمى توانند خود را در محیط گناه آلود نگه دارند سعى کنند از آن محیط دور بمانند تا گناه براى آنها سخت شود و البته ثواب ترک گناه را به نوعى خواهند داشت. عدم حضور در مجلس معصیت و لزوم هجرت از مناطقى که انسان را به هر حال آلوده گناه مى کند ناظر به همین معناست. یکى از آثار و برکات هجرت مسلمانان از مکه به مدینه، یا از مکه به حبشه نیز همین بود که از محیط شرک که آنها را مجبور به گناه مى کرد دور بمانند و خدا را آزادانه بندگى و عبادت کنند. قرآن مجید در سوره «نساء»، آیه 97 مى فرماید: «کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!)» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم». آنها ـ فرشتگان ـ گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند».

حکمت 344 نهج البلاغه: زیانکار هر دو جهان
(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ.

(و درود خدا بر او،) فرمود: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آرزوى خود نرسید، و سازنده ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گرد آورنده اى که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده، و یا حق دیگران را باز داشته، و با حرام به هم آمیخته، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى رود که: «در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار.»

شرح حکمت:
علامه مجلسى؛ این کلام شریف را با مقدمه پرمعنایى از آن حضرت در بحارالانوار آورده و مى فرماید: «(اى مردم!) به دنیا نگاه زاهدانه کنید، چراکه به زودى ساکنان خود را زائل مى کند و مترفان و ثروتمندان بى درد را ناگهان گرفتار مى سازد، بنابراین فزونى آنچه مایه اعجاب شماست در دنیا شما را نفریبد، زیرا بسیار کم با شما خواهد بود. خداوند رحمت کند کسى را که فکر مى کند و عبرت مى گیرد و به پشت کردن آنچه از دنیا پشت کرده و حضور آنچه حاضر است نظر مى کند. گویى آنچه در دنیا موجود است به زودى نابود مى شود و آنچه در آخرت است همواره باقى است. (بدانید) آنچه مى آید نزدیک است به وقوع بپیوندد». سپس جمله هاى بالا را تا آخر ذکر مى کند.
در روایتی از امام على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شده است که می فرمایند: «مال، (غالبآ) انباشته نمى شود مگر از پنج راه: بخل شدید، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب بر انسان، قطع رحم و ترجیح دنیا بر آخرت.»

حکمت 343 نهج البلاغه: انسان در گروه اعمال خویش است
(سیاسى، علمى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ.

(و درود خدا بر او،) فرمود: گفتارها نگهدارى مى شود، و نهان ها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت هایند جز آن را که خدا نگهدارد، در خواست (سوال) کنندگانشان مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهى ناراحت شود یا کلمه اى او را دگرگون سازد.

شرح حکمت:
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه درباره چند خطر که در انتظار انسان هاست هشدار مى دهد
منظور از "پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند" اشاره به اینکه عالِم آنها درپى پاسخگویى صحیح نیستند و یا نمی دانند.
یکى از موانع معرفت، حُبّ و بُغض هاى افراطى است که سبب مى شود انسان نظر صحیح خود را رها سازد و به چیزى که دوست دارد روى آورد، هرچند باطل باشد، و از چیزى که از آن نفرت دارد منصرف شود، گرچه حق باشد. و تا انسان از این صفات رذیله تهى نشود چهره حقیقت را آن چنان که هست نمى تواند مشاهده کند.
انسان ممکن است کوه علم و دانش و داراى عقل قوى و در برابر مشکلات نیرومند باشد؛ اما هرگاه تابع هوا و هوس گردد یک نگاه هوس آلود ممکن است زندگى او را دگرگون سازد و یک جمله فریبنده او را از راه به دَربَرَد.
از مجموع آنچه امام علیه السلام در این گفتار بیان فرمود به خوبى استفاده مى شود که همه افراد اعم از مؤمنان عادى و مؤمنان والامقام، همه باید مراقب خویش باشند، چراکه خطرهایى از ناحیه زبان و نیت هاى باطن، همه را تهدید مى کند و گاه ممکن است صحنه هاى هوس آلود، هدایا و سخنان تملق آمیز، انسان را بلغزاند و آثار اعمال او را از میان ببرد.

حکمت 342 نهج البلاغه: راه بى نیازى
(اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْغِنَى الْأَکْبَرُ الْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ.
(و درود خدا بر او،) فرمود: برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.

شرح حکمت:
در واقع آنچه امام علیه السلام در این کلام نورانى فرموده مى تواند برگرفته از آیات قرآن مجید باشد. آنجا که قرآن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته چنین مى فرماید: «و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه هایى از آنان داده ایم، میفکن! اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزىِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131 طه)» شبیه همین معنا در آیه 88 سوره «حجر» نیز آمده است.

امام علی علیه السلام مى فرماید: «کسى که خداوند به او بى اعتنایى نسبت به آنچه در دست مردم است عطا فرموده، به حقیقت غنا رسیده است».
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «تمام نیکى ها را در طمع نورزیدن به آنچه در دست مردم است دیدم و کسى که قطع امید از مردم کند و کار خود را در جمیع امور به خداى متعال واگذارد، خدا خواسته او را در همه چیز برمى آورد.»
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: «هرگاه کسى از شما اراده مى کند که چیزى از خدا نخواهد مگر اینکه به او بدهد، از آنچه در دست همه مردم است چشم پوشى کند و امیدش تنها به خدا باشد. هرگاه خداوند چنین حالتى را در قلب او ببیند هرچه از خدا بخواهد به او مى دهد.»

السلام علیک یا اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف

واعظ: مرجع عالی قدر تشیع حاج شیخ حسین وحید خراسانی

موضوع: راه ارتباط با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

 فایل ویدوئی

حکمت 341 نهج البلاغه: سختی روز مجازات ظالم
(سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ.
و درود خدا بر او، فرمود: روز اجراى عدل بر ستمگر، سخت تر است از روز ظلم کردن ستمگر بر مظلوم.

شرح حکمت:
این کلام شبیه حکمت 241 می باشد. می تواند منظور از روز اجراى عدالت اعم از دنیا و آخرت باشد، زیرا تاریخ نشان مى دهد که بسیارى از ظالمان در همین دنیا به مجازاتهاى سختى گرفتار شده اند و حتى در عمر کوتاه خود نیز بارها صحنه آن را دیده ایم که اگر آن را جمع آورى کنیم کتابى مى شود.
امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرمایند: «ظالم فردایى دارد که هر دو دست خود را با دندان مى گزد و همین براى او کافى است».
امام باقر علیه السلام در حدیثى مى فرماید: «خداوند از ظالمان به وسیله ظالمان انتقام مى گیرد و این همان است که در قرآن فرمود: اینگونه بعضى از ظالمین را بر بعضى مسلط مى کنیم (129 انعام)».
امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: «سریعترین چیزى که ثوابش به انسان مى رسد نیکوکارى در حق دیگران وسریع ترین شرى که کیفرش دامان انسان را مى گیرد ظلم و ستم است».
این مسئله به قدرى داراى اهمیت است که امام باقر علیه السلام در حدیث دیگرى مى فرماید:«سه عمل است که صاحب آنها هرگز از دنیا نمى رود تا وبال و آثار سوء آن را ببیند: ظلم و قطع رحم و قسم دروغین که با اینها با خدا مبارزه مى کند».
امام صادق علیه السلام فرمود: «سزاوارترین گناهانى که خداوند عقوبتش را در دنیا به زودى به صاحبش مى رساند به اضافه کیفرهایى که در آخرت براى او ذخیره کرده، ظلم و قطع رحم است.»

حکمت 340 نهج البلاغه: ارزش پاکدامنى و شکرگزارى
(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى.
و درود خدا بر او، فرمود: عفّت و خویشتندارى، زینت فقر است و شکر و سپاس، زینت غنا و توانگرى است.

شرح حکمت:
مشابه این کلام در حکمت 68 نیز بیان شده است. خداوند درباره جمعى از فقراى آبرومند و باایمان در سوره «بقره» آیه 273 مى فرماید: «شخص ناآگاه آنها را براثر عفت، غنى و ثروتمند مى پندارد»، بنابراین «عفت» به معناى خوددارى کردن از حرام و هرگونه کار خلاف است.
در کتاب کشف الغمة این کلام حکیمانه با اضافات بیشتری از امام علیه السلام به این طریق نقل کرده است: «عفت (وخویشتندارى) زینت فقر است و شکر زینت غنا و ثروتمندى، صبر زینت بلا و مصیبت است و تواضع زینت شخصیت، فصاحت زینت کلام است و عدالت زینت ایمان، آرامش زینت عبادت است و حفظ کردن، زینت روایت؛ فروتنى زینت علم است و ادب زینت عقل، گشادگى چهره زینت حلم است و ایثار و فداکارى زینت زهد، بخشش به مقدار آنچه انسان در توان دارد زینت روح است و کثرت گریه زینت خوف از خدا، مصرف کم زینت قناعت است و ترک منت زینت کار خیر و بخشش، خشوع زینت نماز است و ترک آنچه مربوط به انسان نیست زینت ورع و پرهیزکارى».

حکمت 339 نهج البلاغه: قدرت و حاکمیّت اندیشه
(سیاسى)

وَ قَالَ (علیه السلام): صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: استوارى رأى (حکم، اندیشه) با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.

شرح حکمت:
براى این گفتار امام علیه السلام چند تفسیر وجود دارد : نخست اینکه تا انسان آراء صحیح و درستی نداشته باشد نمى تواند حکومت خوبى تشکیل دهد؛ مدیریت هاى عالى و قوى سرچشمه حکومت هاى نیرومند و صالح است همراه این مدیریت ها آن حکومت ها شکل مى گیرد و با از بین رفتن آن، حکومت ها رو به زوال مى نهند.
تفسیر دیگر اینکه رأى صحیح به هنگام قدرت حاصل مى شود، زیرا افراد قوى و نیرومند براى حفظ قدرت خود مى کوشند تا صحیح ترین راه را انتخاب کنند در حالى که افراد ضعیف و ناتوان آمادگى روحى براى گرفتن تصمیم هاى صحیح ندارند، از اینرو با حصول قدرت، رأى درست مى آید و با پشت کردن قدرت، رأى درست هم از دست مى رود.
تفسیر سوم اینکه چون افراد به قدرت مى رسند هر نظرى اظهار دارند از سوى اطرافیان متملق و چاپلوس، نظرى صحیح و صواب معرفى مى شود، هرچند باطل باشد و به عکس هنگامى که قدرت از دست برود گروهى ظاهربین صائب ترین نظرها را نیز انکار مى کنند. شبیه همین معنا در کلام دیگرى از مولا امیرمؤمنان علیه السلام در غررالحکم آمده است: «دولت و قدرت، خطاى صاحب آنرا صواب(درست) جلوه مى دهد و صواب بر ضد آن را خطا مى شمارد.»

حکمت 338 نهج البلاغه: لزوم هماهنگی علم اکتسابی با علم فطری
(علمی)

وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ.
و درود خدا بر او، فرمود: علم دو گونه است: فطرى و شنیدنى (اکتسابى) و دانش شنیدنى (اکتسابى) سودى نمى دهد مگر آنکه با فطرى همراه باشد.

شرح حکمت:
یکی از تفاسیر علم مطبوع (فطری)، دانش هاى غریزى و وجدانیات است که انسان از آغاز با الهام الهى در درون جان خود دارد و علم مسموع علومى است که از طریق شنیدن از دانشمندان و صاحبان تجربه و آگاهى به دست مى آید و اگر این دسته از علوم با علوم فطرى انسان هماهنگ نباشد نه تنها موجب هدایت نمى شود؛ بلکه گاه موجب گمراهى است. البته نمى توان انکار کرد که همه مردم در علم فطرى یکسان نیستند؛ بعضى به قدرى تیزبین و ذاتآ هشیارند که در بسیارى از مسائل نیاز به معلم و آموزگار ندارند و بعضى به قدرى کند ذهن که حتى در مسائل بدیهى گاهى پاى آنها مى لنگد، بنابراین از همه نمى توان یکسان انتظار داشت و خداوند نیز هرکس را به مقدار استعداد و توانش تکلیف مى کند: (لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْسا إِلاَّ مَا آتَاهَا.) (7 طلاق)
از تفاسیر دیگر، اینکه منظور از علم مطبوع، علم به اصول اعتقادى مانند توحید وعدل الهى و معاد است که تمام آنها با وجدان قابل اثباتند و علم مسموع همان علم به فروع دین است. به یقین اگر علم به اصول نباشد علم به فروع و عمل به آن سودى نمى بخشد.